پرده اول
نتایج مذاکرات آمریکا و کرهشمالی
چرا توافقی که در پی ۶۵ سال کشاکشهای پس از جنگ شبهجزیره کره به دست آمد، هیجان چندانی در پی نداشت و فرجام این توافق چه خواهد بود؟ پاسخ اجمالی این است که این توافق، صورتبندی استراتژیک شرق آسیا را تغییر نخواهد داد، دست کم به این زودیها. زیرا: ۱- شبه جزیره کره در سال ۱۹۵۳ پس از سه سال جنگ دو پاره شد. شمالیها که با کمک شوروی و چین با جنوبیهای تحت حمایت آمریکا جنگیده بودند، پس از جنگ حکومت کمونیستی کرهشمالی را تشکیل دادند و جنوبیها حکومتی نظامی بدون رویکرد ایدئولوژیک مشخص برپا کردند. با این تقسیمبندی، آمریکا و ژاپن و کرهجنوبی در برابر روسیه و چین و کرهشمالی صفآرایی کردند و یکی از مهمترین جبهههای جنگ سرد در شرق آسیا شکل گرفت.
۲- کشاکشی که از ۱۹۵۳ تا ۱۹۹۱ حول محور امنیت جمعی اردوگاههای شرق و غرب جریان داشت، پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ماهیت امنیتی-اقتصادی به خود گرفت و با گذشت زمان بهتدریج بر عیار اقتصادی آن افزوده شد. از نفوذ روسیه و ژاپن هم در این کشاکش، کاسته شد و ثقل منازعه به سوی آمریکا و چین رفت. آمریکا و چین امروزه بیش از آنکه خصم سیاسی-امنیتی هم باشند، دشمنان اقتصادی-تجاری هستند و همه تصمیمهایشان تابعی از مولفههای اقتصادی و تجاری است. در این کشاکش، کره جنوبی و ژاپن، یاری رسانِ هدفهای اقتصادی و تجاری آمریکا هستند و کره شمالی که متاعی برای عرضه در بازار اقتصاد و تجارت ندارد، اهرم فشار امنیتی چین است علیه آمریکا. در واقع چینیها برای پرهیز از تبعات حقوقیِ تهدید آمریکا، این ماموریت را به کره شمالی سپردهاند. یعنی کرهشمالی در حکم بازوی نظامی غیررسمی چین عمل میکند.
۳- اقتصاد چین و آمریکا در یک دهه گذشته، هر یک به طریقی، دچار مشکل شده است. آمریکا از بحرانهای مالی ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ اندکی و از بحران ۲۰۰۸ بهشدت صدمه دیده است. رشد اقتصادی چین هم در یک دهه اخیر دیگر نرخهای رشد دو رقمی پیشین را به دست نیاورده است. چین از نظر تولید ناخالص داخلی، در رتبه دوم جهانی و پس از ایالات متحده قرار دارد، اما درآمد سرانهاش هنوز در شمار کشورهایی مانند مکزیک و بلاروس و تایلند قرار دارد و مثلا از ایران کمتر است. بنابراین آمریکا و چین، دیگر چارهای ندارند مگر گسترش همکاریهای اقتصادی و تجاری. چینیها در این بدهبستان، متاع درخوری برای آمریکاییها ندارند. زیرا چینیها واردکننده دانش و تکنولوژی از آمریکا و صادرکننده مصنوعات به این کشورند. صادرات چین به آمریکا، جایگزینهایی مانند ویتنام و تایلند و دیگر کشورهای شرق آسیا دارد؛ اما آنچه باید از آمریکا بخرد، چندان فراوان نیست که در هر بازاری و در هر کشوری یافت شود.
۴- وضع اقتصادی آمریکا و چین و ضرورت همکاری طرفین، آنان را ناگزیر به مصالحه کرده است. خلع سلاح هستهای کره شمالی، در واقع مهمترین متاعی بوده که چین میتوانسته است به آمریکاییها بدهد. بنابراین، نتیجه مصالحه ناگهانی سنگاپور را باید از روی تابلوهای سهام و شاخصهای اقتصادی و تجاری چین و نسبت آنها با اقتصاد آمریکا رصد کرد. کره شمالی اگر بمب هستهای داشته باشد و اگر آن را حفظ هم بکند، خودبهخود کسی را در جهان تهدید نمیکند، زیرا ماشه آن در پکن است. رازی در کار نیست. رهبران واشنگتن و پکن و دیگران میدانستند و میدانند که کره شمالی و بمب اتمیاش نشانهای از عقبماندگی اقتصادی و تجاری چین است. هر چه فاصله چین با جهان صنعتی کمتر شود، کره شمالی و بمب اتمیاش کمخاصیتتر میشود. چینیها در چنین مسیری قرار دارند اما با آهنگی کندتر از رقیبان آمریکایی و اروپایی. پس هنوز استفاده از اهرم کره شمالی لازم است، اما نیاز چینیها به آمریکا و غرب همچنان زیاد است که رهبران پکن راهی ندارند مگر نگه داشتن شمشیر کره شمالی در نیام. از این حیث توافق سنگاپور، آنقدرها که دونالد ترامپ میگوید مهم نبود و تغییر بنیادی در مولفههای صلح و امنیت ایجاد نمیکند و تاثیر آن غالبا تجاری خواهد بود که البته تاثیر کمی نیست.
ارسال نظر