چرا فوتبال خود زندگی است؟
فوتبال فرصتی است که هم به بازیگرانش و هم به تماشاگرانش این امکان را میدهد تا در زندگی اضطرابآلود جهان معاصر، خستگی درکنند. فوتبال در همان حال میتواند باعث شود که حقایق زندگی و چهره واقعی آن را از یاد ببریم و بنابراین در نوع افراطیاش منجر به نوعی ازخودبیگانگی شود.
فوتبال یک رویداد مشترک جهانی است و توانسته است زبانی جهانی و مشترک بهوجود آورد. در واقع فوتبال وضعیتی را ایجاد کرده که اندیشمندان حلقه وین از جمله گوتلوب فرگه و برتراند راسل و البته بسیاری از فیلسوفان تحلیلی، سودایش را در سر میپروراندند. زمین چمن بازی فوتبال در واقع کانون یک وضعیت ویژه است که در آن بازیکنانی با فرهنگها، ملیتها، هویتها و رنگهای مختلف در شکلهای همسان و مشابه قرار میگیرند و براساس یک قاعده و قانون مشترک، رویدادی جذاب را میآفرینند. از این حیث فوتبال برهمزننده نظم موجود و آفریننده نظم جدیدی است که در آن همه بازیکنان (انسانها) فارغ از فرهنگ و ریشه نژادی با هم و در کنار هم و براساس یک قاعده مشترک رفتاری غیرتبعیضآمیز تعریف میشوند. فوتبال درست همچون زندگی، بازی فردی و جمعی است و در آن تاکتیک و تکنیک، خشونت و مهر، فریب و نیرنگ، گذشت و جوانمردی، اخلاق و بیاخلاقی، قدرت و تدبیر وجود دارد. مشابهت چندوجهی فوتبال با همه آنچه در زندگی انسانها روی میدهد، پیوندهای عمیقی را میان این دو ایجاد کرده است. هر اندازه که زندگی پیشبینیگریز است، فوتبال نیز به همان اندازه غیرقابل پیشبینی است. جالب آنکه اصولا پیشبینیپذیر بودن، جذابیت را کم میکند. هم در بیشتر رویدادهای زندگی و هم در بازی فوتبال، آنجا که اتفاقی پیشبینیپذیر باشد، مورد استقبال قرار نمیگیرد. مصداقش بازیهایی است که در آن رقابت میان دو تیم از پیش از بازی برای همگان روشن است و به اصطلاح بازی حساسیت و هیجان چندانی ندارد. اما هرجایی که شاخصهای دیگری وارد معادله شود که نتیجه نهایی را از دسترسی پیشبینیها دور میکند، جذابیت نیز بیشتر میشود. در فوتبال هم درست مثل خود زندگی، هم قدرت تیمی، انتخابهای فردی و علم و تکنیک نقش دارند و هم عنصر پیشبینیناپذیر شانس و تصادف. همنشینی این شاخصها در کنار هم مجموعا جذابیت و طراوت بازی فوتبال را حفظ کرده است.
فوتبال جمع میان آزادی و ضرورت، تقدیر و انتخاب است. صحنه فوتبال مثالی کوچک و نمادین از عرصه جهان و زندگی در زمینی محدود و قابلرویت است و درست همچون خود زندگی، عرصه جدال تدبیر و شانس، تقدیر و آزادی، خستگی و پیگیری، امید و ناامیدی، شجاعت و هراس، قدرت و ضعف، جوانمردی و فریب، شکست و پیروزی و... است.
در این زمینه میتوان بر اوصاف جمعی بودن، مهیج بودن یا برخورداری از ارزشهای زیباییشناختی فوتبال دست گذاشت یا اینکه بر حضور عناصر دوگانه و متعارض، بیرحمی و گذشت، تکنیک و تاکتیک، حرکت جمعی و فردی و... در این بازی تاکید کرد.
فوتبال مثل هر پدیدار تاریخی دیگری ربطی بسیار استوار با شبکه گستردهای از معانی، نشانهها، مناسبتها و نهادهای دوران خویش دارد. فوتبال را، درست همچون بسیاری دیگر از پدیدارهای مدرن مثل تکنولوژی(فناوری)، رسانه، ژورنالیسم (روزنامهنگاری)، فناوری نوین اطلاعات و ارتباطات و...، با هیچ نیرویی نمیتوان از جهان کنونی حذف کرد؛ چراکه هر پدیداری در این جهان با یک کلیت شبکهای مرتبط است. امروزه فوتبال به بخشی از زندگی جوامع تبدیل شده است و به نوعی دنیای مدرن بدون فوتبال امکانپذیر نیست. این ورزش نقشی مهم در اقتصاد و توسعه جوامع دارد و حتی میتواند بازنمودی از فرهنگ جوامع باشد. از اینرو میشود گفت جامجهانی فوتبال فرصتی مناسب را در اختیار کشورها قرار داده تا بتوانند از دیپلماسی عمومی بهره ببرند و فرهنگ و ارزشهای خود را در عرصهای گسترده نشان دهند.
ارسال نظر