آیین سیزدهبهدر درمیان ایرانیان
بازگشت به طبیعت
مقدمه آگاهی ما از چگونگی برگزاری مراسم سیزدهبهدر از دوره قاجار پیشتر نمیرود. گرچه در خواندهها یا شنیدههایش به بیرون رفتن مردم از خانه در روز سیزده فروردین و جشن و پایکوبی در اماکن عمومی در دوران صفوی اشارهشده اما، از دوره قاجار به این سو، گزارشهای بسیار فراوانی درباره جشن سیزدهبهدر در دست است که به اختصار به آنها میپردازیم.
در دوره قاجار
در دوره قاجار مراسم سیزدهبهدر را بسیار مفصل و باشکوه خاص برگزار میکردند. پولاک، در شرح مفصلی که درباره نوروز نوشته، از مراسم سیزده نوروز نیز یاد میکند و مینویسد:
«سرانجام روز سیزدهم، یعنی آخرین روز عید فرا میرسد.
مقدمه آگاهی ما از چگونگی برگزاری مراسم سیزدهبهدر از دوره قاجار پیشتر نمیرود. گرچه در خواندهها یا شنیدههایش به بیرون رفتن مردم از خانه در روز سیزده فروردین و جشن و پایکوبی در اماکن عمومی در دوران صفوی اشارهشده اما، از دوره قاجار به این سو، گزارشهای بسیار فراوانی درباره جشن سیزدهبهدر در دست است که به اختصار به آنها میپردازیم.
در دوره قاجار
در دوره قاجار مراسم سیزدهبهدر را بسیار مفصل و باشکوه خاص برگزار میکردند. پولاک، در شرح مفصلی که درباره نوروز نوشته، از مراسم سیزده نوروز نیز یاد میکند و مینویسد:
«سرانجام روز سیزدهم، یعنی آخرین روز عید فرا میرسد. مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانهها در چنین روزی درمعرض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازه شهر خارج میشوند و به باغها روی میآورند.»
عبدالله مستوفی چگونگی مراسم سیزدهبهدر را در اواخر دوره قاجار در کتابش میآورد و به زیبایی تمام همه رفتارها و بازیها و سرگرمیهای مردم را در این روز شرح میدهد و مینویسد:
«روز یا شب پیش، هر کس به قدر وسع و لزوم تدارکی برای این روز میدید. از صبح این روز خانوادههای شهری با سماورهای کوچک و بقچه بستههایی که در آن خوراکی روزانه را بسته بودند، خیابانهایی را که به بیرون شهر میرفت پر میکردند. دسته دیگر که سیزده به در را فقط برای عصر گذاشته بودند، از دو سه ساعت بعدازظهر به این خیابانها رو میآوردند.»
«از شهر که بیرون میرفتند، هر دستهای کنار نهر آب و سبزهزاری مینشستند. ناهار را در زیر طاق آسمان و اگر چند درختی گیر آورده بودند، در زیر سایه کم آن صرف میکردند. آجیل و شیرینی هم چه قبل از ناهار و چه بعد از ناهار داشتند، به علاوه عصری کاهو با سرکه یا سکنجبین یا سرکه شیره حکما باید بخورند. بعضی از خانوادههای نسبتا تواناتر رشته بریده و نخود و لوبیای پخته و اسفناج خردکرده شسته در دو سه کیسه و دوغ و کشک در یک کوزه و مقداری پیاز و روغن همراه برده و در یورتی که برای خود گرفته بودند، آش رشتهای هم ضمیمه سایر خوراکیها میکردند.»
«سماور آنها از صبح بار بود. شاید این روز ده یک اهل شهر هم در شهر نمیماند و اجمالا هر کس تمکن بدنی داشت، از این تفریح و تفرج خودداری نمیکرد. خانوادههای اعیان اکثر به باغهای داخل یا خارج شهر میرفتند و در آنجا سیزدهبهدر را با تمام لوازم و جزئیات برگزار میکردند... خانمها به داربست مو کنار دیوار باغ تاب میبستند و تاب میخوردند، حتی الک دولک و توپبازی هم میکردند...»
«منظره بیرون شهر بسیار جالب بود، بچهها و جوانها و کامل مردها دستهدسته به بازیهای ورزشی از قبیل الک دولک بازی، اعم از سردستی و سرسنگی و چری یا نچری، زوئی و توپ بازی، گردو، بل بگیر بالا بیا و چپ توپ و باقلی به چند من؟ و بازی جرنک جرنک اسب چه رنگ؟ و اگر وضعیت مکان اجازه میداد گرگم به هوا و قایم باشک مشغول بودند.»
«میمونبازها و خرسبازها و بزبازها و غول بیابانی و دوریگردانها با تنبک و تصنیف خواندن خود هم میآمدند و با ده شاهی پنج شاهی اسباب سرگرمی میشدند. دستههای مطربی که تارزن و آوازهخوان هم داشتند زیاد بودند. طبقهای آجیل و شیرینی و بالاختصاص کاهو به حد فراوان بر روی چهارپایههای چوبی گذاشته شده و فروشندگان با توصیفات معموله خود مشتری میطلبیدند. داش مشدیها، عباها را یک شاخ به دوش انداخته، گاهی به اجتماع با خواندن یکی از تصنیفهای متداول جلب توجه میکردند. بعضی از آنها با چوبپاهای بلند از جلو و جمعی از عقب باز با خواندن تصنیفهای خود بچهها را جلب کرده هیات عظیم پرسروصدایی راه میانداختند.»
«این داشها بازی خاصی داشتند که به آن خَرپُشته میگفتند. به حکم قرعه اول یکی برای خَرپُشته ساختن تعیین میشد، این شخص باید آنقدر خم شود که دستش را به کعب پایش تکیه بدهد و سایرین دورخیز گرفته با تکیه دادن دستها به گرده او از رویش بپرند هر کس کار خود را خوب عهده نمیکردو خطایی در عمل بروز میداد به جای او خَرپُشته میساخت...»
«بساط حقهبازی و پهلوان کچل و خیمه شب بازی هم این سر و آن سر پهن بود که وقتی مردم از ورزش خسته میشدند، دور بساط این آقایان جمع شده خستگی در کنند و خود را برای بازیهای ورزشی دیگر آماده نمایند.»
«مردمان اعیان هم در این روز به باغات میرفتند ولی آنها به ورزش نمیپرداختند. ورزش آنها همان سواری و رفتن تا باغ بیرون بود، با وجود این جوانهای آنها الک دولک و توپ بازی را راهمیانداختند.»
«در این روز دخترهای دم بخت، برای پیدا کردن شوهر، به سبزه گره میزدند و معتقد بودند تا سیزده آینده البته حاجت آنها روا خواهد شد، به شرط اینکه این ذکر را حین انجام گره زنی گفته باشند: «سیزده بدر، سال دیگر، خانه شوهر، بچه به بر.» ولی گره زدن سبزه اختصاص به این حاجت نداشت. زنها برای نیتهای دیگر ولو رفتن زیارت کربلا و مشهد هم، این کار را میکردند.» «وقت عصر، مراجعت مردم از زن و مرد و بچه و سواره و پیاده، به خصوص در خیابانهای نزدیک به دروازهها که پر از جمعیت بود، واقعا تماشا داشت.»
در زمان کنونی با دگرگونیهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جامعه ایران دوره پس از قاجار و تغییرات در چگونگی برگزاری مراسم سیزده به در و پدید آمدن رفتارها و آیینهایی مطابق و مناسب با فرهنگ مردم جامعه کنونی، باز مردم ایران در هر جایی که هستند سیزده نوروز را با شور و گرمی و سرور مانند گذشته در بیرون از خانهها و در دشت و باغ و بوستان جشن میگیرند. برای گذراندن این روز در فضای باز طبیعت کوه و دشت آرزو میکنند که روز سیزدهشان، روزی آفتابی و گرم باشد و حتی برخی از مردم مناطق سردسیر برای گرم و آفتابی شدن سیزده به اعمال جادویی دست میزنند. مثلا، بنابر گزارشی از قهفرخ و چهار محال، زنان برای آفتابی شدن روز سیزده چشم خروس خانه را سرمه میکشیدند، یا اگر بارندگی از روزهای پیش از سیزده ادامه داشته باشد، برای بند آمدن آن اسمهای چهل تن کچل را میشمارند و بر نخی میدمند و با هر نام گرهی بر نخ میزنند. بعد نخ گره زده را زیر ناودان آویزان میکنند.
از صبح زود سیزده هر چند خانواده نزدیک و خویشاوند با هم شیرینی و آجیل باقیمانده از ایام عید را با خوراک آماده مانند سبزی پلو با کوکو، باقالی پلو با گوشت و بار و بنشن و سیر و پیاز سرخ کرده و کشک ساییده و سرکه و رشته و سایر مخلفات آش رشته، که حتما باید در صحرا پخته شود و کاهو و سرکه انگبین عصرانه، و سماور و قند و چای و قلیان و تنباکو، و دایره و تنبک و ساز و رادیو و ضبط صوت با خود برمیدارند و با اتومبیل و هر وسیله که مهیا باشد به خارج از شهر میروند.
در بیرون شهر، خانوادهها دسته دسته در کنار آب و سبزه یا زیر درختان سبز بساط خود را میگسترند و اجاق و آتش را روشن میکنند و دیگ آش رشته را روی اجاق بار میگذارند و سماور را آتش و قلیان را چاق میکنند.
دخترها و پسربچهها به بازیهایی مانند «جفتک چارکش»، «الاکلنگ»، «گرگم به هوا» و «تاب بازی» که از معمولترین بازیهاست، مشغول میشوند. پسران جوان هم معمولا «الک دولک» بازی میکنند. برخی هم به بازیهای برد و باختی میپردازند. بزرگسالان هم هر یک به گونهای خود را سرگرم میکنند. یکی چای مینوشد، دیگری قلیان میکشد و گروهی شطرنج بازی میکنند؛ ظهر، هر خانواده سفرهای میگسترد و آش رشته و باقلاپلو، یا سبزی پلو با کوکو و ماهی را که در دیس و کاسه و بشقاب کشیده شده در میان سفره میچیند و زن و مرد، پیر و جوان و کودک با خنده و شوخی دور سفره مینشینند و مشغول خوردن میشوند.
در تمام روز سیزده، لوطیهای عنترگردان و خرسباز و شعبدهگر و حاجیفیروزها در میان خلایق میگردند و با رقصانیدن عنتر و خرس و شعبدهبازی و کارهای قهرمانی و پهلوانی مردم را سرگرم و مشغول میدارند. مطربهای دوره گرد هم با نواختن آهنگهای شاد و خواندن ترانهها و آوازها و تصنیفهای روز به مردم شادی میبخشند. مردم، زن و مرد، تکی یا جمعی در گوشه و کنار دشت و صحرا به دست افشانی و پایکوبی میپردازند.
خوردن آجیل و کاهو با سکنجبین، عصرانه بیشتر مردم است. نزدیکیهای غروب قبل از ترک کردن صحرا، هر خانواده سبزیای را که پیش از نوروز به نشانه برکت و فراوانی کاشتهاند، در آب میاندازند و دختران جوان رشتههای سبز علفهای صحرایی را به نشانه به خانه شوهر رفتن و بستن اتحاد و پیوند زناشویی در سال نو به هم گره میزنند.
مفاهیم برخی از رفتارها
بسیاری از رفتارها و آیینهایی که مربوط به روز سیزده نوروز است صورت تمثیلی و نمادی دارند و معنا و مفهوم خاصی را میرسانند. در معانی و مفاهیم اساطیری و تمثیلی این رفتارها و آیینها آرا و نظرهای گوناگونی ابراز شده است. مثلا، فرهوشی مراسم سیزده در دوران کهن را، روز ویژه طلب باران بهاری برای کشتزارها دانسته و درباره برخی از رفتارها در مراسم سیزده مینویسد:
«خوردن غذای روز در دشت و صحرا نشانه همان فدیه گوسفند بریان است که در اوستا آمده و افکندن سبزههای تازه دمیده نوروزی به آب روان جویبارها تمثیلی است از دادن فدیه به ایزد آب «آناهیتا» و ایزد باران و جویبارها، «تیر» و به این طریق تخمه بارور شدهای را که ناهید فرشته موکل آن بوده است به خود ناهید باز میگردانند و گیاهی را که ایزد «تیر» پرورانده است به خود وی باز میسپرند تا موجب برکت و باروری و آبسالی در سال نو باشد.»
گره زدن سبزه در روز سیزده را نیز رسمی از روزگاران کهن میداند که در آن دوران آیینهای مذهبی و جادویی به هم آمیخته بود و هر کس آرزوی خود را به نوعی عملا برای خود برآورده میکرد و میپنداشت که به این طریق در تحقق آن تسریع خواهد شد و گره زدن دو شاخه سبزه در روزهای پایان زایش کیهانی را تمثیلی از پیوند یک مرد و زن برای پایداری تسلسل زایش میانگارد.
رسم بازیهای برد و باختی و نمایشهای پهلوانی و پیروزی یک تن یا گروهی بر دیگران و مسابقه اسبدوانی را هم نشانهای از پیروزی ایزد باران بر دیو خشکسالی میپندارد.
گردشگاههای مخصوص سیزده به در
مردم هر شهر و دیار روز سیزده را درفضای باز طبیعت و در گردشگاههای مخصوص محل خود میگذرانند. در قدیم که هنوز دروازههای شهر تهران برجا بود، مردم بنا بر سنت دیرین میباید روز سیزده از دروازههای شهر بیرون بروند و سیزدهشان را به در کنند.
جعفر شهری گردشگاههای تهرانیان را در قدیم چنین میآورد:
«بیرون دروازه دولت زیر سایه درختهای باغ صنیعالدوله و کنار نهرهای منشعب از آن و باغاتی که از آن مشروب میشدند. بیرون دروازه شمیران کنار جوی خیابان شمیران و سایه درختهای اقاقیا و زبان گنجشک آن تا باغ صبا و بالاتر. بیرون دروازه دوشانتپه تا خود دوشانتپه و سلیمانیه و باغ وثوقالدوله. بیرون دروازه دولاب تا منتهیالیه دولاب و سبزیکاریها و سرآسیابهای آن و کنار جویها و زیر هر تک درخت و رشته درختی که میتوانست قابل نشستن باشد، چه این مرغوبترین محل برای سیزده به در بود که تهرانیها به آن هجوم آورده از سبزه و آب فراوان و کاهوهای تازه سر بیرون کرده از خاک و خیارهای تازه تهبسته و ینجههای سرسبز آن میتوانستند استفاده کرده ضمنا دشنام و ناسزاهای فراوان که از دشتبانهای بیل به دست آنکه باعث خرابی محصولاتشان شده بودند، نوش جان بکنند.»
«دیگر بیرون دروازه خراسان که آن نیز باز منتهی به دولاب و اکبرآباد و گوشه زوایای آن میگردید و بیرون دروازه شاه عبدالعظیم که به آب متکا و چشمه علی و باغ بیبی زبیده و باغات ابنبابویه و مسجد ماشاءالله و صفائیه و باغ شاه سلطنه و باغ درویش صفا و سرآسیاب و خود شاه عبدالعظیم و غیره میانجامید. منهای دروازه غار و دروازه خانیآباد که چون بیرون دروازههای آن جز برای بازی اطفال و بزرگسالان و قمار و رذالت به کار دیگری نمیآمد و سبزه و درختی در آن به نظر نمیرسید، ساکنان خود آن نیز نصفی به طرف دروازه گمرک و سبزهکاریهای امینالملک و مثل آن و نصفی به طرف شاه عبدالعظیم و دولت آباد و منصورآباد و عبداللهآباد و باغات فرحآباد رو میآوردند.»
«دیگر اهالی دروازه قزوین و دروازه باغشاه که محل سیزده به درشان اکبرآباد باغشاه و خود باغشاه و باغهای اناری و امامزاده حسن و امامزاده معصوم و باغات اطراف آن و آسیاب فرمانفرما و آسیاب گاومیشی و باغات سرسبز صاحبدار و بیصاحب حوالی آنکه همه مجانی و سیزده و نحوست خود را به دور اندازند.»
در این زمان نیز تهرانیها روز سیزده نوروز را در باغهای خصوصی و پارکهای داخل و حومه شهر تهران و فضاهای سبز و درختستانهای پیرامون آن، کنارههای رودخانههای کرج و جاجرود و مناطق ییلاقی اوشان، فشم، میگون، گلابدره، شمشک، آبعلی، دربندسر، بومهن و دماوند، درههای فرحزاد، کن و درکه، اطراف دریاچههای سد لار و سد کرج و فضاهای پیرامون زیارتگاههایی مانند حضرت عبدالعظیم، ابن بابویه، امامزده داوود، امامزده حسن و امامزاده یحیی و ... میگذرانند.
خاستگاه جشن سیزده فروردین
اگرچه خاستگاه جشن سیزده فروردین کاملا روشن نیست، لیکن در کهن بودن این جشن و جنبه همگانی و مردمی بودن آن تردیدی نمیتوان کرد. در روایات اساطیری و تاریخی و منابع ادبی قدیم ایران، از جشن سیزدهم فروردین و رسم بیرون رفتن از خانه در روز سیزده و گذراندن آن در دشت و صحرا ذکری نیامده است.
در دین مزدیسنا روز سیزده هر ماه به «تیزر»، ایزد باران، تعلق دارد و به نام او خوانده و مقدس شمرده میشود. در زمانهای قدیم، ایرانیان ایزد باران را در روزهای سیزده هر ماه، بهویژه سیزده تیرماه، نیایش میکردند و مناسک دعا به جا میآوردند تا باران ببارد و سبزه و گیاه بروید و نعمتهای روی زمین افزون گردد و زندگی تازگی و شادابی بیابد.
درباره منشأ جشن سیزده نوروز نظرها و عقاید گوناگونی ابراز کردهاند. مثلا، ذبیح بهروز دیدگاه خاصی درباره روز سیزده فروردین دارد و آن را جشنی کهن و آریایی میداند. او روز سیزده نخستین نوروز سال مبدأ گاهشماری ایرانی را که بنابر محاسبات گاهشماری از سهشنبه شروع میشد، روز یکشنبه و شب بدر میداند و میگوید این روز را ایرانیان از دیرباز جشن میگرفتهاند. او مینویسد: جشن سیزده فروردین که روز یکشنبه و روز پرماه بوده از جشنهای قدیم آریایی است و تاکنون در اروپا معمول است. اروپاییان با حساب «قمری-شمسی» این جشن را میگیرند. بنابراین پیش آنان، این جشن ثابت نیست، لیکن در نزد ما که این جشن را با حساب شمسی میگیریم ثابت است.
فرهوشی نظری دیگر دارد و روز سیزده را تمثیلی از هزاره سیزده عمر جهان دانسته و احتمال میدهد که جشن سیزده نوروز برگرفته از اعتقاد هند و اروپایی باشد. او مینویسد:
«در اساطیر ایرانی عمر جهان هستی ۱۲ هزار سال است و عدد ۱۲ از بروج دوازدهگانه گرفته شده است و پس از این ۱۲ هزار سال دوره جهان بسته میشود و انسانهایی که در جهان هستی وظیفه آنها جنگ در برابر اهریمن است، پس از این دوازده هزار سال، پیروزی نهایی بر اهریمن مییابند و با ظهور سوشیانت آخرین نیروی اهریمنی از میان میرود و جنگ اورمزد بر ضد اهریمن با پیروزی پایان مییابد. از آن پس دیگر جهان مادی وجود نخواهد داشت و آدمیان به جایگاه ابدی خویش به عالم مینو بازمیگردند. با دانستن این مقدمه میتوان گفت که نخستین دوازده روز جشن زایش انسانها گویا تمثیلی از این ۱۲ هزار سال زندگی و زایش انسانهاست و روز سیزدهم تمثیلی از هزاره سیزدهم میتواند باشد که آغاز رهایش از جهان مادی است و از این رو سیزدهم میتواند روز بازگشت ارواح به مینو و روز بزرگ رامش کیهانی باشد.»
در توجیهی دیگر مراسم سیزده نوروز را احتمالا «روز ویژه طلب باران برای کشتزارهای نودمیده» در دورانهای کهن میداند و مینویسد:
«ایرانیان در روزگاران کهن پس از برگزاری مراسم نوروزی و دمیدن سبزه و گندم و جو و حبوبات، در نخستین روزهای سال و در روزی که متعلق به ستاره باران بود، یعنی در روز سیزدهم فروردینماه، به دشت و صحرا و کنار چشمه و جویبار میرفتند و به هنگام شکست یافتن ]«اَپوشَه»[، دیو خشکسالی در نیمروز گوسفند بریان میکردند و این نثاری بود برای ]«تیشتر» یا «تیر»[، فرشته باران تا کشتهای نودمیده را از باران سیراب کند.» روحالامینی شباهتی میان «سیزده به در» و برخی از رسمهای کاتارها
(Cathare) (بازماندگان مانویان در اروپا)، که فرهنگی ترکیبی از اندیشههای زردشتی و فلسفه باستان و مسیحیت دارند، میبیند و گمان میزند که این هر دو شاید ریشه مشترک باستانی داشته باشند:
«کاتارها در روز عید «پاک» (که برخی از سالها به روز سیزده فروردین نزدیک است) از خانه بیرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار میگذرانند و برای ناهار با خود تخممرغ میبرند. در این روز پنهان کردن تخممرغ در گوشه و کنار و پیدا کردن آنها سرگرمی کودکان است. سه شباهت، یا سه ویژگی مشترک این دو عبارتند از:
الف) آغاز محاسبه هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربیعی است؛ ب) در روز سیزده و عید پاک کاتارها به صحرا و دامان طبیعت میروند؛ ج) بازی و سرگرمی کودکان با تخممرغ در روزهای عید بهاری رسم است، نه فصلهای دیگر سال.»
منبع: نوروز، جشن نوزایی آفرینش، علی جلوکباشی
ارسال نظر