جنگلهایی که از تاریخ میروند
کسبوکار پررونق سوداگران
آنگونه که در اسطورهها آمده، ایختوویگو پادشاه ماد و پدر ماندانا دستور داده بود که نوزاد دخترش در جنگلی رها و طعمه درندگان شود؛ اما آن نوزاد به دست جنگلبانی پرورش یافت و کورش نام گرفت و بعدها پادشاه بزرگ ایران شد. از این اسطوره برمیآید که اطراف همدان امروز که هیچ پوشش درختی طبیعی انبوه ندارد، در حدود ۲۵۰۰ سال پیش، جنگلی و پر از جانوران درنده بوده است. ناصرخسرو قبادیانی که در نیمه قرن پنجم هجری از خوزستان عبور کرده، از فضاهای جنگلی منطقه نوشته که در آنجا نمیشده آسمان را دید. امروزه، سالمترین پوششهای جنگلی خوزستان که در کنارههای رود دز قرار دارند، بسیار تُنُک و در برگیرنده درختان کوتاه و درختچه است.
آنگونه که در اسطورهها آمده، ایختوویگو پادشاه ماد و پدر ماندانا دستور داده بود که نوزاد دخترش در جنگلی رها و طعمه درندگان شود؛ اما آن نوزاد به دست جنگلبانی پرورش یافت و کورش نام گرفت و بعدها پادشاه بزرگ ایران شد. از این اسطوره برمیآید که اطراف همدان امروز که هیچ پوشش درختی طبیعی انبوه ندارد، در حدود ۲۵۰۰ سال پیش، جنگلی و پر از جانوران درنده بوده است. ناصرخسرو قبادیانی که در نیمه قرن پنجم هجری از خوزستان عبور کرده، از فضاهای جنگلی منطقه نوشته که در آنجا نمیشده آسمان را دید. امروزه، سالمترین پوششهای جنگلی خوزستان که در کنارههای رود دز قرار دارند، بسیار تُنُک و در برگیرنده درختان کوتاه و درختچه است.
هانس بوبک (Hans Bobek) استاد علوم جغرافیایی دانشگاه بُن (آلمان) کتاب سیمای تاریخی جنگلها و درختزارهای ایران(۱) را برپایه پژوهشهای شخصی در ایران و با استفاده از گزارشها و نقشههای دیگری که از دورههای پیشین در دسترس داشته، به سال ۱۹۵۵ چاپ کرده است.
بوبک در صفحههای ابتدایی این کتاب، ضمن بحث درباره جنگلهای هیرکانی ایران مینویسد: «از زمانهای بسیار قدیم، حرکت کاروانهای بزرگی از هیزم و زغال از مناطق جنگلی به طرف مناطق مسکونی، تصویر آشنایی بوده است، ولی دستیابی به وسایل نقلیه موتوری و راهآهن، استفاده بیرویه از این منابع را صد چندان نموده است... در عین حال این جنگلها از داخل نیز توسط دامداران و جنگلنشینان درنهایت بیتوجهی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد؛ به طوری که هیچ بیننده دقیقی نمیتواند در این مطلب شک داشته باشد که سطح جنگلهای خشک ایران در قرنها و هزارههای اخیر به طور قابلتوجهی کاهش یافته است. این حدسیات نه تنها بارها توسط کارشناسان ذکر شده است، بلکه از نظر تاریخی نیز میتوان آن را ثابت کرد. »
روایتی هست که گویا تیمور لنگ (قرن هشتم هجری) برای نابودکردن جنگلهای ایران و آسیب رساندن به گذران زندگی مردمان آن، گلههای بزرگ بز از ماوراءالنهر آورد و میان ایرانیان پخش کرد. همچنین گفتهاند که تیمور لنگ برای شکست دادن رزمندگان ایران در منطقه بویراحمد، دستور داد تا جنگلهای انبوه آن منطقه را به آتش بکشند. امروزه، در منطقه کهکیلویه و بویراحمد تنها میتوان جنگلهای تُنُک دید.
در دوران صفوی، کاربرد سلاح گرم و تولید باروت، یا به اصطلاح آن زمان «داروی تفنگ»، باب شد که این امر فشار بر پوشش جنگلی (بهویژه جنگلهای پسته وحشی) را در کنار تولید زغال برای مصارف خانگی، بسیار بیشتر کرد. زندهیاد ابراهیم باستانی پاریزی (در کتاب خاتون هفت قلعه، مقاله نادر دوران) از صاحب تاریخ عالم آرای نادری نقل میکند که نادرشاه افشار وقتی در ماوراءالنهر بود و برای فتح بخارا نقشه میچید، از جمله دستور داد بسیاری از درختهای بنه (پسته وحشی) اطراف سبزوار و مشهد را قطع کردند و بار کردند و به همراه بردند تا لولهریزی توپهای سپاه صورت پذیرد؛ زیرا آتش شاخههای بنه پردوام بود و بهتر میسوخت و آهن را زودتر آب میکرد. در دوران نادرشاه پیاده نظام و توپخانه منزلت یافت و ثابت شد یورشهای سنگین سوارهنظام در منطقههای کوهستانی برای درهم شکستن دشمن کافی نیست. از این رو، برای فتح سنگرها و دژهایی که ترکان عثمانی به شیوه نوین ارتشهای اروپایی ساخته بودند، در کرمانشاه مراکز بزرگ قورخانه برپا شد.
در این مراکز هم استادکاران همواره در حال آمادهسازی توپ و خمپاره و گلوله و باروت بودند که تهیه تمام اینها وابسته به زغالی بود که از چوب درختان جنگلی منطقه به دست میآمد. لیوتنان کلنل برسفرد لوات، کنسول انگلیس در تهران به سالهای ۱۸۸۱ و ۸۲، در سفرنامه تهران- استر آباد خود که اعتمادالسلطنه آن را ترجمه کرده، مینویسد که در مسیر خود (جاده کرج- چالوس امروز و... ) «هر روز دویست راس قاطر و الاغ میدیدیم که از کجور و دونا زغال بار کردهاند و به طهران میروند. جنگلهای معدن زغال سال به سال کسر میشود [... ] اکنون هرچه جنگل را میسوزانند و پیش میروند، راه زغال به طهران دورتر میشود و در کوهستان البرز نزدیک به طهران محلهای مناسب برای جنگل زیاد دارد و ممکن است که در آن جا اشجار غرس نمایند که بعد از چند سال جنگل معتبری شود، اما این فقره برای شکارگاه سلطنتی مضر است»(۲).
فیروز میرزا فرمانفرما که بین سالهای ۱۲۹۶-۸ قمری (حدود ۱۴۰ سال پیش) حاکم کرمان بوده، در سفرنامه کرمان و بلوچستان(۳)، از جنگلهای انبوه در کهنوج که «بسیار بسیار شبیه به جنگل و مکان ملکه انگلیس که «ونزوور» باشد به نظر میآید» و جنگلهای کنارههای رودخانه هلیل رود و دوساری و محمد آباد، و... یاد کرده، و جنگلهای «ریکان» را «مثل کلاردشت مازندران، خوش هوا و باصفا، با درّاج و چرغی و تیهوی زیاد» و جنگل «کوچه گردان» را «به عینه مثل صلاحالدین کلای مازندران» توصیف کرده است. امروزه، از آن مسیر فیروز میرزا، فقط جنگل تُنُکی در ریکان و عرصههای جنگلی کم درختی در محمد آباد و کوههای جبال بارز بر جا مانده است.
دُپلانول، استاد جغرافیای دانشگاه سوربن، در تحقیقی که مربوط به اواخر دهه پنجاه میلادی است و در ایران با عنوان مطالعاتی درباره جغرافیای انسانی شمال ایران(۴) منتشر شده است، در مورد کلاردشت چنین مینویسد: «مصرف قابل توجه چوب برای خانهسازی سبب بهرهبرداری وسیع از اراضی جنگلی اطراف، از ارتفاع ۱۴۰۰ تا ۲۰۰۰ متری گردیده است و این امر موجب انحطاط جنگلهای متراکم قدیمی و ایجاد جنگلهای تازه پایی شده است که از لحاظ چوبهای صنعتی فقیر بودهاند.» (ص ۱۳۱) و «احداث راه کلاردشت، که عبور از آن با کامیون به سهولت امکانپذیر بود، از آن پس تخلیه این محصول [زغال] را که حمل و نقل آن به وسیله حیوانات ظاهرا چندان مقرون به صرفه نبود، تسهیل
کرد.
روستاییان از این رهگذر به هیزم شکن و زغالساز مبدل شدند. در هر گوشه جنگل کورههای ابتدایی زغالپزی با بازدهی بسیار نازل (حداکثر ۱۰ درصد) ایجاد گردید. [ … ] در رودبارک شماره قاطرهایی که چوب را از جنگل به کوره میبردند و زغال را از کوره به جادههای کامیون رو منتقل میساختند، از ۵ راس در حدود سال ۱۹۳۵ به ۱۷۰ راس در ۱۹۵۸ بالا رفت [ … ] ولی به زودی بحران فرارسید. استفاده بیرویه از این منبع، جنگل را به حال احتضار افکند و از آن جز خرابهای برجای نماند (صص ۱۳۸-۱۳۶). در حدود پنجاه سال پیش، نیمههای دهه چهل خورشیدی، کریم جوانشیر جنگلهای پارهای نقاط کردستان مانند مسیر بانه - سردشت را از نظر انبوهی قابل مقایسه با جنگلهای حوزه خزر میخواند (اگر چه او و محمد طباطبایی، دیگر جنگل شناس پیش کسوت ایران، در بیشتر مواردی که از جنگلهای زاگرسی یاد میکنند، وضع آنها را نامناسب و زادآوریشان را مختل شده میخوانند(۵). در سالهای اخیر، این جنگلها صورت بسیار ضعیفی یافتهاند.
در اواخر دهه پنجاه خورشیدی، هنگام کوهنوردی در درههای «سه هزار» و «دوهزار» در شمال تنکابن، جنگلهای بسیار انبوهی میدیدیم که امروزه بر اثر توسعه جادهها و سکونتگاهها تا بالادست و اجرای طرحهای «جنگلداری»، بیاغراق دو سوم آنها نابود یا به شدت تخریب شده است. دو سه سال پیش، مهدی سنایی نایب رئیس کمیسیون محیطزیست مجلس، در جریان سوال از وزیر کشاورزی گفت که «در دو دهه گذشته، ۳۳درصد از جنگلهای کشور تخریب شده است» او همچنین گفت که ایران جزو پنج کشور تخریبکننده جنگلها است. و دیگر اینکه فقط در سال ۱۳۸۹ چهل هزار هکتار از جنگلهای کشور در آتش سوخت.
سخن پایانی اینکه اگر از آسیبرسانیها به جنگل در دوران پیش از سده سیزدهم خورشیدی بگذریم، چرا از دوره ناصرالدین شاه به بعد که حتی اعتمادالسلطنه از امکان جنگلکاری مینویسد، به احیای موثر جنگلهای کشورمان اقدام نکرده و حتی آهنگ جنگلزدایی را بیشتر و بیشتر ساختهایم؟ آن هم در شرایطی که فقط در دو سه دهه اخیر، کشورهایی مانند کره جنوبی و ترکیه، مساحت جنگلهایشان را چند برابر کردهاند.
پی نوشت:
۱) بوبک،هانس. سیمای تاریخی جنگلهای طبیعی و درختزارهای ایران، ترجمه: دکتر عباس پاشایی اول، انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ اول: ۱۳۸۴.
۲) نقل از روزنامه «دنیای اقتصاد» ۹/۲/۱۳۹۳
۳) فیروز میرزا فرمانفرما. سفرنامه کرمان و بلوچستان، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران، نشر تاریخ ایران،
۱۳۸۰.
۴) دپلانول. مطالعاتی درباره جغرافیای انسانی شمال ایران، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۵۸.
۵) طباطبایی، محمد. جوانشیر، کریم. جنگلهای باختر ایران، انتشارات سازمان جنگل بانی ایران، ۱۳۴۵.
ارسال نظر