نبرد سهجانبه بر سر نفت ایران
محمد قائد: در سه دهه گذشته محققان با بسط کارهای پیشینیان و بهرهگیری از یافتههای جدید متونی باارزش انتشار دادهاند. از نوشتههای وزین در این زمینه، «خواب آشفته نفت»، کتاب دوجلدی محمدعلی موحّد است. فشرده نبرد سهجانبه بر سر نفت ایران از این قرار بود: با تصویب مجلس شورای ملی و تایید سنا، صنعت نفت ملی شد و آنگاه نوبت به این بحث رسید که آیا به شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان دارنده سرقفلی غرامتی پرداخت شود و به چه میزان. به بیان دیگر، تاسیسات نفت فقط ملی شده یا مصادره هم شده است. روش مصدق گویی ترکیبی بود از دو چرخفلک افقی و عمودی.
محمد قائد: در سه دهه گذشته محققان با بسط کارهای پیشینیان و بهرهگیری از یافتههای جدید متونی باارزش انتشار دادهاند. از نوشتههای وزین در این زمینه، «خواب آشفته نفت»، کتاب دوجلدی محمدعلی موحّد است.
فشرده نبرد سهجانبه بر سر نفت ایران از این قرار بود: با تصویب مجلس شورای ملی و تایید سنا، صنعت نفت ملی شد و آنگاه نوبت به این بحث رسید که آیا به شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان دارنده سرقفلی غرامتی پرداخت شود و به چه میزان. به بیان دیگر، تاسیسات نفت فقط ملی شده یا مصادره هم شده است.
روش مصدق گویی ترکیبی بود از دو چرخفلک افقی و عمودی. مسافتی بالا میرفت، دور که برمیداشت پایین میآمد، قدری دور خودش میچرخید، سر جای اول برمیگشت، باز اوج میگرفت و حرکت از نو.
خواست مصرّانه امروز خیلی زود جایش را به درخواستی متفاوت و حتی متضاد میداد. آنچه را پریروز رد کرده بود حالا مطالبه میکرد، اما وقتی حریفان موافقت میکردند از آن هم دست میکشید. فیصله با مصالحه را پایان زندگی سیاسی و خوشنامی خویش میدید.
سفر به شورای امنیت سازمان ملل و به دیوان دادگستری بینالمللی ظاهرا برای به کرسی نشاندن حرفی بود که نه در آن روزگار معنی واقعی داشت و نه امروز دارد: شرکت نفت انگلیسی غیر از دولت بریتانیاست. به این میماند که کسی بکوشد ثابت کند کمپانی بوئینگ ربطی به دولت آمریکا ندارد و شرکت ایران خودرو منفک از دولت ایران است.
در گیرودار مذاکره در نیویورک، به جرج مکگی، معاون وزیر خارجه آمریکا، حرفی میزند که او را مات و مبهوت میکند: پالایشگاه آبادان ملی نشده است و گرچه از مالک آن خلعید شده مشمول قانون ملی کردن نفت نیست. مرد آمریکایی بیدرنگ تقاضا میکند این را بنویسد. مصدق به فرانسه مینویسد و مکگی به انگلیسی و هر دو در حضور مترجم وزارت خارجه آمریکا امضا میکنند.
مصدق این حرف را به هیچیک از همراهانش نگفته بود و بعدا هم هیچگاه در هیچجا به زبان نیاورد و ننوشت. مقامهای آمریکایی دستنوشته مصدق، در واقع تعهد به پسدادن تاسیسات آبادان، بزرگ ترین پالایشگاه جهان آن روزگار، را به انگلیسیها نشان دادند.
انگلیسیها رد کردند. حرف و قول مصدق به فرانسه، به انگلیسی، به فارسی، به اردو، به عربی، به خط میخی، به خط کوفی، اعتباری نزد آنها نداشت. مصمم بودند مطلقا وارد بازی سازش با مصدق نشوند و تا سرنگونی او پیش بروند.
اگر میپذیرفتند و موافقت خود را اعلام میکردند مصدق آنگاه چه میکرد؟ لابد گلایه و قسم که منظورش این نبود و اجانب میخواهند سر ملت بزرگ ایران کلاه بگذارند.
و اگر پالایشگاه آبادان ملی نشده پس چه چیزی ملی شده و دعوا بر سر چیست؟ گریزی نیست از اینکه نتیجه بگیریم مصدق هیچ چیز را به اندازه کافی جدی نمیگرفت، در عین آنکه هر فکری را با جدیتی حماسی تا بینهایت ادامه میداد.
باید به اطلاع مشاورانش و هیات همراه میرساند که کتبا و عملا پشت در بسته اتاقش در هتل نیویورک قانون ملیکردن نفت را یک تنه لغو کرده است. معجزه بود که دستخطش به مطبوعات آمریکا درز نکرد وگرنه با اعتبار دولت ملی بازی مرگبار و بیبازگشتی کرده بود- و البته با آبروی خودش در پیشگاه ملت و تاریخ که آن همه برایش اهمیت داشت.
توصیفی برای شخصیت مصدق شاید نبوغ خاصی باشد. جلودار و پیشوا شدن او با روحیه خودویرانگر تطابق دارد. آن بهاصطلاح قانون ملیکردن نفت بدون چند جملهای هم که مصدق به فرانسه نوشت فقط حرف بود. کشور ایران در شرایطی قرار نداشت که اموال شرکتی خارجی را با قیام و قعود و گرداندن گلدان رأیگیری بین یک مشت آدم شدیدا متوسط موسوم به وکیل مجلس مصادره کند.
ملت های غرب، برخلاف مردمان دیگر قارهها، در پانصد سال گذشته هر هجمهای به یک گوشه از اروپا از داخل یا خارج آن را تهدیدی مستقیم و فوری به خویش تلقی کردهاند. چه پای تمامیت ارضی بلژیک یا منافع شرکتی انگلیسی مدعی مالکیت بزرگترین پالایشگاه جهان در میان باشد و چه منافع کارخانه کوچک واشرسازی اسپانیایی و مهاجم چه ناپلئون باشد یا رایش سوم یا مصدق یا قذافی یا عیدی امین غرب به مثابه ید واحده عمل میکند. در ایران اسم این استراتژی تاریخی را گذاشتهاند توطئه و خیال خودشان را راحت کردهاند.
فکر قرارداد پنجاه ـ پنجاه و حتی ملیکردن صنعت نفت از چندین سال پیشتر مطرح بود. مصدق در یک ضرب با تصویب ماده واحده با سر در شکم حریف رفت و پیروزمندانه او را خلع ید کرد و به گوشه رینگ راند. اما در فروش و صدور نفت با مشکل روبهرو شد و دو سال در پی یافتن راهی برای خروج از بنبست بود.
ناگفته نماند: مذاکره گامبهگام با بریتانیا برای افزایش سهم ایران از درآمد نفت هم بدون ماده واحده ضربتی، در شرایط آن روزگار، به راحتی به جایی نمیرسید. شرکت نفت ایران و انگلیس دولت در دولت بود و سازمان اطلاعاتی و بازوی عملیاتی و بودجه برای بسیج گردن کلفت و بزنبهادر داشت. هرکس حرف اضافی میزد مانند گربه در کیسه میکرد، سر آن را گره میزد و در رودخانه میانداخت.
بخشی از یک مقاله بلند
ارسال نظر