نخستین بیمارستان مدرن در ایران چگونه ساخته شد؟
رضا صفری ناصرالدین شاه بعد از تاجگذاری دستور داد مریضخانه‌ای با تمام آن ویژگی‌هایی که در مغرب زمین وجود دارد، تاسیس شود.

نویسنده نسخه (نامی از وی در نسخه وجود ندارد) یکی از اهداف اصلی شاه در توجه و ساخت مریضخانه را بحث سلامتی سپاهیان و لشکریان می‌داند، با این حال ازساخت مریضخانه با عنوان صالحات باقیات نام می‌برد؛ چراکه با سلامت جسمانی انسان در ارتباط بوده و اقدامی است که مورد تایید شرع و مورد تایید ملت‌ها و دولت‌ها قرار می‌گیرد. در همین قسمت برای تکمیل صحبت‌های خود گریزی هم به مغرب زمین می‌زند و می‌گوید «در جمیع ممالک و مسالک و مداین و امصار و قرا و دهکده‌ها مریضخانه‌های بزرگ اساس برافراشته و از برای هر یک موقوفات و خزاین و منقولات و دفاین فرو گذاشته‌اند...» در ادامه می‌افزاید که شاه از وی خواسته است که درباره فواید بیمارستان دولتی و مباحث مرتبط با آن رساله کوچکی را به نگارش در آورد.با این حال نویسنده این نسخه، نه در مقدمه و نه در هیچ جای دیگری از متن، نامی از خود نمی‌برد از این رو نام نویسنده این نسخه خطی برای ما مشخص نمی‌باشد.
پیشینه بیمارستان در ایران:
نویسنده رساله در خصوص تاسیس بیمارستان و پیشینه آن در ایران می‌نویسد: «از عهد پیشدادیان تا استیلای اسکندر بر ایران همیشه امصار (کلان‌شهر) در بلدین و بلکه در دهات و سایر ممالک ایران بیمارستان‌های کوچک و بزرگ برافراشته بوده...» وی همچنین از بیمارستان‌های متحرک و به اصطلاح امروزی بیمارستان‌های صحرایی نام می‌برد که در هنگام جابه‌جایی لشکریان یا هنگام جنگ در کنار سپاهیان قرار می‌گرفت و برای این کار چادرهای بزرگی را برپا می‌کردند. در این باره مثالی را هم از شاهنامه می‌آورد که در هنگامی که «دارا» به جنگ اسکندر می‌رفت، ۳۶۶ باب بیمارستان متحرک همراه وی بود که تمام مخارج آن از خزانه شاهی پرداخت می‌شد. در تمام عهد قدیم وضعیت بیمارستان در ایران به این گونه بوده یا تا جایی که من (نویسنده نسخه) سراغ دارم این‌گونه بوده است. با این حال بعد از استیلای اسکندر بر ایران تا حدودی این وضعیت از رونق افتاد. وقتی هم که اعراب به ایران حمله کردند «در زمان استیلای عرب بر عجم با آنکه سیرت ملوک کیان به‌طور کلی فرسوده گشت، باز در اکثر ممالک این رسم ستوده متداول بود.»
وی سپس درباره اهمیت و جایگاه مریضخانه در عهد اسلامی، از «تذکره‌الاطبا مثالی را بیان می‌کند: هنگامی که «المعتصم بالله»- خلیفه عباسی- تصمیم گرفت سفری به مغرب زمین داشته باشد، بختیشوع- بزرگ اطباء- به علت پیری نتوانست در رکاب خلیفه باشد، از این رو یکی از شاگردان زبده خود یعنی «ابوسعید» را همراه چند تن از اطبای دیگر همراه وی ساخت. بعدها خلیفه از وی می‌پرسد چرا فرزند خود جبرئیل را همراه من نفرستادی و ابوسعید را فرستادی؟ بختیشوع گفت: «بیمارستان جندی‌شابور بر چون جبرئیلی زیاد محتاج است» و این نشان‌دهنده جایگاه مریضخانه و سلامت مردم و حتی افضلیت آن بر سلامت پادشاه است.
در مصداق دیگر می‌گوید: در دوره عباسیان، بیمارستان ری یکی از بزرگ‌ترین بیمارستان‌ها بود که در حدود ۴۰ طبیب در آنجا مشغول به‌کار بودند که به دنبال مرگ رئیس الاطبای آن، به علت اهمیت و سنگینی مسوولیت کسی در قلمرو اسلامی پیدا نمی‌شد که چنان مسوولیتی را بر عهده بگیرد.
نویسنده در پایان مقدمه یک نکته مهم را هم متذکر می‌شود که ایرانیان-عهد قاجار- از صرف خیرات غفلت می‌ورزند. در این باره می‌نویسد در عید« اضحی» در حدود ۲۰۰ هزار گوسفند در دارالخلافه ذبح می‌شود و نصف بیشتر گوشت آنها به علت عدم استفاده بیرون ریخته می‌شود. در چنین روزی به مریضخانه رفتم و از یکی از کارگزاران آنجا شنیدم که امروز در بازار گوشتی نبود، تا مایحتاج بیمارستان را تامین کنیم. تعجب کردم از ادراک مردم که چرا کسی به این فکر نیست که از باب صدقه و نذورات گوسفندی بفرستد مریضخانه، تا سوای نیاز سربازها، نیاز فقرا، غربا، بیچارگان، تهیدستان و کسانی که از وطن خود دور هستند، تامین شود.
نویسنده هدف خود از نگارش این رساله را خواست شاه برای بیان منافع مریضخانه دولتی بیان می‌کند.از نظر وی مریضخانه دولتی دو فایده دارد:«یکی به سرباز و نوکر و غربا و بیچارگان عاید است و دومی به دولت عاید است.»
از نظر نویسنده نسخه، اهمیت طبیب و طبابت بر کسی پوشیده نیست و کسی که سخن خلاف این واقع گوید، وی را جزو نابخردان می‌شمارند. همچنان‌که پادشاه و اولیای دولت در هنگام بیماری فردی از خانواده خود سعی وافر می‌کنند که حاذق‌ترین طبیب را بر بالین بیمار خود ببرند. از این رو از آنان به عنوان ولی نعمت سپاه و نگهبان رعیت همین انتظار می‌رود. در همین راستا توصیه می‌کند.
اول: دولت در تربیت اطباء و تامین منابع زندگی و رفاه آنان نهایت بذل و بخشش را داشته باشد.
دوم:اطبای تخصص یافته را به دو گروه تقسیم کنند و گروهی را بر مراقبت سلامت سپاه و گروه دیگر را برای نظارت بر سلامت رعیت بگمارند.
سوم: اشخاص مجهول و فاقد مهارت طبابت را از این کار منع کنند؛ چرا که بر جان و مال سپاه و رعیت صدمه می‌زنند.
منافع مریضخانه
منفعت اول: طبیب ماهر و حاذق بسیار کم است. طبیبی که علت بیماری را شناخته و آن را مداوا کند. از این رو نمی‌توان در همه ممالک و مسالک و بلدین به اطبای حاذق و ماهر دسترسی پیدا کرد. این در حالی است که در مریضخانه سلطانی، اطبای ماهر و حاذق حضور دارند. در بین آنها نظم و سلسله مراتب حاکم است و هرکسی بر اساس تخصص خود کار می‌کند. اگر در تشخیص بیماری به مشکل بربخورند با هم به شور می‌نشینند. در مریضخانه سلطانی، پرستاران شب و روز مراقب بیماران هستند.
منفعت دوم: به فرض اینکه در مناطق مختلف، ما به طبیب ماهر هم دسترسی پیدا کردیم به چندین دلیل طبابت خوب صورت نمی‌پذیرد:
اول اینکه به علت گرانی دوا، طبیب نمی‌تواند از نزد خود دوایی تجویز کند، دوم مگر رعیت توان خرید دوای کمیاب و گرانبها را دارند، تازه اگر هم داشته باشند از کجا به‌دست بیاورند و تازه از کجا معلوم دوای مورد نظر به‌دست بیمار برسد یا نه؛ چرا که احتمال دارد، دوایی به‌دست بیمار برسد که بیماری وی را تشدید کند. چرا که «دوا فروش‌های دارالخلافه چنان بی‌مبالات و حریصند که دواهای پوسیده فاسد شده را بلا تحاشی به مردم می‌دهند و از این واقعه معارف شهر هم بر کران نیستند و اطبای ما به هیچ‌گونه در اندیشه آن نیستند که لااقل قراری در امر دواهای خودشان بدهند».این در حالی است که در مریضخانه‌های دولتی از این اتفاقات پیش نمی‌آید.
منفعت سوم: همان‌گونه که اشاره شد بیشتر بیماری‌ها نیازمند دوای خاص و گرانبها می‌باشد که در نزد طبیب موجود نمی‌باشد و از طرف دیگر فرد قادر به تهیه آن نیست. بنابراین این عامل باعث می‌شود، بیماری حتی اگر جزئی هم باشد برای زمان طولانی مداوا نشود و رفته رفته بر شدت بیماری افزوده شده فرد ضعیف شود و در نهایت در دام مرگ گرفتار افتد. این در حالی است که در مریضخانه دولتی انواع دواها موجود بوده و در زمان لازم به بیمار تزریق می‌شود.
منفعت چهارم: گاهی فرد به طبیب خود اعتماد نمی‌کند از این‌رو دنبال طبیب دیگری می‌رود و از این مسیر زیان‌های بسیاری به او می‌رسد؛ از جمله اینکه به دام «جاهلان طبیب» گرفتار می‌شود. از این راه خسارت مالی و جانی حاصل می‌شود.اطبای مریضخانه سلطانی همه تاییده شده می‌باشند.
منفعت پنجم: از آنجایی که سربازان بسیار سبک سفر می‌کنند در هنگام بیماری نیاز به غذا‌های تقویتی دارند که تهیه این غذاها نیازمند ظروف خاص و مواد غذایی خاص است که در دسترس آنها قرار ندارد. درحالی‌که در دارالشفاء همه اینها موجود بوده و در زمان لازم به آنها خورانده می‌شود.
منفعت ششم: سربازان معمولا به علت سبک‌باری، لوازم استراحت از قبیل رختخواب و... همراه ندارند. از این رو هنگامی که دچار بیماری می‌شوند علاوه‌بر درد بیماری، بدنشان هم ضعیف می‌شود. بنابراین استراحت برای حفاظت بدنشان بسیار ضروری است. چرا که گاهی بدن آنقدر ضعیف می‌شود که نباید با هوای آزاد در ارتباط باشد یا گاهی برخی از بیماری‌ها که با یک کاسه‌ آش و یک ساعت عرق کردن رفع می‌شود چنان مستحکم می‌شود که به هیچ گونه علاج نمی‌شود. برای مثال در سنه ۱۲۶۸ در ایلات قزوین مردم در اثر بیماری «ذوسنطاریا» روزی دویست نفر فوت می‌کردند «چند تن آنها به جهت نبودن رختخواب و اقتضای مرض در بیرون مانده به تصرف هوا در حالت ضعف قوت ذات الجنب گرفته، ضعف قوت مانع از خون گرفتن بود به هیچ وجه اقدام بر معالجه نشد و کار بر آن بیچارگان تباه گشته». این در حالی است که در مریضخانه همه امکانات رفاهی موجود است.
منفعت هفتم: توجه به بهداشت تن و لباس از دیگر نکات مهم است که فرد بیمار از جمله سرباز بر اساس شرایط و موقعیت کاری توان رعایت آن را ندارد. درحالی‌که از جانب اولیای دولت لباس به آنها داده می‌شود که بر حسب تجویز اطبا و اقتضای قانون بیمارستان در تنظیف و تبدیل لباس آنها سعی خواهد شد.
منفعت هشتم: مناسب نبودن تغذیه همواره یکی از علل اصلی امراض و بیماری‌ها است. از این رو کسانی چون سربازها هیچ‌گونه مراعاتی در غذا‌های خود نمی‌کنند و حتی جالب است که همقطارانشان در هنگامی بیماری برای دلجویی از فرد مریض، غذاهای مختلفی برای وی درست می‌کنند که گاهی این غذا‌ها نه تنها سودی ندارد، بلکه ضرر هم می‌رساند. ولی در بیمارستانی سلطانی این‌گونه خطا‌ها هرگز رخ نمی‌دهد.
منفعت نهم: برخی از بیماری‌ها آنقدر خطرناک هستند و چنان بر بیمار فشار می‌آورد که فرد را به حالت مردگان در می‌آورد و علائم مردگان بر وی ظاهر می‌شود که بلافاصله اگر برای نجات وی اقدام نشود مریض از دست خواهد رفت. از آنجا که معمولا طبیب در برخی مناطق وجود ندارد و مردم عملا به طبیب دسترسی ندارند با دیدن این علائم از بیمار، وی را مرده فرض کرده و دفن می‌کنند. درحالی‌که در مریضخانه سلطانی طبیب شب و روز در مریضخانه حضور دارد و اوضاع مریض را رصد می‌کند.
منفعت دهم: این فایده مریضخانه عموم جامعه را شامل می‌شود. در برخی از فصول امراض مسری، معدی و وافده مانند: «جرب و مطبقه و اسهال...» در دارالخلافه شایعه می‌شود که از یک نفر به ده نفر از ده نفر به گروهی و از گروهی به کل اجتماع سرایت می‌کند یا گاهی مواقع، فرماندهان لشگریان هر صبح که از لشگریان خود بازدید می‌کنند اگر علائم ضعف یا بیماری را مشاهده کنند، بلافاصله وی را نزد طبیب می‌فرستند. اینگونه هم جان وی را نجات داده و هم از سرایت به دیگران جلوگیری می‌کنند.
منفعت یازدهم: برای کسانی که ساکن دارالخلافه هستند یا کسانی که رهگذر هستند گاهی اتفاق می‌افتد که در میان آنها بیماری با وضعیت بسیار وخیم وجود دارد که قدرت حرکت ندارد و اگر حرکت داده شود در میانه راه تلف خواهد شد. بیمارستان امثال این طایفه را مامن و پناهگاهی مناسب خواهد بود.
منفعت دوازدهم: در فصل بهار و تابستان مردم فقیر و بیچاره برای کار و عملگی و سایر کسب‌وکار به دارالخلافه می‌آیند. در اثر کار زیاد و در زمان استیلای گرما و شدت حرارت اکثر اوقات بیمار می‌شوند و در سایه دیوارهای شکسته، درمانده و خسته و بی کس و بی پرستار می‌مانند. چنانکه سالی دویست یا سیصد نفر از اینها در بیمارستان یا مریضخانه سلطانی پرستاری شده و بهبود می‌یابند.
ادامه دارد