کاوشی در چگونگی ورود برق به ایران
محمد اسماعیل بانکیان- آشکارا باید پذیرفت که برق و چگونگی ورود آن به ایران در گامهای نخست، از زمینههای مهم اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی برشمرده نمیشد و دادهها و اطلاعات مربوط به آن با دقت دنبال نمیشد. این روند شاید به این خاطر بوده که برق یک پدیده صنعتی پیچیده، خطرناک و سرمایهبر بود و آینده روشنی نیز برای آن پیشبینی نمیشد. به همین خاطر میزان اثرپذیری آن نیز در سطح جامعه ناشناخته بود و هرگز نتوانست با تلگراف که چند دهه پیش از آن به پهنه کشور گام نهاد، رقابت کند و از اهمیت سیاسی برخوردار شود.
محمد اسماعیل بانکیان- آشکارا باید پذیرفت که برق و چگونگی ورود آن به ایران در گامهای نخست، از زمینههای مهم اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی برشمرده نمیشد و دادهها و اطلاعات مربوط به آن با دقت دنبال نمیشد. این روند شاید به این خاطر بوده که برق یک پدیده صنعتی پیچیده، خطرناک و سرمایهبر بود و آینده روشنی نیز برای آن پیشبینی نمیشد.
به همین خاطر میزان اثرپذیری آن نیز در سطح جامعه ناشناخته بود و هرگز نتوانست با تلگراف که چند دهه پیش از آن به پهنه کشور گام نهاد، رقابت کند و از اهمیت سیاسی برخوردار شود. سیاستمردان سرمایهدار و سرمایهگذار دوران قاجار را یا به خود جلب نکرد یا آن یکی، دو نفری نیز که به آن پرداختند، در میانه راه به آن، پشت کردند (ماجرای دریافت امتیاز نامه برق و ... توسط مشیرالسلطنه). از دیگر سو بیگانگان نیز گرایشی را که باید برای بهرهگیری و مدیریت (امنیتی - اطلاعاتی) خطوط تلگراف سرتاسری در ایران از خود نشان میدادند، در این باره نشان ندادند و مقامات نیز برای برپایی و مدیریت آن سر و دست نشکستند. در نتیجه مسایل مربوط به برق به سکوت یا با بیاعتنایی روبهرو بود. امروزه اطلاعات مربوط به ورود تلگراف و ایجاد شبکههای ملی و فراملی تلگراف بسیار دقیقتر و با جزییات بیشتری در دسترس است. مقاماتی که آنها را اداره میکردند میشناسیم، ایرانیها برای دستیابی به مقام ریاست بر آن از هم سبقت میگرفتند. تلگرافخانهها مانند مکانهای مقدس، امامزادهها و ... به صورت پایگاهی برای بستنشینی درآمده بود، این پایگاهها در ماجرای مشروطیت و دیگر
هیجانهای سیاسی و اجتماعی ایران نقش بسیار برجستهای بازی کردند. در برابر اطلاعات مربوط به برق بهویژه در فاصله سالهای ۱۲۷۹ تا ۱۲۸۳ خورشیدی نارسا، مبهم و ناشناخته و پرسشبرانگیز به دست ما رسیده است.
منابع ارزشمندی که همزمان با ورود برق به آن پرداخته باشند و جزییات مربوط به حقتقدمها و ماجراهای وابسته به نصب و بهرهبرداری از مولدهای برق را بازگویند و سرنوشت این مولدها را دنبال کنند، کمابیش نارسا هستند و اسناد یا گزارشهایی که بهطور تردیدناپذیری بر این اقدامات روشنی بخشند، کم و حتی ناچیز بوده و اسناد بر جای مانده نیز از بافت و یکدستی مناسبی برخوردار نیستند.
بسیاری از اطلاعات اولیه افواهی و از راه گوش به گوش به نوشتهها راه یافتهاند و نویسندگان همین نوشتههای اندک و بر جای مانده نیز برای بررسی درستی و نادرستی مطالب مطرحشده یا به همین اسناد اولیه دسترسی نداشتند یا اهمیت آنها را ناچیز میشمردند. به همین خاطر از بررسی و ارزیابی مسایل و تاریخهای هر رخداد و دنبال کردن مطالب آنها در هیچ کدام به طور جدی خبری نیست.
هماینک نیز اگر اسناد مربوط به برق مشهد با پشتکار آقای ممتحن میلانی، نوه محمدباقر رضایوف برای اثبات حقتقدم جدش (محمدباقر میلانی نامور به تاجرباشی - رضایوف و معاونالتجار) گردآوری نمیشد، شاید هنوز هم این گروه از اسنادی که ایشان یافته و عرضه کردهاند در گوشهای از بایگانیها خاک میخورد. همچنین اگر علاقه مهندس حامد در ایجاد موزه صنعت برق روندی عملی نمییافت یا کتاب تاریخ صنعت برق توسط ایشان تدوین نمیشد، شاید اسناد مهم خاندان امینالضرب درباره برق سر از جای دیگری درمیآورد و در اختیار موزه برق تهران قرار نمیگرفت و در برابر دید گذاشته نمیشد یا اگر کتابهایی درباره تاریخ صنعت برق نگاشته نمیشد و توجهها را برنمیانگیخت، اسناد خاندان خلیلی یکی از مدیران سابق برق تهران در دوران جنگ دوم نیز در این باره به دست نگارنده نمیرسید. هنوز هم آثار و اسناد بسیاری در این زمینه وجود دارد که در بایگانیهای نگهداری اسناد دولتی و خصوصی، در کتابخانهها، در کنج خانه پیشکسوتان صنعت برق و آب یا در بایگانیهای نهادهای دولتی وابسته به این صنعت وجود دارند که شناسایی و طبقهبندی نشده و کمتر کسی از وجودشان آگاه است (شاید هم هیچ
کس).
اگر حیدرخان عمواغلو، مهندس برقی که در ماجراهای انقلابی دوران پیش و پس از مشروطیت حاضر بود و در ضمن در برق مشهد و تهران نیز به به خدمت برق درآمده بود، دست به کارهای پرهیاهوی سیاسی نمیزد و مورد توجه زندگینامهنویسان چپاندیش قرار نمیگرفت، بسیاری از اطلاعات مربوط به برق در دوران و سالهای حضور او را در مشهد و تهران از ابهام و پیچیدگی بیشتری برخوردار میبود. شهرت وی بهویژه در میان روشنفکران چپاندیش و الگو قراردادنش باعث شد که بعدها چگونگی حضور را او در مشهد و تهران بیشتر دنبال کنند. هرچند که پیش از چاپ خاطراتش توسط دکترعبدالحسین نوایی (از روی دستنوشتههای منشیزاده برگرفته از خاطرهنویسی رودرو با حیدرخان) هر آنچه که درباره «وی» گفته یا شنیده میشد، مانند «برق» که تخصص وی بود بیشتر افواهی و شفاهی به نظر میرسید. برای نمونه: از علامه محمد قزوینی و احمد کسروی، دو روایت متفاوت از حیدرخان مطرح شده است که دارای بخشهای مشترک کمی هستند و به نظر میرسد که از دو فرد جداگانه در دو فضای متفاوت به طور شفاهی برگرفته شده باشند.
الف) از قول علامه قزوینی (از استادان نامور در زمینه فرهنگ و ادبیات و تاریخ در ایران) در مجله یادگار چنین مطرح شده است:
حیدرخان را مظفرالدینشاه و میرزاعلیاصغرخان صدراعظم در مراجعت شاه از سفر اول به فرنگستان در سال ۱۳۱۸ قمری به عنوان مهندس چراغ برق در باکو استخدام کردند و برای دایر کردن کارخانه چراغ برق مشهد مقدس فرستادند و او پس از یک سال و نیم به تهران آمد و در کارخانه چراغ برق مرحوم حاجحسینآقا امینالضرب استخدام شد.
ب) احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران چنین نگاشته است:
«این حیدر عمواغلو از مردم سلماس بوده، ولی در قفقاز بزرگ شده و در تفلیس درس مهندسی برق میخوانده، درباره آمدن به ایران میگویند که رضایوف که یکی از بازرگانان تبریز بوده، چنین میخواهد که به بارگاه مشهد چراغ بکشاند و برای این کار به یک مهندس مسلمانی نیاز میبوده، حیدر عمواغلو از آنجا به تهران آمده در کارخانه برق به کار میپردازد و چون شورش مشروطه پدید میآید یکی از هواداران آن میشود.»
درباره این دو نقل قول نکات جالبی مطرح است:
- هر دو راوی از افراد سرشناس و شناختهشده در تاریخنگاری معاصر ایران هستند که به دقت نظر شهرت کافی دارند.
- این دو گزارش ناهمخوانیهای ریشهای با هم دارند. در گزارش نخست مظفرالدینشاه و میرزاعلی اصغرخان صدراعظم (اتابک اعظم) بانی کارند و در گزارش دوم رضایوف.
خاطرنشان میسازد که تا پیش از چاپ کتاب «تاریخ صنعت برق در ایران» که بخش تاریخی آن را مهندس محمدصادق حامد تهیه کرده بود گزارشها و اخبار پراکندهای در لابهلای دستنوشتهها، مقالات، گزارشهای گوناگون در زمینه برق و کتابهایی که به نوعی وضعیت اقتصادی و اجتماعی دوران قاجار را مطرح میساختند، وجود داشت که تدوین، یکدست و بههنگام نشده بودند. این کتاب نخستین اثری بود که به برخی از اطلاعات گذشته میپرداخت و وی با بررسی اسنادی که خانواده امینالضرب در اختیارش قرار داده بودند یا خود در میان منابع گوناگون یافته بود، کار را انجام داد. به طوری که کتاب از همان آغاز انتشار نگاههای بسیاری را به سوی خود کشاند. به این ترتیب پنجرههای تازهای در زمینه فعالیتهای پیشین صنعت برق پیاپی گشوده میشد. در همین رهگذر بود که چالش پیشگامی در کنار ادای وظیفه نسبت به پیشگامان و پیشکسوتان صنعت برق جایگاه ویژهای یافت که با جستوجوی اسناد و مدارک جدید به مطرح شدن ادعاهای تازه انجامید، چون و چراها و چالشهای پیشبینی نشده مطرح و کار بالا گرفت. کسانی به تکاپو افتادند تا حق را بر کرسی نشانند که در این میان میتوان به غلامرضا ممتحن
میلانی، نوه حاجمحمدباقر میلانی تاجرباشی (رضایوف) اشاره کرد که با شور و پشتکار، موضوع پیشگامی جد خود را دنبال میکرد. ایشان برای اثبات آرای خود به گردآوری اسنادی دست زد که هر چند وجود داشتند، ولی هرگز پیش از آن به آنها اهمیت داده نشده بود، از این رو هیچ گاه بازنویسی و ارزیابی نیز نشده بودند و بیشتر میتوان آنها را اسناد نو یافته دانست.
نگارنده بر این باور است که تصمیم به چاپ و انتشار کتاب «یکصد سال صنعت برق در ایران» نیز که با شتابی فزاینده، به منظور آماده شدن برای زمان برگزاری «آیینهای یکصدمین سال صنعت برق» در کشور، تدوین و منتشر شد، در همین راستا و در پی توجه روزافزون به شناخت تاریخی ماجراهایی که بر این صنعت رفته، شکل گرفت.در این کتاب نیز اسناد و مدارک جدیدی در زمینههای گوناگون و در ابعادی گسترده مطرح شد، ولی از آنجا که برای بازنویسی اسناد و انجام تحلیلهای لازم زمان کافی در دسترس نبود، خود به خود نادرستیهایی چند بهویژه درباره تاریخها و نامها به آن راه یافت. به هر حال با پیدایش این فضای تازه به نظر میرسد که اینک ارزیابی منابعی که دستمایه تاریخنگاری در صنعت برق به شمار میآیند، از اهمیت برخوردار شده باشند، ولی باید خاطرنشان ساخت که در اثر اشتباهات یا اطلاعات نادرستی که به برخی از این منابع که همواره مستند پنداشته میشدند، راه یافته است، برداشتهایی زمینهسازی شده که هماینک دستاویز چالشهای پیشگامی (حق تقدم) به شمار میآیند. البته برای رسیدن به دادهها و اطلاعات درست بیگمان باید تلاش بیشتری کرد و به جستوجوی منابع دستنخورده و
اسناد دیگری که بیگمان وجود دارند، ولی هنوز ما از وجودشان بیخبر هستیم، دست زده، به آنها پرداخت و آنها را کاوید. در این رهگذر است که باید به گزارشهای مستند کنسولهای روس و انگلیس در شهرهای گوناگون ایران دست یافت، زیرا این افراد جزییترین نکات را درباره رخدادها و فعالیتهای محل ماموریت خود به دولتهایشان گزارش میکردند. باید به خاطرات ایرانگردان کنجکاو و بیگانه نگاه انداخت و آنها را کاوید؛ زیرا برخی از آنها همه جزییات را در نوشتههای خود گزارش کردهاند. باید به گزارشهای گروهها و هیاتهای جاسوسی و مطالعاتی که از سوی دولت هند، انگلیس، دولت انگلستان و دولت روسیه برای ارزیابی و شناخت شرایط اقتصادی و اجتماعی و زمینهسازی نفوذ بیشتری در کشور، به این سرزمین میآمدند توجه ویژه داشت، زیرا در آنها به نکات ارزندهای درباره امکانات شهری و اجتماعی و تاسیسات زیربنایی اشاره شده است. باید به اسناد خفیهنویسان دوران قاجار ایرانی و چه بیگانه دسترسی پیدا کرد که پر از گزارشهای رنگارنگ هستند و همچنین به کتابهای سیاسی و اقتصادی و تاریخی اواخر قاجار رجوع کرد که در بردارنده مطالب جالب در این زمینه هستند. یکی از این آثار کتاب
ارزشمند گنج شایگان نوشته جمالزاده است که در سال ۱۲۹۶ خورشیدی (۱۳۳۵ هـق ۱۹۱۷ م) در برلین چاپ و منتشر شد و این تاریخ نزدیک به ۱۱ سال پس از بهرهبرداری از کارخانه امینالضرب و نزدیک به ۱۵ سال پس از بهرهبرداری از مولد آستان قدس (حرم مطهر امام هشتم) است. همین منبع است که نزدیکترین اطلاعات را نسبت به زمان بهرهبرداری از یگانهای تولیدی در تبریز و رشت نیز به دست میدهد و از این دیدگاه هم درخور بررسی و تامل است.خاطرنشان میسازد که بخش «تشبثات» کتاب گنج شایگان نه تنها در زمینه برق، بلکه در زمینه کارخانههای موجود دیگر، گوناگونی و اهمیت آنها، یکی از مهمترین منابعی به شمار میآید که همواره مورد توجه پژوهشگران و تاریخنگاران بعدی بوده است؛ بهطوریکه هر کدام به صورتی از آن سود بردهاند. در این زمینه به دو اثر زیرین اشاره میکند که یکی به طور مستقیم و دیگری بهطور نامستقیم اطلاعات و دادههای مربوط به برق و گسترش آن را از همین کتاب برداشتهاند (البته در بسیاری از نوشتههای دیگر نیز گواه برداشتهای کامل یا جزیی مطالب با یا بدون یادآوری نام منبع هستیم).
ادامه دارد
ارسال نظر