واکاوی - ۹ آذر ۹۲
تا آمدیم، به راه‌آهن شهر ورشو رسیدیم. پرنس فرمانفرمای لهستان که اسمش امیر تیسکی است با جمیع صاحب منصبان نظامی مقیم ورشو حاضر بودند.
سربازان و اهل نظام را تا آخر صف ملاحظه کردیم. بعد که از جلو ما دفیله*کردند من و جناب اشرف صدراعظم و پرنس و آدمیرال در یک کالسکه نشسته سایر ملتزمین هم در کالسکه‌های دیگر به طرف شهر روانه شدیم. در بین راه همه جا سرباز و سوار و توپچی در کنار خیابان‌ها صف زده بودند و تماما برای تهنیت و احترام ما هورا می‌کشیدند. عموم مردم از ورود ما زیاده اظهار شعف می‌نمودند. ما هم به همه اظهار مهربانی می‌کردیم و با دستمال تعارف می‌نمودیم. حقیقتا خیلی خوب از ما پذیرایی کردند. از پلی گذشتیم که روی رودخانه ورشو ساخته‌اند که تقریبا سیصد ذرع طول پل می‌شود. خیلی پل غریبی است. دو کشتی بخاری هم روی رودخانه در حرکت بود. بعد آمدیم به عمارت لازنسکی که از برای نزول ما حاضر کرده بودند. این عمارت از بناهای سلاطین لهستان است. پارک و عمارت غریبی است. دو دریاچه در جلو این عمارت واقع است که به قدر دریاچه سلطنت‌آباد خودمان می‌شود. خیلی مصفا است. درخت‌های مارونیه خیلی بزرگ دارد. من خیلی مایل بودم برگ این درخت را ببینم و در اینجا که دیدم به قدر درخت‌های نارون بزرگ ایران است. درختی دیدم که تا امروز ندیده بودم برگ‌های قرمزی داشت به رنگ آلوچه‌های قرمز ایران. ناصر خاقان را گفتیم رفت شاخه‌ای از آن چیده، آورد تماشا کردیم. خیلی تماشا داشت …
* دفیله: عمل گذشتن سربازان از برابر شاه
- برگرفته از خاطرات مظفرالدین شاه قاجار در سفر به لهستان، فروردین ماه ۱۲۷۹