برگی از تاریخ - ۵ آذر ۹۲
«عصر روز دوم اسفند ۱۳۲۴ بنا به دعوتی که از جانب استالین به عمل آمده بود به تنهایی به ملاقات او در کاخ کرملین رفتم؛ ولی این ملاقات اثر بسیار نامطلوبی در من بر جای گذاشت و شاید اعتمادم را در صداقت و صمیمیت روسها نسبت به ایران متزلزل یافتم. من با نیتی پاک و ضمیری روشن برای حل و فصل قضیه ایران به مسکو رفته بودم و انتظار داشتم در ملاقاتهایی که با سران شوروی دست میدهد، آنها با نخستوزیری چون من که در روابط بینالمللی استقلال دارد و از سیاست خاصی متابعت نمیکند، با روشی دوستانه و مساعد وارد بحث و مذاکره شوند.
«عصر روز دوم اسفند ۱۳۲۴ بنا به دعوتی که از جانب استالین به عمل آمده بود به تنهایی به ملاقات او در کاخ کرملین رفتم؛ ولی این ملاقات اثر بسیار نامطلوبی در من بر جای گذاشت و شاید اعتمادم را در صداقت و صمیمیت روسها نسبت به ایران متزلزل یافتم.
من با نیتی پاک و ضمیری روشن برای حل و فصل قضیه ایران به مسکو رفته بودم و انتظار داشتم در ملاقاتهایی که با سران شوروی دست میدهد، آنها با نخستوزیری چون من که در روابط بینالمللی استقلال دارد و از سیاست خاصی متابعت نمیکند، با روشی دوستانه و مساعد وارد بحث و مذاکره شوند. لیکن استالین در نخستین ملاقات آمرانه و تحکمآمیز سخن گفت و این کاملا مخالف انتظار و توقع من بود، خاصه اینکه هرگز حاضر نمیشدم با رییس دولت کشوری دیگر، هرچقدر هم که بزرگ و مقتدر باشد، جز با رعایت احترام متقابل مجالست و گفتوگو کنم. در همان جلسه اول استالین علاوه بر آنکه با صراحت تمام اعطای امتیاز نفت شمال را به مدت پنجاه سال خواستار شد، در جواب سوال من درباره تاریخ تخلیه ایران از قوای سرخ پاسخ صریحی نداد و آن را منوط به فرا رسیدن زمان مناسب کرد. دریافتم که اعتمادم نسبت به سیاست روسها و حسن نیت ایشان تا حدی اشتباهآمیز بوده است و در همان لحظه از آمدن به مسکو برای مذاکره با روسها، در دل احساس ندامت و پشیمانی کردم.»
- برگرفته از «خاطرات سیاسی قوامالسلطنه» به کوشش غلامحسین میرزا صالح
ارسال نظر