گروه تاریخ اقتصاد- سال ۱۲۸۳ سالی سخت برای مظفرالدین شاه قاجار بود. از سویی او خود را برای سفر به فرنگ آماده می‌کرد و از سوی دیگر بلوایی بر سر لباس«موسیونوز» بلژیکی برپا بود که اختلافات وی با تجار این بلوا را دامن می‌زد. سلطان عبدالمجید میرزا عین‌الدوله صدراعظم مخالفان بسیار داشت و هر روز در گوشه‌ای از شهر جلسه‌ای توسط مخالفان در اعتراض به آن اوضاع برقرار می‌شد. محمدعلی میرزا ولیعهد برای اداره امور در غیاب پدر به طهران آمده بود، کسی که خود چندان آوازه خوشی در حکومت نداشت. تجار در اعتراض به عملکرد گمرک و نوز ابتدا به صدراعظم اعتراض بردند و چون پاسخی مناسب دریافت نکردند در ۵ اردیبهشت‌ماه ۱۲۸۴ به حضرت عبدالعظیم پناه برده، بست نشستند. تمام این مسائل در شرایطی به وقوع پیوست که خوراک مردم به سختی به دست می‌آمد و گوشت در طهران نایاب شده بود. در هر دکانی دو،‌ سه لاشه گوسفند بیشتر نبود و مردم در اطراف دکان قصابی ازدحام داشتند (۱) و نان نیز ماجرای خود را داشت. روزی هزار تومان از نانواخانه‌ها می‌گرفتند و در عوض نان مخلوط به خاکه نجاری تحویل می‌دادند» نانی که در سابق یک من دو عباسی و حداکثرسه عباسی بود به یک من سه هزار عباسی رسیده بود...»(۲) گرانی گوشت به جای خود، اما از کمبود و گرانی نان نمی‌شد گذشت. گرانی نان زنان را از اندرون خانه‌ها به خیابان آورد. زنان به شخص شاه و ولیعهد شکایت بردند. گوشه‌هایی از این اعتراضات در یادداشت‌های عبدالحسین خان ملک‌المورخین روایت شده است: اولین برخورد زمانی روی داد که شاه چند روز پیش از سفر خود به فرنگستان، به زیارت حضرت عبدالعظیم رفت، زنان در حضرت عبدالعظیم اعتراض خود را با جسارت بیشتری به گوش او رساندند. در اردیبهشت ۱۲۸۴ که شاه به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام رفت. زن‌ها از طهران به حضرت عبدالعظیم رفتند و از آنجا جلوی شاه را نزدیک زنجیر بست به اجماع گرفتند و فحش زیاد به او دادند و گفتند نان و گوشت و سایر نرخ‌ها گران و نایاب است.» (۳) شاه اواسط اردیبهشت‌ماه ۱۲۸۴ طهران را به قصد فرنگ ترک کرد؛ بدون آنکه راه‌حلی در پیش روی معترضان بگذارد. یک روز بعد زنان، پیگیر شکایت خود به خانه ولیعهد محمدعلی میرزا رفتند: «در ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۲۸۴ جمعی از زنان به درب خانه ولیعهد رفته شکایت از نان و گوشت طهران می‌کنند. از قرار مذکور دو روز مهلت خواسته که نظم بدهد. در روز چهارم نان قدری بهتر بود. سبب کمی نان به جهت این است که صدراعظم گندم خراب فاسد دیوانی را به نانوا به قیمت گران فروخته است.»(۴) وعده ولیعهد صورت عمل نیافت و در دهه دوم ربیع‌الاول زنان در شکایت از وضع نان شکوه به او بردند: «عمل نان طهران سخت است. هر روز زن‌ها به ولیعهد عارض می‌شوند و او هم وعده اصلاح می‌دهد و خود ولیعهد عرایض مردم را از پا تا سر می‌خواند و حکم می‌کند، لکن ترتیب امور طوری شده که پیشرفت ندارد.» (۵) اولین برخورد زمانی روی داد که شاه چند روز پیش از سفر خود به فرنگستان، به زیارت حضرت عبدالعظیم رفت، زنان در حضرت عبدالعظیم اعتراض خود را با جسارت بیشتری به گوش او رساندند. «اعتراض زنان درخصوص گرانی نان به جایی نرسید حتی با تهدید حاکم طهران، علاءالدوله که خبازان را احضار کرد و گفت: من میرغضب می‌باشم، اگر سعدالسلطنه عوض اینکه یک من سیر کم می‌دادید یک سیر نقره می‌گرفت، عوضش من از گوشت بدن شما مقراض می‌کنم.» (۶) در گزارش‌های این سال نرخ نان ثابت نیست و کاهش قیمت نیز با کاستن از وزن نان همراه است. پی نوشت‌ها: ۱. عبدالحسین خان سپهر، یادداشت‌های ملک‌المورخین، به اهتمام: دکتر عبدالحسین نوایی، تهران، زرین،‌ ۱۳۶۸، ص۱۳۴ ۲. ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام: سعیدی سیرجانی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷، ج ۱، ص ۵۷. ۳. عبدالحسین خان سپهر، ص ۱۴۶. ۴. همان، ص ۱۵۱. ۵. همان جا. ۶. همان، ص ۲۱۸.