روایت مخبرالسلطنه از تحصن در سفارت انگلیس
گروه تاریخ اقتصاد- «راهی که مردم جستند توسل به سفارت انگلیس بود. از سفارت، منع و تشویق توامان میشد. کاشف به عمل آمد که قبلا تعدادی مبال در سفارت تدارک شده بود. حاج محمدتقی بنکدار با مقداری دیگ و دیگبر و ملزومات دیگر و اسباب پخت و پز ــ به دو معنی ــ وارد سفارت شد. خیمهها برپا کردند و دیگها را بار و از طبقات مختلفه، معتکف سفارت شدند. امتیاز درستی هم بین متحصن و تماشاچی داده نمیشد. عنوان، تقاضای عدالتخانه است؛ باغ مصفا، آش و پلو مهیا، مشتری بسیار، انگشتها در کار.
گروه تاریخ اقتصاد- «راهی که مردم جستند توسل به سفارت انگلیس بود. از سفارت، منع و تشویق توامان میشد. کاشف به عمل آمد که قبلا تعدادی مبال در سفارت تدارک شده بود.
حاج محمدتقی بنکدار با مقداری دیگ و دیگبر و ملزومات دیگر و اسباب پخت و پز ــ به دو معنی ــ وارد سفارت شد. خیمهها برپا کردند و دیگها را بار و از طبقات مختلفه، معتکف سفارت شدند. امتیاز درستی هم بین متحصن و تماشاچی داده نمیشد. عنوان، تقاضای عدالتخانه است؛ باغ مصفا، آش و پلو مهیا، مشتری بسیار، انگشتها در کار. شبی صنیعالدوله، حاجی محمدتقی شاهرودی و نگارنده به سفارت رفتیم. در زاویه پله جنوبی درویشی پرده فقر کشیده بود و عنکبوتمانند پشت پرده خزیده، برخاست و از پشت پرده بیرون آمد. مردی مسن بود، سیهچرده، ریشسفید و گیسوی پریشان، با خاطری مجموع، گفت اینها حرف میزنند، ما مشروطه میخواهیم؟ باقی معلوم است. مخارج آن بساط از کجا میرسید، معلوم نشد. همه قسم حدس میشود زد؛ دم خروس هم پیداست…»
منبع: مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، ۱۳۶۱، چ۳، ص۴۱
ارسال نظر