از مجلس چهارم به بعد، تقریبا هیچ کس بدون موافقت رضا شاه وکیل نشد. وضعیت مطبوعات و احزاب هم که روشن‌تر از آن است که توضیح بیشتری بطلبد.
نکته‌ام این است که اقتصاد و سیاست‌پردازی اقتصادی در خلأ شکل نمی‌گیرد و در خلأ جواب نمی‌دهد. وقتی شمای نوعی،‌‌ همان مجلس نوپا را از حیز انتفاع می‌اندازید و جلوی مطبوعات تازه پا را سد می‌کنید و همه احزاب را هم جمع می‌کنید، خب انتظار دارید که در حوزه اقتصاد معجزه بشود؟ نمی‌شود کمااینکه نشده است.‌‌ همان گونه که در گزارش کلارک هم آمده است اگرچه مشکل اصلی اقتصاد ایران در این دوران خرابی وضع کشاورزی آن است، ولی برای ده سال هیچ توجهی به این بخش نشد، به غیر از اینکه می‌دانیم در طول ۱۷ سال، رضاشاه ۴۴ هزار سند مالکیت زمین به نام خود صادر کرده است (زمین‌های مردم را غصب کردند) و می‌دانیم که درآمدهای نه چندان زیاد دولت هم عمدتا صرف قشون شد. برای مثال در سال ۱۳۰۸ بودجه وزارت جنگ به تنهایی بیش از ده برابر کل بودجه وزارت فوائد عامه، معارف و بهداری بود. و این را خبر داریم همان‌طور که در گزارش کلارک هم آمده است «فرمان‌های او غیرقابل تغییر است.» می‌خواهد در ایران باشد یا در هر کجای دیگر، از بطن این شیوه اداره امور یک اقتصاد پایدار و پر رونق در نمی‌آید و ایران از این قاعده کلی مستثنی نبود. البته از دستکاری در آمار‌ها هم کوتاهی نکرده بودند. اگرچه سهم ایران از درآمدهای بخش نفت تنها ۱۶ درصد آن بود و ۸۴ درصد اصلا به ایران باز نمی‌گشت، ولی محاسبه کل درآمد شرکت نفت در درآمدهای صادراتی ایران این حسن اضافی را داشت که نشان «از توسعه و ترقی تجارت خارجی» ایران در این دوره می‌داد که به واقع صحت نداشت و راست نبود.
احمد سیف، بخشی از یک گفت‌و‌گو