ادعای حزب زحمتکشان در مورد سقوط مصدق
گروه تاریخ اقتصاد- پس از سقوط دولت دکتر مصدق، نشریات حکومتی، مستقل و حزبی، تحلیل‌های متفاوتی از این واقعه ارائه دادند. آنچه می‌خوانید سرمقاله روزنامه شاهد (ارگان حزب زحمتکشان ایران) حامی سلطنت شاه و مخالف مصدق است. این سرمقاله نشان می‌دهد که فضای کودتا تا چه اندازه مطلوب جریان‌های همراستا با حاکمیت بوده است، به طوری که سقوط مصدق را ناشی از «قیام مردم!» ارزیابی کرده‌است.
***
بالاخره حکومت بیست و نه ماهه دکتر محمد مصدق با یک قیام خونین سقوط کرد و صفحه دیگری از تاریخ این قوم کهنسال ورق خورد و فصل تازه‌ای در حیات ملت ما آغاز شد.
برای حزب پرافتخار ما که بنیانگذار نهضت عظیم ملت بود، هیچ چیز ملال‌انگیزتر از این نیست که نتیجه روزها و شب‌ها مبارزه و ثمره هفته‌ها و ماه‌ها مجاهده را در معرض نیستی و نابودی ببیند.
فاصله زمانی که دکتر بقایی رهبر خردمند و فداکار و با ایمان زحمتکشان علیه زور و قلدری و استعمار سیاه خارجی قیام نمود و مکتب آزادی و راستی را پایه گذاشت و حکومت ساعد را استیضاح کرد تا روزی که اقلیت مبارز و سرسخت دوره پانزدهم تمام افتخارات سیاسی خویش را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم کردند، باید مورد تامل و اندیشه صاحبنظران و رفقای حزبی قرار گیرد.
تا روزی که گلوله شادروان سیدحسین امامی به حیات هژیر خاتمه داد میان اقلیت سرسخت دوره پانزدهم صفا و صمیمیت قابل تحسینی حکومت می‌کرد. همه اعضای اقلیت مبارز دوره پانزدهم در کمال جوانمردی و بدون ریب و ریا و تظاهر از آزادی مردم و استقلال وطن خویش دفاع می‌کردند، ولی از آن روز که این امانت را به دکتر محمد مصدق سپردند و جبهه مقدس ملی را به وجود افراد ابن‌الوقت و جاه‌طلب و اپورتونیستی(فرصت طلبانه) که از ذکر نام آنان خودداری می‌کنیم آلوده ساختند دیگر آن صفا و صمیمیت و حقیقت در جبهه ملی و صف مبارزین ضد استعمار وجود نداشت، ولی هدف مقدس ما و نمایندگان حزبی ما این بود که بار نهضت ضد استعماری را به سر منزل مقصود برسانیم و اگر مصدق را به پیشوایی و رهبری قبول کردیم، از این جهت بود که برای او در راه دفاع از آزادی و حقوق ملی سوابقی می‌شناختیم؛ او بارها به دفاع از حقوق اساسی برخاسته و در راه حفظ آزادی‌های مقدس بشری مبارزه کرده بود و در ادوار چهاردهم و شانزدهم مجلس که نقش رهبر اقلیت منتقد را برعهده داشت با حکومت‌های نظامی و تحدید مطبوعات و توقیف‌های غیرقانونی اشخاص و سوءاستفاده‌های دولت‌ها از قدرت و مقام، مخالفت شدید می‌کرد. او بارها علیه مظالم حکومت‌های دست‌نشانده یا قلدر قیام کرده و مردم را به مبارزه علیه خائنین دعوت کرده بود. او بر انتخابات ننگین دوره پانزدهم تهران اعلام جرم کرده و برای آزادی انتخابات یقه چاک داده بود.
در تمام جلساتی که نطق کرد علیه استعمار سیاه انگلستان، داد سخن داده و عمال آن سیاست شوم را سخت کوبیده بود و زمانی که پس از ترور رزم‌آرا به او پیشنهاد مقام نخست‌وزیری شد، ما در صف اول مدافعین و طرفداران جدی او قرار گرفتیم. ما به یاری و کمک جدی حکومت برخاستیم زیرا نوکران مسکو و بردگان و دست‌پروردگان لندن با او مخالفت داشتند. مزدوران امپریالیسم سرخ در راه پیشرفت هدف ملت مانع می‌ساختند و به کمک ایادی انگلستان می‌رفتند و به منظور شکست حکومت مصدق حادثه ایجاد می‌کردند.
این کارشکنی‌ها و حادثه‌سازی‌ها تا پایان دوره شانزدهم و سپس تا سی‌‌ام تیرماه سال گذشته ادامه یافت و ما همچنان مدافع سرسخت دولتی که خود را مظهر ملت می‌دانست بودیم. در روزهای خطرناک چند روزه حکومت قوام حداکثر کوشش و مشقت را تحمل کردیم و بدون ادعا و تظاهر به دفاع از آزادی کمر بستیم و خودستایی و بهره‌برداری از آن پیروزی عظیم را برای کسانی گذاشتیم که اهل این تظاهرات و خصایص بودند.
ما حکومت مصدق را مخالف هیات حاکمه فاسدی می‌دانستیم که مسوولیت کلیه بدبختی‌های کشور و محرومیت و فقر مردم ایران را بر عهده داشت و هزارفامیل معروف به ظاهر با او دشمنی می‌کردند، ولی گذشت زمان ما را با حقیقتی دردناک مواجه کرد. نخستین حقیقتی که دریافتیم این بود که مصدق‌السلطنه مردی نبود که عملا علیه هیات حاکمه فاسد که بیش و کم با او قرابت داشتند قیام کند.
بدبختی بزرگ‌تر این بود که مصدق را تملق و مداهنه بعضی از اطرافیان به کلی گمراه ساخته بود و او خود را برتر و والاتر از همه مردم این کشور و فکر خود را پرارزش‌تر از تمام افکار می‌دانست و چنان در دام خودپرستی و خودخواهی گیر افتاده بود که به هیچ وجه نمی‌توانست حتی تذکرات بی‌شائبه طرفداران خود را قبول نماید.هر چه از دوران حکومت او می‌گذشت شهوت مقام و حس جاه‌طلبی او شدت می‌یافت و مردی که خود سال‌ها از اوضاع به شدت انتقاد کرده بود، طاقت شنیدن جزئی انتقادی را نداشت چنانچه نخستین گله دکتر بقایی را از دولت در مورد سستی و تهاون در اجرای قانون مصادره اموال قوام و عدم توجه به بازماندگان شهدا با خشونت تلقی کرد و توبیخ جدی او را خواستار شد و برای ارضای حس خویشتن‌پرستی از مجلس تقاضای اختیارات را نه یک بار، دو بار آن هم از راه ارعاب و تهدید نمایندگان به وسیله اوباش و رجاله‌ها توانست از مجلس بگیرد. یعنی برای اخذ اختیارات از همان راهی رفت که قوام و رزم‌آرا می‌رفتند ولی در شدت عمل از آنها جلو افتاد.
مردی که پنجاه سال به آزادی‌خواهی تظاهر می‌کرد برای سلب آزادی محرومین و آزادی‌خواهان کشور لایحه کمیسیون امنیت اجتماعی نوشت و به شدت اجرا کرد. مردی که بارها از دست عمال سفارت گله کرده بود برای موفقیت انتخاباتی دکتر طاهری‌ها و تولیت‌ها که از نوکران مارکدار سفارت بودند پافشاری لجوجانه کرد و در این اواخر دست به توقیف و بازداشت خلاف قانون مطبوعات و اشخاص زد و حقوق مقدس انسانی مردم را زیر پا گذاشت، برخلاف قانون اسکناس منتشر کرد، تمام دوستی‌ها و جوانمردی‌ها را ندیده گرفت و به نوکران وقیح و بی‌حیای خود دستور داد که رهبران و پایه‌گذاران اصولی نهضت را وقیحانه لجن‌مال کنند و دستگاه ملی رادیو را به صورت بنگاه مداحی شخصی درآورد. خلاصه در سوءاستفاده از مقام و قدرت کاری کرد که قوام‌ها و رزم‌آراها و هژیرها نکرده بودند. دستگاه شهربانی و کارآگاهی او دوران شهربانی مختاری را روسفید کرد و ما که خود را پیرو راستی و آزادی می‌دانستیم و برای آزادی و دموکراسی قیام کرده بودیم و با فساد و تباهی مبارزه داشتیم، نمی‌توانستیم ناظر این صحنه‌های خلاف انتظار باشیم و اعتراض نکنیم.

منبع: روزنامه شاهد،
۲۹ مرداد ۱۳۳۲