برادران خیامی کار را از کجا آغاز کردند؟
دو جوان بودند که اصرار داشتند به ملاقاتم بیایند، مسوول دفترم گفت مشهدی هستند و برای گرفتن پروانه ساخت اتوبوس آمدهاند. نام آنها احمد و محمود خیامی بود. دو جوان سادهپوش شهرستانی که رویای اتوبوسسازی در سر داشتند و آمده بودند مجوز بگیرند مثل آنها زیاد دیده بودم. پرسیدم چه میخواهید و من چه کمکی میتوانم بکنم؟ گفتند میخواهیم کارخانه اتوبوسسازی دایر کنیم. گفتم با چه سابقهای؟ با چه سرمایهای؟ با چه توانی؟ گفتند اتوبوس را بهتر از سازندهاش میشناسیم. از سابقه آنها پرسیدم. گفتند در مشهد گاراژ داریم و اتومبیل و اتوبوس تعمیر میکنیم.
دو جوان بودند که اصرار داشتند به ملاقاتم بیایند، مسوول دفترم گفت مشهدی هستند و برای گرفتن پروانه ساخت اتوبوس آمدهاند. نام آنها احمد و محمود خیامی بود. دو جوان سادهپوش شهرستانی که رویای اتوبوسسازی در سر داشتند و آمده بودند مجوز بگیرند مثل آنها زیاد دیده بودم. پرسیدم چه میخواهید و من چه کمکی میتوانم بکنم؟ گفتند میخواهیم کارخانه اتوبوسسازی دایر کنیم. گفتم با چه سابقهای؟ با چه سرمایهای؟ با چه توانی؟ گفتند اتوبوس را بهتر از سازندهاش میشناسیم. از سابقه آنها پرسیدم. گفتند در مشهد گاراژ داریم و اتومبیل و اتوبوس تعمیر میکنیم. گفتم تعمیرکار که نمیتواند اتومبیل بسازد. گفتند: با تمام زیر و بم اتومبیل آشنا هستیم، اتوبوس را هم به خوبی میشناسیم و میدانیم ساختن آن سخت نیست. اتاق اتوبوس ساختهایم؛ اما هدف ما ساختن اتوبوس واقعی در خط تولید است. گفتم این کار برنامه و سرمایه نیاز دارد و باید کارخانه واقعی دایر کرد. گفتند ما همچنین برنامهای داریم و میخواهیم شبیه اتوبوسهایی که در فرنگ میسازند تولید کنیم. میخواهیم کارخانه بسازیم. گفتم آیا سرمایه دارید؟ آیا میتوانید به اندازه کافی تولید کنید و بفروشید؟ به خاطر دارم که مسائل را خیلی جدی مطرح کردم و در مورد تفاوت گاراژهای کوچک با خط تولید واقعی صحبت کردم و پرسیدم برای تولید چند اتوبوس توانایی دارید؟ گفتند: اگر هر سال ۳۰۰ اتوبوس تولید نکنیم، این کار اقتصادی نیست.در این دوره نقدهایی وجود داشت که گاهی مصداقهایش درست بود و ما خیلی سعی کردیم مونتاژ و سرهم بندی را از بین ببریم. برای این کار هم ضابطههایی گذاشتیم. مثل اینکه تاکید داشتیم هر کس مجوز فعالیت میخواهد باید مشخص کند که چند قطعه از هر کالا را خودش میتواند بسازد. هدف این بود که صنعتگران را تشویق به تحقیق و پژوهش کنیم. مثلا اتوبوسساز موظف بود شاسی را خودش بسازد. سیم کشیهای داخل اتوبوس را خودش انجام دهد. به هر حال برادران خیامی پس از چند بار رفت و آمد موفق شدند مجوز بگیرند و من هم با نگاه مثبت به آنها مجوز دادم. در این دوره در وزارت اقتصاد نهادی مطالعاتی برای بررسیهای اقتصادی ایجاد شده بود و یکی از مهمترین افرادی که با من همکاری کرد، دکتر محمد یگانه بود. او سالها در سازمان ملل کار میکرد و من با او زمانی که در شرکت نفت بودم، آشنا شدم و خیلی تحت تاثیر حرفهایش قرار گرفتم. وقتی به عنوان وزیر اقتصاد انتخاب شدم، از او دعوت کردم و پس از مدتی توانست به ایران بیاید و معاونتی برای بررسیهای اقتصادی ایجاد کردیم که در آن، بیش از ۱۰۰ نفر کارشناس اقتصادی به صورت مولف و اقتصاددان کار میکردند و شروع کردیم به تهیه و تدوین برنامههای مطالعاتی برای اینکه ببینیم اولویتهای اقتصاد کشور چیست. دنبال این بودیم که زمینه را برای حضور بیشتر بخش خصوصی فراهم کنیم. در همین دوران با مرد مثبت و اثرگذاری به نام صفی اصفیا در سازمان برنامه مواجه شدم که بعدها تبدیل به بهترین دوست من شد. او از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۴۷ رییس سازمان برنامه بود و خیلی در این موارد با من تفاهم نشان داد. ما موفق شدیم از محل درآمدهای نفتی منابع مورد نیاز برای آغاز پروژه صنعتی کردن ایران را به دست آوریم؛ اما برادران خیامی سرمایه خود را دستمایه فعالیتهای اولیه خود کردند و بعدها از بانک توسعه صنعتی وام گرفتند. مجوز اتوبوسسازی برادران خیامی در چنین شرایطی داده شد و بعد با این استدلال که صنایع به هم ارتباط دارند، شروع کردیم به ایجاد صنایعی مثل ذوب آهن، ساخت رادیاتور، صنعت مس، قطعات الکترونیکی و خیلی از صنایع خرد و کلان دیگر. به این ترتیب خودروسازان آن دوره موفق شدند با تیراژ کم، کار خود را شروع کنند؛ یعنی در آغاز برنامهها با چند اتوبوس و چهار نوع کامیون ساده شروع کردند و بعد با کمپانی مرسدس بنز قرارداد بستند که موتورهای دیزل را در ایران تولید کنند. به این ترتیب ایران به کشورهای موفق در زمینه ساخت موتور دیزل پیوست.آن موقع اسدا... علم نخستوزیر بود و به اتفاق رفتیم و دیدیم برادران خیامی چند کارگاه ایجاد کردهاند که البته نسبت به کاری که در آینده انجام دادهاند و یکی از بزرگترین پروژههای صنعتی کشور را ایجاد کردند، پیشرفت قابل توجهی نبود.به هر حال برادران خیامی را باید در صف اول پیشگامان توسعه صنعتی در ایران آن دوره دانست. هر چند که این روند بعدها مورد انتقاد برخی روشنفکران قرار گرفت که با قرائتهای ضدتوسعه، معتقد بودند صنعت شکل گرفته در این دوره، چیزی جز مونتاژ نیست. برای صنعتی شدن احتیاج به این بود که برداشتی کلی در مورد صنعتی شدن داشته باشیم.بحثهایی داشتیم که ایران کشوری صنعتی باشد یا مبتنی بر کشاورزی و من همیشه تاکید میکردم که ایران نمیتواند مبتنیبر کشاورزی، موفق عمل کند. برای اینکه زمین خوب نداریم و در زمینه تامین آب به شدت با مشکل مواجه هستیم. در آن دوران اعتقاد من این بود که علاوهبر اصلاحات ارضی و توجه به زیرساختهای کشاورزی، حتما باید ایران، صنعتی میشد. کشاورزی به تنهایی نمیتوانست وضع ما را بهبود بخشد. به هر حال با وجود چنین فشارهایی برنامهای با سازمان برنامه نوشتیم با این محتوا که چه مقدار رشد صنعتی برای کشور احتیاج داریم. این ایده کلی من و مهندس اصفیاء بود. در وزارت اقتصاد، کل برنامه را در سطح کلان آنالیز کردیم و با سازمان برنامه مذاکره شد و ما به صراحت اعلام کردیم که نیاز به منابع مالی داریم. راستش در سازمان برنامه در ابتدا این نگرش وجود نداشت که ممکن است این طرح به نتیجه برسد؛ اما در نتیجه این سیاستها شرکتهای بزرگی مثل مجتمع ذوبآهن اصفهان، چند کارخانه ماشینسازی در اراک و تبریز یک کارخانه آلومینیومسازی در اراک، یک کارخانه ماشینسازی و یک کارخانه تراکتورسازی در تبریز و چند مجتمع دیگر با سرمایهگذاری مشترک ایرانی و خارجی ایجاد شد. بخشی از سخنان علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در سالهای ۱۳۴۸-۱۳۴۱ هفتهنامه«تجارت فردا»، شماره۴۰
ارسال نظر