روابط ایران و هند در اوایل قرن بیستم
تاریخ معاصر ایران در ادوار مختلف خود فراز و نشیبهای زیادی داشته است و بدون تتبع دقیق و همهجانبه درباره تحولات مزبور راه بر تحلیل حوادث بعد از وقوع مشروطه بسته است. تاریخ معاصر ایران در ادوار مختلف خود فراز و نشیبهای زیادی داشته است و بدون تتبع دقیق و همهجانبه درباره تحولات مزبور راه بر تحلیل حوادث بعد از وقوع مشروطه بسته است. عمدهترین وجه ناگفته این ایام تلاش سرمایهداری جهانی برای ادغام ایران در نظام مسلط بینالمللی است، برای عینیّت یافتن این موضوع تلاشهایی فراگیر انجام شد، مقدمه آن تلاشها شناخت اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران بود. عمدهترین کوششها برای شناخت ایران به منظور اتخاذ سیاستگذاریهای مقتضی در مواقع لازم از طرف حکومت هند انگلیس انجام میگرفت و در این مسیر کمپانی هند شرقی و نایبالسلطنههای هندوستان نقشی بس مهم برعهده داشتند.
اشاره به این موضوع خود نشان دهنده آن است که هر محقق تاریخ معاصر برای فهم راز و رمز تحولات ناگزیر از بررسی همهجانبه روابط ایران و هند است، زیرا: اولا ایران در همسایگی هند موقعیت استراتژیک داشت به گونهای که انگلیس برای رفع تهدیدات احتمالی از جانب رقبای بالقوه و بالفعل خود نمیتوانست به سرنوشت این کشور بیتوجه باشد. بنابراین بخش معظم پرسش های مطروح تاریخ معاصر ایران ربط وثیقی با این مقوله دارد به گونهای که اگر پرسشها دقیق مطرح شوند، در حقیقت نیمی از پاسخ داده شده است. ثانیا بسیاری از تحولات معاصر ایران ریشهای پابرجا در سیاستهای حکومت هند انگلیس داشته است، پیوندهای رجال سیاسی ایران با شبکههای قدرتمند و ذینفوذ اقتصادی در هند در زمره مواردی است که هنوز تحقیقی اساسی درباره آن صورت نگرفته است. حقیقتا باید پرسید به چه دلیلی حکومت هند انگلیس بالاخص در دوره نایبالسلطنگی لرد کرزن نسبت به اوضاع اقتصادی ایران ابراز علاقه میکرد و چه ربطی بین سر پرسی سایکس نماینده آن حکومت در کرمان با تحولات بعدی ایران وجود داشته است؟ نظیر این پرسش را فراوان میشود مطرح کرد و مورخین معاصر میبایست تلاش ورزند تا ابعاد روابط ایران و هند را با توجه به تحولاتی که بعد از مشروطه اتفاق افتاد، مورد مداقه و نکتهبینی قرار دهند. اگر توجه داشته باشیم که مبنای ایدئولوژی باستانگرایانه حکومت پهلوی ریشه در محافل خاص در بمبئی داشت و اگر به یاد آوریم که همین لرد کرزن و عدهای دیگر از نمایندگان انگلیس در هند جهدی بلیغ برای تدوین استراتژی منطقهای انگلیس مبذول داشتند آنگاه اهمیت موضوع بیشتر معلوم خواهد شد. روابط حکومت هند انگلیس با ایران بالاخص بعد از دوران مشروطه منجر به حوادثی شد که کمترین آن تشکیل پلیس جنوب و روابط گسترده با برخی خوانین ایلات و عشایر بود، در همین مقطع رجالی ظهور کردند که مقدر بود بعدها روند ادغام ایران را در نظام مسلط بینالمللی تحکیم بخشند.
این مقاله، گوشهای از مقدمهچینیهای لازم توسط نایبالسلطنه هند برای تحقق امر فوقالذکر را به نمایش میگذارد، خواننده در حین مطالعه این اثر از گزارشهای هیات اقتصادی حکومت هند انگلیس در مورد اوضاع اقتصادی جنوب ایران مطلع خواهد شد، بدیهی است که این گونه گزارشها بود که زمینه را برای سیاستگذاریهای آتی بریتانیا در ایران فراهم میساخت. معلوم است که تحمل آن همه رنج و زحمت برای تهیه گزارش حاضر، نمیتوانست از انگیزههای استعماری خالی باشد.
در اوایل سال ۱۹۰۳ هنگامی که گزارش سفر مکلین،مامور ویژه منصوبِ کمیته اطلاعات اقتصادی هیات تجاری در انگلستان، جهت تحقیق در مورد تجارت بریتانیا در ایران منتشر گردید، معلوم شد که یزد و جنوب شرقی ایران از قلم افتاده بودند. قنسول دولت فخیمه بریتانیا در کرمان سرگرد سایکس،۱ [دارای نشان] (سی.ام.جی) توجه حکومت لردکرزن۲ را به این مطلب معطوف ساخت و پیشنهادهای مشخصی مطرح کرد که در نتیجه آنها دولت هند تصمیم گرفت برای اعزام یک هیات اقتصادی به جنوبشرقی ایران تسهیلاتی فراهم آورد.
مکلین مینویسد: بین وزارت خارجه دولت هند و اتاقهای بازرگانی مکاتباتی شروع شد که در دهم دسامبر ۱۹۰۳ به پایان رسید. وزارت خارجه دولت هند، پس از بررسی مکاتبات، در نامهای (به شماره ای ـ اییـ ۱۷۷۱ به تاریخ دوم ژوئن ۱۹۰۴) «به اتاق بازرگانی بمبئی» نوشت که از دهم دسامبر ۱۹۰۳ به ماهیت و سازمان هیات بیشتر توجه شده و تصمیم بر آن است که این هیات، در صورت اعزام باید کاملاً ماهیت بازرگانی داشته باشد. افزوده شده بود که به این دلیل هیچ مهندسی نباید همراه این هیات باشد. این تصمیم بسیار مایه تأسفم شد، چون جادهها و آبیاری در پیشرفت اقتصادی کشوری نظیر ایران که جاده کم دارد و آبیاری محصولات در بهبود و توسعه این کشور بسیار مورد نیاز است، نقش مهمی بازی میکردند.
دولت با انجام مکاتباتی که نسخههایی از آن میان تمام اتاقهای بازرگانی در هند پخش شد، برای انجام دادن این طرح از آنها درخواست کمک و همکاری کرد. تنها هیاتهایی که به این درخواست پاسخ مساعدی دادند، «اتاق عالی بازرگانی هند» و «کمیته تعیین مالیات چای» هند بودند.
نتیجه این مذاکرات آن بود که هیات به خوبی شکل گرفت و من افتخار انتصاب به سمت ریاست آن را پیدا کردم. دستیاران من آقایان بی.ای. لافمن و پی.اف. رایان بودندکهآقایرایانبهعنوان منشی فعالیت میکرد.
اهداف
هدفهای عمده مورد نظر این هیات عبارت بودند از:
الف) رسیدگی به وضعیت تجاری موجود در جنوبشرقی ایران.
ب) بررسی علل مختلفی که تا آن زمان مانع از توسعه معقول و طبیعی تجارت، به ویژه با هند شده و میشود و نیز بررسی علل هرگونه نقصان مشابه.
ج) در نظر گرفتن اقداماتی که میتوانند تجارت هند و ایران را توسعه دهند.
د) معرفی (تجار، ماموران و غیره) هند و سازندگان هندی به ایرانیها و تشریح علاقه دولت هند به ترویج تجارت میان هند و ایران و بهبود روابط سودمند متقابل.
ه) جمعآوری آمار.
مسیر
مسیر هیات، همان طور که از ابتدا دولت هند آن را تعیین کرد، به این ترتیب بود: به طرف شمال، از بندرعباس به سعیدآباد در سیرجان و از آنجا به بهرامآباد در رفسنجان و کرمان. در این محلها میبایست توقف کرد، زیرا دو مکان اول مرکز تولید کتان و دو محل بعدی، مرکز استان و مرکز اصلی تجارت بودند. مسیر ما از کرمان به هند به قرار زیر بود: ـ بم ـ نرماشیر از راه گیشو،۳ از طریق دره بمپور و بلوچستان ایران به مگس۴ و از آنجا از طریق دره کوهک۵ و کج۶ به گوادر۷ یا پسنی و به وسیله کشتی بخار به بمبئی.از تحقیقات دقیق انجام شده در هند و پس از ورود به ایران فهمیدم که، چون از موهبت همکاری یک مهندس برخوردار نبودم، برای هیاتی مانند ما عبور و سیاحت زمین شنی و سنگلاخی که مردمی صحرانشین، وحشی و فقیر به طور پراکنده و با سختی در آن زندگی میکردند کاری بیفایده است. تعداد روستاها اندک است و فاصله زیادی بین آنها وجود دارد و حتی بزرگترین آنها ارزش آن را ندارند که اسم شهر بر آنها بگذاریم. تا آنجا که میتوانم بگویم، نه تجارت قابل ذکری در این مناطق وجود داشت و نه امیدی به افزایش این تجارت.
بنابراین صلاح دیدم، با اجازه دولت هند، تغییراتی در برنامه سفر ایجاد کنم. پس از مشورت با سرگرد سایکس، این راهحل با مجوز رسمی دولتهای هند و ایران تایید شد و به قرار زیر تغییر یافت: به جای آنکه از طریق بمپور از ایران و بلوچستان بریتانیا به گوادر یا پسنی برگردیم، از طریق نرماشیر از میان راه گیشو، از بالای دره جیرفت میرفتیم که در مسیر، رودبار را میدیدیم. و از آنجا از میان سلسله کوه کاملا پوشیده از برف جبال بارز به کرمان برمیگشتیم. پس از یک توقف کوتاه در مرکز استان، سفر بازگشت به هند را شروع کردیم. از طریق یزد و شیراز به بوشهر رفتیم تا با کشتی بخار به مقصد بمبئی سفر کنیم. این برنامه سفر جدید، که تغییر یافته بود، مرا قادر ساخت تا درههای حاصلخیز جیرفت و رودبار و نیز شهر یزد و یک مرکز تجاری را که ندیده بودم، ببینم. به اینترتیب این سفر، از نظر اقتصادی، بهرهبرداری از جنوبشرقی ایران را تکمیل میکرد. درباره بازدید از مکانهای مختلفی که تحت عنوان مراکز تجاری بودند، به تفصیل توضیح خواهم داد.
سفر از بمبئی به بندرعباس
هیات میبایست در یازدهم اکتبر ۱۹۰۴ از بمبئی حرکت میکرد. با این حال، بهدلیل مشکلاتی که باد و جزر و مد دریا به وجود آوردند، همچنین چون سوارکردن اسبها به کشتی غیرممکن بود، تا سیزدهم آن ماه نتوانستیم حرکت کنیم. سفر دریایی ما با [کشتی] اس.اس. کولا به مسقط بسیار راحت بود و آنجا وارد کشتی اس.اس. گوالپارا شدیم و از این جهت خود را مرهون محبتهای ناخدا مک دایرمید میدانیم. در مسقط پیاده شدیم و کنسول بریتانیا، سرگرد گری، به گرمی از ما استقبال کرد. من توانستم اطلاعاتی درباره تجارت در این بندر قدیمی به دست بیاورم. در طول مدت دیدارمان به شهر مجاور به نام مطرح۸ رفتیم. در اینجا غالبا کوچنشینان بانیان۹ زندگی میکنند. در این شهر نحوه بستهبندی خرمارا که یک کالای عمده صادراتی است، مشاهده کردیم.
پس از توقف کوتاهی در جاسک در اوایل شب بیست و یکم اکتبر در بندرعباس پیاده شدیم. در نایبند ما را قرنطینه کردند. ایستگاه قرنطینه به فاصله دو کیلو متر و نیم از ساحل و چهارکیلومتر از شهر بندرعباس و اداره گمرک قرار دارد. معلوم شد جای بسیار بدی است؛ هیچ امکاناتی برای مسافران ندارد و وسایل راحتی آن بسیار ابتدایی و محدود است.
عدم آسایش ما با آزار رییس بلژیکی گمرک، ام. کترسل بیشتر شد. به این مامور دستور داده بودند که با هیات به نحو احسن رفتار کند و از بابت بارهای آن مالیات نگیرد. او یا خوب تفهیم نشده بود یا از وظایفش سرباز میزد؛ به ما دستور داد تا زمانی که در ایستگاه قرنطینه هستیم تمام بار و بنه و سایر وسایل را به او بدهیم تا نگهدارد و ارزیابی کند. این ایستگاه، همانطور که در بالا اشاره کردم، حدود ۵ کیلومتر با اداره گمرک و شهر فاصله داشت. این اذیتها چند روز طول کشید تا اینکه متعاقب تلگرامی که من مجبور شدم با زحمت و هزینه زیاد مخابره کنم دستورهای صریحی به وی ابلاغ شد. او همچنین وظیفه خود میدانست محافظ ایرانی ما را خلع سلاح کند. این محافظ را نایبالحکومه بندرعباس طبق دستوری که از تهران داشت فرستاده بود که ما را تا مرکز استان بندرعباس همراهی کند. فرمانده این موضوع را از طریق خانبهادر اصغرعلی به من اطلاع داد.من این جزئیات را از جهتی به این دلیل ذکر میکنم تا نشان دهم شکایت اتباع هندی و تجار ایرانی از آزار مسوولان گمرک و محدودیتهای غیرمجازی که در مورد تجارت انگلیس و هند اعمال میکردند، واقعیت دارد. وقتی ما، با توجه به تسهیلات ویژهای که از تهران برایمان در نظر گرفته بودند، از ناسازگاریهای اداره گمرک در بندر اینقدر ناراحت شدیم معلوم است دیگران که چنین موقعیتی ندارند چه میکشند. ام. کترسل دیگر در بندرعباس نیست؛ به من گفتهاند ماموری که به جای او آمده با مهارت و دقت عمل میکند.
مقصود از آنچه در بالا گفته شد این است که ما به یک کنسول نیرومند در بندرعباس نیاز داریم؛ شخصی با تجربه و دارای وزن اجتماعی. چنین شغل مهمی نباید به هیچوجه برای مدت مدیدی، آن طور که ما در آنجا مشاهده کردیم، در دست کارمند دفتری اهل گوآ۱۰ باشد. اکنون کنسولیدر آنجا منصوب شده و با فراستی که در کارش نشان داده است از هر لحاظ اطمیناندارمکه ازمنافع اتباع انگلیسی به دقت محافظت خواهد شد.
به محض اینکه از قرنطینه بیرون آمدیم و شروع به کار کردیم، به ملاقات صاحبمنصبان ایرانی رفتیم و آنها به ملاقات ما آمدند و تحقیقاتی درباره تجارت بندر به عمل آوردیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. Major Sykes افسر ارشد انگلیس در خاورمیانه، که در قرارداد معروف سایکس ـ پیکو قرارداد تقسیم کشورهای اسلامی میان قدرتهای بزرگ پس از جنگ اول نماینده انگلستان بود.
۲. Curizon، نایبالسلطنه هند و از کارگزاران بزرگ سیاست انگلیس در خاورمیانه. در اینجا منظور از حکومت لرد کرزن اشاره به دورانی است که وی نایبالسلطنه و فرماندار کل حکومت هند بریتانیا بود ۱۸۹۹-۱۹۰۵ .
۳. روستایی است از دهستان رویدر، بخش بستک شهرستان لار.
۴. نام قدیمی مرکز بخش زابلی، در جنوبغربی شهرستان سراوان، استان سیستان و بلوچستان.
۵. دهستانی است از بخش حومه شهرستان سراوان، استان سیستان و بلوچستان.
۶. جایی است در مشرق دریای عمان.
۷. بندری است در جنوب غربی بلوچستان پاکستان، بر ساحل مکران. (از اوایل قرن نوزدهم متعلق به عمان بود و در سال ۱۹۵۸ به پاکستان واگذار شد.)
۸. مرکز تجارتی مسقط و عمان، حدود ۵ کیلومتری شمال مسقط، کنار دریای عمان قرار دارد و مرکز بارگیری خرماست.
۹. دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا شمال فسا بر کنار جاده فسا به اصطهبانات و نیریز.
۱۰. Goa مستعمره سابق پرتغال، غرب هند، در ساحل دریای عربی ـ در دسامبر ۱۹۶۱ به تصرف دولت هند درآمد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخی
ارسال نظر