راه ابریشم و نقش آن در نهضت بازرگانی عصرصفویه

یحیی آریابخشایش

گویا دولت هخامنشیان نخستین حکومتی بود که به اهمیت راه ابریشم و لزوم گسترش آن پی برد و در راه گسترش آن کوشید. «قدیمی‌ترین راه بزرگ ایران، جاده شاهی بود که از بابل شروع می‌شود و با گذر از تنگنای زاگرس به کرمانشاهان واکباتان (همدان) می‌رسید؛ از آنجا به ری می‌رفت و در امتداد جنوب البرز به باکتریا (بلخ) می‌انجامید. این راه از روزگاران کهن، اصلی‌ترین راه پیوند شرق و غرب بود. به این ترتیب، راه ابریشم، راه نوبنیاد، بلکه همان مسیر قدیم است که در گذر روزگاران از آسیای مرکزی به چین پیوسته و سرازیر شدن کاروان‌های ابریشم، این نام را بر آن نهاده است.» ابریشم کالایی بود که مهم‌ترین منبع نقدینگی برای دولت ایران محسوب می‌شد. از طرفی مهاجرت اجباری سه هزار خانواده ارمنی از جلفا به اصفهان (۱۰۲۱ ه.) ارزش صادرات ابریشم را افزایش داد و این امر برای دولت بسیار مغتنم بود، تولید سالانه ابریشم را یک میلیون و ۶۷۲ هزار پوند گزارش داده‌اند که یک‌سوم این تولید به‌عنوان عوارض شاهی روانه دربار می‌شد.

در دوره صفویان، همزمان با حکومت خاندان مینگ (۱۶۲۸- ۱۳۶۸ م) در چین و ایجاد یک دوره آرامش دویست و پنجاه ساله، روابط تجاری ایران و چین از سرگرفته شد. بازرگانان عصر صفوی راه‌های دریایی را در اختیار داشته و به تجارت کالاهایی چون ابریشم و ادویه می‌پرداختند. شاه عباس اول به خوبی دریافته بود که تجارت هیچ کالایی به اندازه ابریشم برای ایران سودآور نیست. سیاست اقتصادی این دوره، کاهش واردات و افزایش صادرات بود. شاه عباس نسبت به بازرگانان ونیزی که در کار تجارت ابریشم کوشش بسیار کرده، توجه ویژه‌ای داشت. «ارامنه بهترین بازرگانان ابریشم محسوب می‌شدند. در عین حال، گرجی‌های ساکن مازندران، بهترین پرورش دهندگان کرم ابریشم بودند.»

نهضت بازرگانى که با ایجاد قدرت متمرکز صفوى آغاز شده بود، یکى از دو رکن و سلسله جنبان روابط ایران با اَنیران (بیگانگان) گردید. بعد از دوران شاه اسماعیل آوازه توانایى ایران، همه اروپا را فرا گرفت و آمد و شد مردم آن دیار به ایران، چه به قصد بازرگانى و تجارت و چه به آهنگ کارسازى و رایزنی‌هاى سیاسى فزونى یافت. سفر آنتونى جنکین سُن انگلیسى براى پى ریزى رابطه بازرگانى میان انگلستان و ایران از راه دریاى مازندران، از جمله قدیمى‏ترین سفرهایى از این قبیل است که پس از مرگ شاه اسماعیل اتفاق افتاد. این‌گونه سفرهاى تجارى سوداگران که در برابر متاع‌هاى خارجى، کالاهاى ایرانى را به کشورهاى دیگر مى‏بردند تا پایان عهد صفوى بسیار متداول بود. پیداست که مرکز تجارت خارجى پس از آنکه قزوین به عهد شاه طهماسب تختگاه ایران شد، به آن شهر انتقال یافت؛ اما تبریز همچنان اهمیت و مقام خود را در تجارت و حمل‌ونقل کالاها حفظ کرد. هنگامى که در زمان سلطنت شاه عباس بزرگ نوبت پایتختى به اصفهان رسید، این شهر مرکزیت تجارى فراوان یافت و محل استقرار بسیارى از نمایندگان و فرستادگان شرکت‌هاى بزرگ مانند کمپانى هند شرقى هلند و انگلیس و فرانسه و نظایر آنها گردید. ذکر اهمیت هیچ یک از این مراکز بازرگانی، نباید ما را از بیان ارزش بازرگانی خلیج‌فارس و بندهای آن غافل سازد.

مهم‌ترین خریداران ابریشم ایران، در درجه نخست، هلند و ونیز و پس از آن انگلیس، روسیه، اسپانیا، فرانسه، مجارستان و لهستان بودند. به دنبال اخراج پرتغالیان از خلیج‌فارس و جایگزینی هلندیان و استقرار شعبه‌های کمپانی هند شرقی هلند، شاه عباس در سال ۱۶۲۵م با فرستادن سفیر خود، معاهده‌ای با این دولت برای خرید و فروش ابریشم به امضا رساند و موسی بیک با صد عدل ابریشم به هزینه شاه عباس با هلندیان ارتباط برقرار کرد. تا زمان شاه صفی روابط بازرگانی ایران و هلند ادامه یافت و سرانجام محدودیت‌های تجارت ابریشم و دادوستد با عثمانی لغو شد. در زمان شاه عباس دوم نیز مساله کنترل تجارت ابریشم از سوی شاه مطرح شد.با سقوط کنستانتینوپل به دست عثمانی در ۱۴۳۵ م. راه ابریشم بسته شد. مرزهای غربی چین زیر فرمان دودمان مینگ هم پس از مغول‌ها به دلیل آنکه خود را پشت دیوار «اژدهای سنگی بزرگ و یا دیوار چین» محصور نموده بود، بسته شدند و تماس‌های اصلی آن با جهان خارج از راه دریا صورت می‌گرفت و به این ترتیب راه ابریشم که راه اصلی ارتباط چین و ایران و شرق و غرب بود، از رونق افتاد... و شهرهای بزرگ کاروان روِ شرق مدیترانه و شهرهای واحه ای، رها شده و اهمیت خود را از دست دادند.

دوره صفویه دوره بالندگی اقتصاد پولی و تجارت بود. ساخت پل‌ها و کاروانسراها بر سر راه‌های اصلی، زیرساختی را پدید آورد که برای بالندگی تجارت بسیار ضروری بود قرار دادن راهداران در نقاط کلیدی مملکت علاوه بر حصول درآمدهای مفید به صورت عوارض، سلامت و امنیت راه را برای کاروان‌های بازرگانی که از ممالک مجاور وارد می‌شدند به ارمغان می‌آورد. سیاست انحصار درباری تجارت ابریشم در زمان شاه عباس اول اگرچه روح تجارت پیشگی بازرگانان ایرانی را کاهش داد، اما سرمایه‌داری دولتی را افزایش داد. دولت صفویه برای اداره کشور و تامین هزینه‌های نظامی کشور و احداث سدها و مرمت جاده‌ها و بسیاری از هزینه‌ها به منابع مالی زیادی نیاز داشت. مهم‌ترین منبع درآمد دولت صفویه مالیات‌ها بود. سیستم مالیاتی این دولت تا زوال این سلسله تغییر چندانی نکرد. در این دوره از دامداران و صاحبان احشام نیز مالیات و عوارض گرفته می‌شد. در دوره آق قویونلوها یعنی قبل از به حکومت رسیدن صفویان اصلاحاتی در مالیات‌ها صورت گرفت که بر اثر آن مالیات محصولات کشاورزی از ۱۴ تا ۲۰ درصد محصول تولید شده را در بر می‌گرفت. میزان مالیات‌ها در دوره صفویه تقریبا ثابت ماند و فقط مالیات ابریشم و پنبه در دوره عباس اول به یک سوم محصول تقلیل یافت. اما به‌رغم تعدد مالیات‌ها در عصر صفوی معافیت‌هایی نیز وجود داشت که مشهورترین آنها سیورغال بود. سیورغال معافیتی دائم بود که براساس آن صاحب سیورغال هیچ‌گونه مالیاتی به دولت مرکزی نمی‌پرداخت و فقط موظف بود تعداد معینی سپاهی برای شرکت در جنگ‌ها آماده کند. حال جای آن است که به تعدادی از نقاط جغرافیایی ایران بپردازیم که هر کدام از آنها در اقتصاد حکومت اداری و سلطنتی صفویان نقش عمده‌ای را برعهده داشته‌اند. چنانکه پیش از این هم گفته شد ترتیب ذکر مطالب هر یک از نقاط براساس اولویت و اهمیتی است که این مناطق در جغرافیای اقتصاد عصر صفوی دارا بوده‌اند.

اصفهان:

هرچند که زادگاه بسیاری از هنرمندان و صاحبان حرف اصفهان نیست، اما آن چنان این هنرها را رونق بخشیده اند و به اوج رسانده‌اند که اکنون اصفهان در بسیاری از آنها، حرف اول را در دنیا می‌زند. چنانکه حتی بسیاری از کشورهای جهان چون، آلمان، ایتالیا، انگلستان، فرانسه، کانادا، استرالیا، ژاپن، ترکیه، هلند، آفریقای جنوبی و کشورهای حوزه خلیج‌فارس واردکننده صنایع دستی اصفهان می‌باشند. در ادامه برخی از مشهورترین هنرهای اصفهان اشاره می‌شود. اشتغال و اسکان فعالان مختلف در عرصه‌های گونه‌گون، بی‌شک در رشد اقتصادی اصفهان تاثیر بسزایی را به جا می‌گذاشت. به گونه‌ای که از قبل همین مشاغل، بخش‌های دیگر ساکن در اصفهان سود می‌برده اند. همین امر به خودی خود و به طور غیر مستقیم موجبات رونق اقتصاد جغرافیای اصفهان و دیگر شهرها و روستاها و ایل‌های اطراف آن را فراهم می‌آورد. چون درباره اصفهان عصر صفوی به حد کافی در منابع مختلف آگاهی‌های بسیاری در دسترس عموم است از پرداختن مشروح به این بخش خودداری می‌کنیم و به سبب نقشی که هر کدام از این مشاغل و حرف در تعالی اقتصاد اصفهان داشته‌اند به‌طور اختصار به توضیح درباره آنها می‌پردازیم. اهم این مشاغل و مناصبی که در اصفهان از مطالعه کتیبه‌های سنگ‌های قبور به دست آمد به شرح زیر است: ریخته‌گری، گچ‌بری، زرگری، کوه بری، ساعت‌سازی، بازرگانی، بافندگی، جولائی، پالان دوزی، قالی بافی، باغبانی، چکمه دوزی کدخدائی، چینه کشی، تربیت اسب، امور چاپ، نوازندگی، خیاطی، حلاجی، دباغی، سموردوزی، قصابی، غربال‌سازی شماعی، سلمانی، نانوایی، نجاری، کفاشی، نقاشی، مینیاتورسازی، قافله سالاری، ناخدائی، پزشکی و طبابت، جراحی، پزشک درباری، تاریخ‌نویسی، دبیری، مترجمی، کلانتری، سنگ تراشی، شیشه بری، آهنگری، اسلحه‌سازی، آئینه سازی، مسگری، بنایی.

قلمزنی:

صنعت قلمزنی از فنون بسیار قدیمی ایران است. در دوران اسلامی هم هنر قلمزنی در ایران و به خصوص در اصفهان رواج فوق‌العاده داشته است. این هنر که در اصل رویه آرایی و تزئین سطوح فلزی به وسیله قلم‌های فولادی و با استفاده از ضربات چکش بوده، بیشتر روی مس سفیدکاری شده یا سرخ انجام می‌شود. اصفهان همیشه از مراکز مهم این صنعت بوده و از نمونه‌های آن، «در مرصع مدرسه چهارباغ» است که در آن، هفت هنر؛ نجاری، زرگری، قلمزنی، برجسته کاری، شبکه کاری قابلمه و ملقمه به کار رفته است. استاد بزرگ قلمزن اصفهان در دوره معاصر، حاج محمدتقی ذوفن است که کارهای او در داخل و خارج ایران شهرت دارد. او در طراحی و قلمزنی استاد مسلم است و مانند ندارد. مشهورترین استاد قلمزن که تابلوهایی به شیوه مینیاتور می‌سازد و می‌توان گفت که نه تنها در اصفهان، بلکه در ایران نظیر ندارد. حسین علاقه مندان، ابراهیم دائی زاده، محمد عریضی، جلال اشراف زاده، علی محمد پرورش و نصرالله مهذب نیز از هنرمندان به نام قلمزن اصفهان بوده‌اند.

میناکاری:

مشکل بتوان گفت از چه زمانی هنر میناکاری در ایران رواج یافته است، زیرا از روزگاران پیش از عهد صفویه، نمونه هایی از میناکاری در دست نیست و از دوران صفویه و قاجاریه هم آثار زیادی بر جای نمانده است. ولی هنر میناکاری در ایران بیش از نقاط دیگر تجلی داشته و یکی از قدیمی ترین نمونه‌های آن متعلق به عهد صفویه بوده است. میناکاری در زمان صفویان رونق گرفت و اصفهان مرکز عمده این کار شد هنوز هم این شهر تنها مرکز این هنر محسوب می‌شود. میناکاری در اصفهان استادان معروفی مانند آقا علی فرزند آقا باقر نقاش داشته است. آغاز دوران پهلوی رواج صنعت میناکاری در اصفهان بوده و طی ۵۰ سال اخیر این صنعت به وسیله یکی از استادان هنرمند و به نام اصفهان؛ شکرالله صنیع‌زاده بسط و توسعه یافت.