روایت دیگر- گزارش اقتصادی سرمورتیمر دوراند، وزیر مختار انگلیس در تهران ( ۴)
سیاستهای انگلیس و راهبردهای روسیه
یکی از اولین نیازهای ایران، داشتن یک ارتش منظم است تا اتوریته دولت را حفظ کند ولی هرگونه کوششی برای اصلاح ارتش، با منافع پسر محبوب شاه تناقض پیدا میکند که هرساله ازندادن حقوق سربازان و به جیبزدن بودجه اونیفورم و سلاح برای همین سربازان درآمد عظیمی دارد. ولی اگرما برپرداخت حقوق منظم به سربازان اصرارورزیم، شاه برپسرش فشار نخواهد آورد و روسها هم که با پسرشاه روابط حسنهای دارند احتمالا با مداخله ما مخالفت خواهند کرد. یا مسأله پول مسی یا به قول ایرانیها «پول سیاه» که به واقع زیانهای زیادی دارد و بعیدنیست به صورت یک مشکل خیلی جدی دربیاید. دلیلی که برای تداوم این وضعیت ارائه میکنند این است که پس از پرداخت «پیشکشی» که شاه برای اجاره دادن ضرب سکه طلب کرده است، یعنی سالی ۲۶۰۰۰ لیره، ضرب سکه نقره دیگر سودآور نیست. من فکر می کنم که این ادعا درست است و این نکته پیچیدهتر میشود اگر در نظر داشته باشید که اجاره کننده اصلی ضرب سکه به واقع صدراعظم است که در محاوره با من، شکوه کرده بود که شاه با این نوع پول گرفتن و زورگویی دارد مملکت را نابود میکند.
برای دریافتن مشکل دیگر درسرراه اصلاح نحوه اداره مملکت بد نیست به وضعیت گمرک توجه کنیم. تردیدی نیست که اگر گمرک خوب اداره شود میتواند منبع درآمد قابل توجهی باشد ولی صدراعظم گمرک کشور را از شاه به مبلغ ۲۰۰۰۰۰ لیره در سال اجاره کرده است. با اجاره دادن بخشهای این گمرک به دیگران، صدراعظم سالی ۴۵۰۰۰ لیره درآمد دارد. طبیعتا هراصلاح واقعی در اداره گمرکات کشور که موجب از دست رفتن این منافع میشود ضربه سنگینی به صدراعظم خواهد بود، اگرچه او ادعا میکند که برادرش و دیگران این پولها را به جیب میزنند.
این نمونهها احتمالا برای نشان دادن مشکلاتی که در اصلاح جدی امور در ایران داریم، کفایت میکند. اگر بخواهیم بدون توجه به همه جوانب، برای اصلاحشان برایران فشار بیاوریم، نه فقط احتمال شکستمان زیاد است بلکه از چشم شاه و صدراعظم و دیگر قدرتمندان هم میافتیم و عملا آنها را به آغوش روسها خواهیم فرستاد.
در نتیجه حوزه عمل احتمالی ما به سطوحی به نسبت باریک محدود میشود. ما می توانیم با توجه به حرصوآز شاه برای مال، بعضی از این اصلاحات را انجام بدهیم. او تقریبا هرکاری را برای پول انجام میدهد. برای نمونه، اگربه او یک وامی بدهیم که بتواند بدهی اش بابت «رژی» را بپردازد ومبلغ قابل توجهی برای خودش هم بماند، میتوانیم ترغیباش کنیم که مدیریت گمرک جنوب را به ما بسپاردو به ما امکان بدهد که وضع عمومی مالی را بهبود بخشیم. ولی طرحی از این قبیل، من فکر میکنم به سقوط صدراعظم که تاکنون پرقدرتترین دوست ما درایران بود منجر خواهدشد ولی قبل ازسقوط، او به کمک نمایندگی روسیه درایران خواهد کوشید با هرگونه اصلاحی مقابله کند. براساس معیارهای اروپایی، او البته وزیری بیگناه نیست و پیش آمده است که با ما رفتار خیلی رضایت بخشی نداشته است. همان طور که دراینجا گفته میشود او از ۱۸۹۲ به طور مخفیانهای با روسهاست؛ ولی به یقین درمقطعی با ما بود و برای گسترش منافع ما در اینجا خیلی کوشید. اگرچه مدیر خوبی نیست ولی به واقع او هم مثل دیگران است، البته از نظر شخصی آدم بسیار مطبوعی است. تاجایی که به نظر می رسد با ما دوستانه رفتار میکند به نظرم این اشتباه خواهد بود اگر به خاطر چند رفرمی که بعید نیست عملا موفق نباشد او را به مخالفت واداریم. به گمان من، این دشوار نیست که صدراعظم راساقط کنیم و به تعبیری مدیریت شاه به مراتب ساده تر است ولی به نظرمن این بهتر است که او را به حال خودش واگذاریم که این درآمدها را داشته باشد و ایران را به شیوه ایرانی اداره کند و خودمان را به اصلاحاتی محدود کنیم که با همکاری صدراعظم میتوان در این کشور انجام داد.
حالا که نمیتوانم یک طرح عمومی برای تجدید سازمان ایران بدهم و همچنین با اعمال فشار از سوی دیگر برای انجام اصلاحات رادیکال هم موافق نیستم، تنها چیزی که می توانم پیشنهاد کنم این است که به ادامه همان سیاستهایی که در چند سال گذشته در پیش گرفته بودیم ادامه بدهیم. کوششهای ما در وجه عمده باید درراستای حفظ تمامیت ایران باشد و بکوشیم حسننیت، اعتماد و احترام دولت و مردم ایران را به دست بیاوریم. از ایران حمایت کنیم تا در مقابل فشارهایی که به این کشور وارد میشود مقاومت کند مواظب فعالیتهای روسها باشیم، تجارت خودمان با ایران را گسترش دهیم و از هرفرصتی که برای ارائه تغییراتی که به نفع کشور پیش میآید بهره بگیریم. آنچه که میماند این است که برای رسیدن به این اهداف چه سیاستهای مشخصی باید در پیش بگیریم؟
ارسال نظر