روایت دیگر - گزارش اقتصادی سرمورتیمر دوراند وزیر مختار انگلیس (۳ )
خرید و فروش حکومت با پول!
باید به خاطر داشت که فشارآوردن برایران از سوی روسیه و انگلیس موجب خواهد شد که هرگونه روحیه استقلال درایران از بین برود وعادت بکند که با او به صورت دولتی دست نشانده رفتار شود. و این به نظر من خطرناکترین درسی است که میتوانیم به ایران بدهیم. با همه اینها، هرچه که این طرح به نظر جذاب برسد، ولی فکر نمیکنم که شانس موفقیت اش زیاد باشد. البته این نکته صرفا بیان دیدگاه من است و شاید بهتر باشد که نظر دولت روسیه را درباره اصول این طرح جویا شویم.
من سعی نکردم از نظریات نمایندگی روسیه در تهران چیزی بگویم. نماینده روسیه در تهران، ام. دی بوتزو بسیار آدم خوبی است ولی خیلی محتاط و کمحرف است من تقریبا مطمئنم که او خود را به هیچ نظری متعهد نخواهد کرد و به نظرم مفید نخواهد بود اگرمن بخواهم نظرش را جویا شوم مگر اینکه به من دستور بدهید که چنین کاری را انجام بدهم. من بیش از یک باربه او فرصت دادهام که در یک فضای دوستانه راجع به مسائل ایران صحبت کنم ولی به نظر میرسد که از صحبت کردن با من در این باره واهمه دارد.
اگر نتیجه این باشد که نمیخواهیم به همراه روسیه برای احیای ایران فعالیت کنیم، بلافاصله با این پرسش روبهرو خواهیم بود که خودمان مستقلا چه میخواهیم بکنیم؟ از ابتدای امر، به گمان من، باید این ایده را کنار بگذاریم که نفوذ روسیه را کنار بزنیم یا کاهش بدهیم و خودمان یک موقعیت مسلط انحصاری پیدا بکنیم. این واقعیت دارد که اسلام همچنان یک نیروی زنده در این جامعه است. اگربتوان کشورهای عمده اسلامی که هنوز استقلال خود را حفظ کردهاند را به منافع اتحاد با یکدیگر بر علیه قدرتهایی که همه شان را تهدید میکنند، متقاعد کرد، در آن صورت بریتانیا با ۶۰ میلیون هندیهای مسلماناش رهبر طبیعی چنین اتحادی خواهد بود که میتواند بخشهای جنوبی آسیا از بسفر تا پنجاب را حفظ نماید و همدردی همه کشورهای مسلمان را هم خواهد داشت. وقتی من در کابل بودم، امیر اغلب از اختلافات مرگ باری که بین قدرتهای مسلمان وجود داشت شکوه میکرد. ولی این قدرتها اندکی زیادی با یکدیگر اختلاف دارند و خودخواهتر از آن هستند که برای یک هدف نهایی متحد شوند، احتمالا بد نیست که این گونه است. از نظر منافع خود ما، حتی اگر ممکن بود، احتمالا دوراندیشانه نیست که اسلام مستقل خیلی قدرتمند بشود.
اگر این ترکیب کار نکند که به گمان من کاملا محتمل است، به نظرم کاملا غیر محتمل است که ما بتوانیم به نفوذ روسیه در ایران پایان داده و کشور را تحت نفوذ کامل سیاسی خودمان دربیاوریم. ما فکرمیکنیم که در حال حاضر باید به دنبال اهداف دیگری باشیم.
من فکر نمیکنم با همراهی کشورهای دیگر به غیر از روسیه بتوان کار زیادی برای بهبود اوضاع در ایران کرد. از یک نظر هرچه که سرمایه خارجی بیشتر به ایران بیاید بهتر است. هرچیزی از این قبیل باعث تحکیم موقعیت کشور شده و توجه به آن را دراروپا بیشتر میکند. ولی ایران در وضعیتی نیست که بتواند سرمایه خارجی جذب کند و تا موقعی که این وضع اصلاح نشود، ملل خارجی درباره ایران به خودشان زحمت نخواهند داد. من نمایندگان آلمانی، اتریشی و بلژیکی ساکن تهران را خیلی دوستانه دیده و در موارد جزئی از همراهی شان برخوردار بودهام. ولی از نظر عملی فکر میکنم روس و انگلیس تنها قدرتهای مطرح در تهران هستند. ما باید برای انجام هر کاری دراینجا به خودمان متکی باشیم. همان طور که یکی از نمایندگان فرانسوی در تهران وقتی که تازه به اینجا آمده بودم به من گفت: «شما و روسها در اینجا بازی میکنید و ما هم امتیازات طرفین را شماره میکنیم.»
حالا که وضعیت این طوری است من گمان میکنم که باید از ایده اصلاحات عمومی و کلی دست برداشته و ایران را به صورت کشوری که خوب اداره شده و کشور روبه رشدی است دربیاوریم. بعضی بهبودها در نحوه اداره را میشود به مرور پیاده کرد ولی این کار ساده نیست حتی اگر روسها با ما مخالفت نکنند. هر اصلاحی البته برای کسانی که قدرت دستشان است و منافعی دارند دربردارنده ضررهایی خواهد بود و درمیان آنان کسی نیست که به واقع تمایلات واقعی وطنپرستانه داشته و خواهان بهبود اوضاع باشد.
برای مثال، فروش حکومت منشا ستمکشیهای ناگفتنی است. دوست بزرگ ما- فرمانفرما - تازگیها به حکومت کرمان منصوب شده است. برای این منصب، او به شاه ۱۰۰۰۰ لیره پرداخته است و به صدراعظم هم ۲۰۰۰ لیره و به دیگران هم مبالغ کمتری پرداخت شده است. در ماه مارس آینده اگر قرار است این منصب را برای یک سال دیگر هم داشته باشد این پرداختها باید نه فقط تکرار شود، بلکه احتمالا باید مبلغ بیشتری هم پرداخت شود. گفته میشود که او الان با فشار برمردم [کرمان] دارد سعی میکند این مبالغ را بازستاند و همچنین مالیاتهای دولتی را جمعآوری کند. در بقیه نقاط کشور هم همین روایت جاری است. این برای ما مناسب نیست اگر بخواهیم مدافع نظامی بشویم که به حکمرانان حقوق مناسب پرداخت میشود و به این سیستم فروش مقامات حکومتی پایان دهیم در شرایطی که شاه و صدراعظم درتداوم آن منافع عظیمی دارند. هیچ چیز کمتر از یک خواسته از موضع قدرت به وسیله انگلیس و روسیه برای پایان بخشیدن به این وضعیت کافی نخواهد بود. درآمد شاه از این بابت احتمالا سالی ۱۰۰۰۰۰ لیره و درآمد صدراعظم هم سالی ۱۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ لیره است.
ارسال نظر