تجارت تریاک و زعفران و دیگر هیچ

مظفر شاهدی

نمایی از کنسولخانه وگمرگ بلژیک در جنوب دریاچه هامون

به طور کلی، اقتصاد ایران در دوره ناصری تا حدودی از استقلال و خودکفایی برخوردار بود، اما از دوره ناصری به بعد که همزمان با حکمرانی امیرعلم‌خان سوم حشمت‌الملک در شرق ایران است اقتصاد سنتی ایران در حال تغییر و تحول قرار گرفت و اثرات این تحول در اغلب مناطق و به خصوص شرق کشور خیلی زود محسوس شد. در این زمان کشورهای خارجی به خصوص روسیه و انگلستان که به طور فزاینده‌ای در پی نفوذ اقتصادی و تجاری در داخل کشور بودند، هر یک در حوزه نفوذ خود تلاش‌های جدی و فراگیری را جهت تسهیل فعالیت‌های تجاری و اقتصادی در ایران آغاز کردند. گسترش راه‌ها، ایجاد خطوط مواصلاتی و شبکه تلگراف و ایجاد نمایندگی‌های تجاری و به خصوص تاسیس بانک‌های معروف شاهنشاهی و استقراضی به معنای اهمیت یافتن مسائل اقتصادی و تجاری در این دوره بوده است. در این دوره کشت محصولات کشاورزی بومی از شکل طبیعی خود خارج شد و به سوی کشت محصولات کشاورزی تجاری و نقدینه‌آور سوق داده شد. به ویژه اینکه ورود کالاهای صنعتی خارجی متضمن پرداخت‌های بسیار مضاعفی بود که در شرایط فقدان محصولات صنعتی قابل عرضه داخلی، روی آوردن به سوی کشت محصولات تجاری و مورد تقاضای بازارهای جهانی نتیجه طبیعی آن بود. تحول در کشت محصولات کشاورزی و اهمیت یافتن فعالیت‌های تجاری به ویژه در ایالاتی که بیشتر در معرض نفوذ قدرت‌های خارجی بودند بیشتر محسوس بود. ایالات سیستان و قاینات به عنوان یکی از راه‌های اصلی ورود انگلستان در فعالیت‌های تجاری اقتصادی در این دوره نقشی بسزا یافت و به دلیل نزدیکی مرزهای این ایالات به قلمرو انگلستان در شرق و جنوب به عنوان یکی از شاهراه‌های مهم مبادلات تجاری انگلستان در ایران قرار گرفت، به خصوص اینکه سراسر شمال خراسان تحت نفوذ اقتصاد تجاری روسیه قرار گرفته بود. انگلستان نیز در تلاش بود اولا از ورود و نفوذ کالاهای روسی و به طور کلی تجارت روسیه در مناطق جنوبی جلوگیری به عمل آورد و از سوی دیگر با گسترش دادن فعالیت‌های تجاری خود به بازارهای مرکزی ایران نفوذ کند.

به رغم کم آبی و خشکسالی‌های مکرر که در منطقه قاینات و سیستان به وقوع می‌پیوست برخی از محصولات کشاورزی در این منطقه کشت می‌شد. مهم‌ترین محصولات این منطقه جو، گندم و ارزن بود که اغلب به مصارف داخلی می‌رسید و کمتر جنبه تجاری و بازرگانی داشت، اما عمده‌ترین محصول منطقه قاینات زعفران بود که از معروفیت زیادی در بازارهای جهانی برخوردار بود و بخش زیادی از این محصول از مرزهای کشور به خارج صادر می‌شد.

رقابت تجاری بین انگلستان و روسیه بر سر ایران در این دوره به شدت جریان داشت و هر دو کشور در تلاش بودند تا با به کار بستن سیاست‌های عملی‌تر و در عین حال موثرتر، فعالیت‌های حریف را محدودتر سازند. لرد کرزن درباره موقعیت تجاری روسیه در شرق ایران و طرق مبارزه انگلستان با این کشور می‌نویسد: از نظر تجاری، مزیتی که روس با داشتن خط آهن ماوراء بحر خزر دارد روسیه را قادر می‌سازد تا بازارهای شمال شرقی ایران را از کالاهای روسی لبریز کند، بریتانیا تنها در شرایطی قادر است با حریف رقابت کند که تاکتیک خود او را تعقیب کند و آن ساختن راه‌آهن در جنوب است تا اثرات خط آهن ماورای بحر خزر را در شمال خنثی کند. چنین خط آهنی که مبدا آن هندوستان است باید اولین مقصد آن سیستان باشد. «کرزن به ویژه بر این امر واقف است که اگر سیستان به دست روس‌ها بیفتد متضمن خسارت فراوان برای انگلستان خواهد بود، اما اگر انگلستان قادر باشد با تاسیس بنگاه‌های متعدد اقتصادی در این منطقه حضور یابد» در وضع و حال مناسبی قرار خواهد گرفت و خواهد توانست به آسانی موقعیت آسیایی رقیب خود را تهدید کند.

به نظر می‌رسید که نظریات لرد کرزن در سیاست‌گذاری آتی انگلستان در تاسیس و گسترش خطوط مواصلاتی از طریق سیستان و در نتیجه نفوذ انگلستان به بازارهای مرکزی ایران موثر بود.

کشت تریاک که به میزان کمی در قاینات معمول بود در دوره حشمت‌الملک‌علم به سرعت افزایش یافت و بخش‌های وسیعی از اراضی که قبلا زیر کشت محصولات بومی و سنتی نظیر غلات و غیره بودند به کشت تریاک اختصاص یافت. مک گرگور که در سال ۱۲۹۲ق/ ۱۸۷۵م از این ایالت دیدن کرده است تریاک را از جمله محصولات کشاورزی می‌داند که در این منطقه به وفور کشت شده و بیشتر به خارج از کشور صادر می‌شود.

با گسترش کشت تریاک در منطقه قاینات و سیستان، اعتیاد در این منطقه به شدت شیوع یافت. چنانچه لرد کرزن از قول سرهنگ استیوارت که پیش از این از منطقه قاینات دیدن کرده بود می‌نویسد: «کشت و مصرف تریاک در آن حدود سخت رایج است و هر سال صد نفر بر اثر افراط در استعمال آن هلاک می‌شوند.»

کشت محصول تریاک که در این دوره یکی از محصولات استراتژیک و تجاری به شمار می‌آمد در منطقه قاینات و سیستان به وفور رواج پیدا کرد. تریاک با توجه به کشش‌پذیری و نیاز بازارهای جهانی از نظر اقتصادی محصولی کاملا به صرفه و اقتصادی به حساب می‌آمد و در نتیجه هیچ‌گونه تلاشی جدی برای جلوگیری از محدودیت کشت آن از سوی حکمران این منطقه به عمل نمی‌آمد. چنان که سرپرسی سایکس در سفرنامه‌اش می‌نویسد در این دوره «تریاک نیز بدبختانه زیاده از حد کشت و زرع می‌شود و جای تاسف است که محصول مزبور مشرق ایران را خراب و ویران ساخته و اکثر اهالی بالاخص طبقه اول به کشیدن آن عادت کرده‌اند»هر چند سایکس مصرف این محصول مخدر را در میان طبقات فوقانی جامعه بیشتر تشخیص می داد اما مصرف تریاک در بین طبقات و گروه‌های محروم جامعه نظیر روستائیان و زارعان هم به شدت رواج داشت و از آنجایی که تجارت این محصول انحصارا در اختیار امیرحشمت‌الملک‌علم قرار داشت طبیعی می‌نمود که نسبت به عواقب ناخوشایند این محصول چندان نیندیشد. چنانکه یکی از منابع این دوره ضمن اشاره به مصرف بی‌رویه این محصول در بین عامه مردم این منطقه می‌نویسد: «به خاطر ارزانی بیش از حد این ماده استفاده از آن روزبه‌روز بیشتر معمول می‌شود. کشیدن تریاک نه تنها بین مردان، بلکه بین زنان و حتی بچه‌ها نیز رایج شده است. تاثیرات خطرناک و سوء اعتیاد برای سلامت جامعه ایران در آینده نزدیک نمودار خواهد شد.»

از آنجایی که در اکثر موارد از جمله در منطقه قاینات و سیستان مالیات بر زمین از طریق مساحه بود در نتیجه در این دوره در قاینات محاسبه مالیات اراضی که به کشت محصول تریاک اختصاص داشت به شیوه مساحه صورت می‌گرفت. تریاک که عمدتا یک محصول تجاری بود بخش زیادی از آن از طریق جنوب و بندرعباس صادر می‌شد و عمدتا به وسیله تجار و بازرگانان انگلیسی راهی بازارهای جهانی می‌شد.

از جمله محصولات کشاورزی بسیار با ارزش منطقه قاینات زعفران بود که در بازارهای داخلی و خارجی همواره خریداران فراوانی داشته و هنوز هم موقعیت ممتاز خود را حفظ کرده است. این محصول در سراسر دوران حکمرانی خاندان علم ارزش تجاری ممتاز خود را حفظ کرد و اراضی زیر کشت این محصول در این دوره گسترش بیشتری یافت. نظارت بر کشت و فروش زعفران، انحصارا در اختیار امیر حشمت‌الملک‌علم بود و کسی بدون اجازه وی حق خرید و فروش یا صدور این محصول را نداشت. محمدعلی سیاح محلاتی معروف به حاج سیاح که در دوره حکمرانی حشمت‌الملک در سال ۱۲۹۵ق/ ۱۸۷۸م از منطقه قاینات دیدن کرده بود درباره وضعیت کشت و تجارت زعفران می‌نویسد: «زراعت عمده قاین زعفران است. به موجب حکم امیر هیچ‌کس به قدر ذره‌ای حق نگاه داشتن یا فروختن به احدی غیر کدخدا ندارد و آن هم به قیمتی که کدخدا می‌گوید. در عوض قرض مالیاتی که پیشکی داده‌اند و کدخدا هم همه را جمع می‌کند، مال امیر است، هر تاجر اینجا بخرد یا از اینجا حمل کند، فروش هم مال امیر است. واقعا دلم به حال مردم آنجا سوخت.»

بنابراین چنان که از مفاد این نوشته برمی‌آید نظارت بسیار غلاظ و شدادی بر کار زعفران‌کاران اعمال می‌شد و مهم‌تر اینکه امیر حشمت‌الملک‌علم رعایایش را مجبور می‌ساخت قبل از برداشت محصول، مالیات دیوانی خود را بپردازند که نتیجه آن باعث خانه‌‌خرابی کشاورزان و زارعان می‌شد. حاج سیاح در ادامه سخن می‌نویسد: «یک نفر لباس درستی نداشت و نان جو سیر نداشتند.»

ابریشم نیز یکی دیگر از محصولات مهم قاین بود، که در اواخر قرن نوزدهم که همزمان با دوران حکمرانی فرزند حشمت‌الملک‌علم، یعنی امیراسماعیل خان در منطقه قاینات بود به تدریج اهمیت خود را از دست داد و اراضی کشت ابریشم جای خود را به کشت زعفران و تریاک داد.

به این ترتیب کشت سایر محصولات کشاورزی نظیر انواع غلات، چغندر و انواع میوه و تره‌بار در حد تامین نیازهای داخلی و محلی کشت می‌شد که با توجه به خشکسالی‌های مکرر و کم‌آبی به‌ندرت می‌توانست مازادی داشته باشد.

بنابراین برای جلوگیری از خروج غیرقانونی گندم و جو از منطقه که از مواد غذایی اساسی مردم بود مقررات شدیدی از سوی امیرعلم خان سوم حشمت‌الملک وضع شده بود تا جلوگیری از قاچاق گندم و جو کند.

در آن زمان سون هدین، سیاح سوئدی، که از منطقه حکمرانی امیرعلم خان دیدن می‌کرد به کاروانی برخورده بود که: «در شانه شامنوک اتراق کرده بود و به جای راهنما قاچاقچی همراه داشت، این قاچاقچی‌ها از راه کویر استفاده می‌کردند و بادقت از راه بزرگ، بین بیرجند و تایبند، احتراز می‌کردند.»

حاج سیاح، حال و روزگار زارعین را در آن زمان این طور شرح می‌دهد: «اواسط شعبان ۱۲۹۵ [م۱۸۷۸] وارد خاک سیستان شدیم. در عالم، خاکی به این قابلیت برای زراعت و نباتات ندیده‌ام. رعایا بسیار پریشان و دهات ویران و از صد نفر یک نفر قدرت کسب‌و‌کار و زراعت ندارد و هیچ مواظبت و شخم و آبادی را برای محصولات به عمل نمی‌آورند.»و سپس به مقایسه‌ای بین اتباع ایرانی و افغانی در دو سوی رود هیرمند اشاره کرده و می‌نویسد: «... درد بدتر از این آن است که آن طرف رود هیرمند اهالی افغان ساکنند و مردم ما می‌بینند که وضع معاش و راحتی آنها خیلی بهتر است، زیرا از آنها مواظبت می‌شود و دهات آنها آبادتر است و خود راحت‌ترند.»

میرزا خانلرخان اعتصام‌الملک نیز که در سال ۱۲۹۴ق/ ۱۸۷۷م از قلمرو حاکم قاینات و سیستان جهت ارائه گزارش به حکومت مرکزی بازدید کرده بود به رغم اینکه از هر گونه تعریف و تمجید و گاه تملق از امیر حشمت‌الملک ابایی نداشت، اما با دیدن وضع رقت بار رعایای این منطقه نمی‌تواند از آن پرده‌پوشی کند. وی ضمن دیدار از برخی محلات این منطقه، درباره وضع رعایای آن می‌نویسد:

«...برخاستم، میان دره سربالا رفتم، تا آخر دره بعضی خانه‌ها و رعیت دیدم. از وضع زندگانی آنها جویا شدم، تفضیل گفتند. بیچاره‌ها خیلی به عُسرت می‌گذرانند. گفتند: مردهای ما را می‌برند برای امیر[حشمت‌الملک امیرعلم‌خان سوم] سد جدیدی می‌سازند و روزی صد دینار اجرت به آنها می‌دهند که سیصد دینار یا پنج شاهی رایج باشد و اگر نروند آنها را به ضرب و شتم می‌برند و اجرت نمی‌دهند.»بنابراین به نظر نمی‌رسد رعایای این منطقه از زندگی آسوده با حداقل امکانات زندگی برخوردار باشند و مانند اغلب بخش‌های دیگر مجبور بودند بار هزینه‌های سنگینی را که غالبا از سوی حاکم منطقه بر آنها تحمیل می‌شد بر دوش بکشند.

در این منطقه اراضی کشاورزی به چهار دسته تقسیم می‌شدند. دسته اول اراضی ملکی یا شخصی بود که مالکیت آن بیشتر متعلق به خوانین و روسای ایلات و عشایر بود. دسته دوم اراضی وقفی بودند که به مصارف خیریه می‌رسید. دسته سوم اراضی خالصه دیوانی بود که به حکومت مرکزی تعلق داشت و اغلب به صورت اجاره در اختیار زارعین قرار می‌گرفت و براساس میزان مشارکتی که طرفین در امر تولید داشتند محصول به دست آمده تقسیم می‌شد. دسته چهارم اراضی خالصه سلطنتی بود که در حکم املاک شخصی شاه محسوب می‌شد. میزان این اراضی در این منطقه در مقایسه با اراضی خالصه دیوانی در سطح کمتر بود. اداره اراضی خالصه از سوی حکومت مرکزی به امیر حشمت‌الملک‌علم و به طور کلی به حاکم قاینات و سیستان سپرده شده بود که از طرف حکومت این اراضی را اغلب به مستاجرین محلی اجاره می‌داد و عایدی حاصل از آن را جهت حکومت مرکزی ارسال می‌کرد، اما اغلب زمین‌های اربابی که از زمره املاک شخصی نیز محسوب می‌شدند به خاندان علم و خویشاوندانشان تعلق داشت. در واقع قریب به اتفاق زارعین و کشاورزان این منطقه در روی زمین‌های اجاره‌ای کار می‌کردند و تا جایی که از فحوای منابع تاریخی بر می‌آید وضعیت بسیار مشقت‌باری داشتند. گزارش یکی از سیاحان از این منطقه بسیار خواندنی است: «انسان اگر دهات ایران را گردش کند می‌فهمد که ظلم یعنی چه. بیچارگان سوخته و برشته در یک خانه تمام لباس‌شان به قیمت جل یک اسب آقایان نیست. یک ظرف مسی برای طبخ ندارند، ظرف‌ها از گل ساخته خودشان، با اینک شب و روز در گرما و سرما در زحمت و عذاب کارند، نان جو به قدر سیر خوردن ندارند، سال به سال، شش ماه به شش ماه، گوشت به دهنشان نمی‌رسد ...»

نویسنده پس از توصیف این وضع بسیار رقت‌بار که در روستاها و میان رعایای منطقه سیستان و قاینات وجود دارد، می‌نویسد: «الحق محل حیرت است که این مردم بیچاره با این پریشانی چگونه زنده مانده و چگونه این تعدیات را تحمل می‌نمایند. لکن تحقیق کردم قدرت گریز و پناه به جایی ندارند.»

تحمیلات بر روستاییان و کشاورزان منطقه قاینات و سیستان در دوره حشمت‌الملک امیرعلم‌خان سوم هنگامی به اوج خود می‌رسید که روستاییان چاره‌ای جز پذیرایی از ماموران و کارگزاران حاکم نداشتند. رسم پذیرایی از ماموران حکومتی از جمله مواردی بود که از ازمنه پیشین به ارث رسیده بود و این شیوه پذیرایی تا دوره حشمت‌الملک هم ادامه داشت. رعیت مهماندار که قادر نیست نان جوین به عیال خود برساند برای اینان چای و چلو و خورش و مرغ بریان و تریاک و رختخواب خوب مهیا کند، اگر چه کاسه و دیگ بفروشد و گاهی شده که چلو پخته را زیر پا لگدمال کرده، رعیت بیچاره را حبس و زنجیر و جریمه کرده‌اند که خوب طبخ نکرده است.