تـحـلـیــل - کشمکشهای تهیه برنامه دوم عمرانی از زبان ابتهاج – ۴
داستان ساخت سد کرج
دولت آمریکا در تاسیس سازمان برنامه و بودجه و در اجرای سیاستهای مرتبط با اصل ۴ ترومن و با توجه به اینکه تامین مالی برخی از طرحهای عمرانی را بر عهده گرفته بود، تلاش میکرد در برخی امور اقتصادی حتی متوسط دخالت کند. ابتهاج به عنوان رییس سازمان برنامه و بودجه در بخش انتهایی خاطرات خود از چگونگی تدوین قانون عمرانی دوم نکاتی از این دخالتها را توضیح داده و معتقد است فعالان آمریکایی در حوزه اقتصاد قصد رانتخواری داشتهاند که او مانع شده است. یادمان باشد که اکثریت کسانی که خاطرات خود را نقل میکنند برای تصمیمهای خود اهمیت قائل شده و همه جزییات و واقعیتهای مربوط به یک پدیده را بیان نمیکنند. موضوع ساختمان سد کرج
وقتی به سازمان برنامه رفتم دو طرح مختلف در مورد سد کرج وجود داشت. یکی گزارش یک شرکت آمریکایی و دیگری نظری بود که یک شرکت فرانسوی داده بود. تا آنجایی که بخاطر دارم، اختلاف این دو طرح از این قرار بود: از لحاظ قیمت طرح آمریکاییها در حدود صد میلیون تومان گرانتر از طرح فرانسویها بود.
دوم اینکه آمریکاییها معتقد بودند با توجه به موقعیت سد کرج که در منطقه زلزلهخیز قرار دارد، ساختن سد بتونی نازک به هیچ وجه مصلحت نیست، چون در مقابل زلزله مقاومت نخواهد کرد. سوم اینکه، آمریکاییها عقیده داشتند که از لحاظ ایجاد برق ارتفاع سد میبایست ده متر بلندتر باشد.
این موضوعی نبود که من بتوانم آن را در تهران و با نظر همکارانم حل کنم.
بنابراین تصمیم گرفتم موضوع را به هیاتی از کارشناسان بینالمللی ارجاع و طبق نظر آنها تصمیم بگیرم. اتفاقا در همین ایام پسر آلکساندر گیب که آلیستر گیب نام داشت به تهران آمد. من با آشنایی که با این موسسه و با این شخص بخصوص داشتم، موضوع را با وی درمیان گذاشتم و پس از اینکه اختلاف بین دو طرح را برای او شرح دادم راجع به صلاحیت افرادی که در حل این اختلاف میتوانند کمک کنند نظر خواستم و گفتم میل دارم یک آمریکایی، یک فرانسوی و یک انگلیسی که از کارشناسان برجسته باشند در این امر شرکت کنند.
او تکلیف مرا قبول کرد و به همین نحو نیز عمل شد و در نتیجه سه نفر از برجستهترین متخصصین سد سازی از آمریکا، فرانسه و انگلیس به ایران آمدند. این متخصصین را به اتفاق معاون سازمان برنامه به محل سد کرج فرستادم و آنها چند روز به رسیدگی پرداختند و به اتفاق نظر دادند که محل سد از لحاظ ساختن سد نازک بتونی به هیچ وجه اشکالی نخواهد داشت. راجع به ارتفاع سد هم، تا آنجایی که بخاطر دارم، اینطور نظر دادند که چنانچه دیوار سد چهارمتر بلندتر باشد مقدار برق تولیدی با توجه به احتیاجات محلی کافی خواهد بود.
به این ترتیب با خاطر آسوده اجرای طرح، به نحوی که کمیسیون بینالمللی به اتفاق آرا نظر داده بود، مورد تصویب قرار گرفت و ساختمان سد آغاز شد.
بیمناسبت نیست اینجا تذکر بدهم که در تمام طول مدتی که مشغول گفتوگو راجع به این مسائل بودم قسمتی از مطبوعات تهران مرا به عنوان اینکه از عمال آمریکا هستم متهم کرده و اظهار میداشتند که ابتهاج هیچوقت حاضر نخواهد شد ساختن سد کرج را به یک شرکت فرانسوی واگذار کند.
چندین سال از این قضایا گذشت. من از سازمان برنامه رفته بودم و سد کرج و سد سفیدرود هر دو تکمیل شده بودند که زلزله تابستان سال ۱۳۴۱ پیش آمد و مرکز آن در بویینزهرا، تقریبا بین دو سد سفیدرود و کرج، قرار داشت. ساعت هشت صبح روز بعد از وقوع زلزله به صفی اصفیاء که مدیر عامل وقت سازمان برنامه بود، تلفن کردم و پرسیدم آیا سدها صدمه خوردهاند یا خیر؟ اصفیاء جواب داد خبری ندارد و پس از رسیدگی نیم ساعت بعد اطلاع داد که خوشبختانه هیچگونه آسیبی به سدها وارد نشده است.
عایدات نفت و دخالت سفیر آمریکا
در تابستان ۱۳۳۴ «چی پین»، سفیر آمریکا در تهران، به شاه پیشنهاد میکند که دولت بهجای اینکه عایدات نفت را به کارهای عمرانی تخصیص بدهد آن را مانند سایر درآمدهای دولت به بودجه عادی ببرد و برای اجرای برنامههای عمرانی از خارج وام بگیرد. وقتی شاه پیشنهاد سفیر آمریکا را با من درمیان گذاشت گفتم چی پین غلط میکند، سفیر آمریکا چه حق دارد چنین جسارتی بکند و به خودش اجازه بدهد که بیاید پیش اعلیحضرت و در امور مملکت دخالت کند؟ در هر صورت چنین کاری امکانپذیر نیست.
دلایلم را برای شاه توضیح دادم و گفتم اگر قرار باشد برای کارهای عمرانی وام بگیریم، من باید بروم پیش بلاک در بانک جهانی و وضع اقتصادی و مالی کشور را توضیح بدهم. بلاک خواهد پرسید درآمد نفت را به چه مصرفی میرسانید؟ باید جواب بدهم که قسمت عمده آن خرج ارتش و بقیه برای پرداخت حقوق مستخدمین دولت مصرف میگردد.
بلاک خواهد گفت با عقیده و اعتقادی که شما برای اصل اجرای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی دارید چطور عایدات نفت را اینطور مصرف میکنید، کاری که شما میکنید بهقدری نامعقول است که از اشخاصی که دارای مغز سالم هستند اینگونه رفتارها غیرمنتظره است و در چنین شرایطی بانک جهانی نمیتواند به شما وام بدهد.
شاه گفت میگویید پس چه باید کرد؟ گفتم به چی پین بفرمایید این کارها مربوط به ابتهاج است و او زیر بار چنین پیشنهادی نخواهد رفت و اگر اصرار کنیم استعفا خواهد داد و چون به ابتهاج احتیاج داریم نمیتوانیم چنین کاری کنیم. از چهره شاه معلوم بود که این راه حل موجب رضایت خاطر او شده است.
دو روز بعد برای شرکت در جلسه سالانه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول عازم ترکیه شدم. در استامبول برای یک دیدار تشریفاتی به ملاقات «جرج همفری»، وزیر دارایی آمریکا، رفتم. قائممقام او و «آندرو اوربی»، معاون وزارت دارایی آمریکا که از سالها پیش با من آشنایی داشت، در این جلسه شرکت داشت. هامفری پرسید کارهایتان چطور پیش میرود؟ جواب دادم مشکلات زیاد دارم و یک قسمت آن مربوط به دولت شما است. با تعجب پرسید چطور؟ گفتم اخیرا سفیرکبیر شما در تهران پیشنهاد کرده است که دولت ایران درآمد نفت را به بودجه عادی ببرد و هزینه برنامههای عمرانی را از طریق قرض خارجی تامین کند. هامفری گفت ممکن نیست سفارت آمریکا چنین پیشنهادی کرده باشد. گفتم چی پین این موضوع را به شاه پیشنهاد کرده است. یک بار دیگر هامفری گفت چنین چیزی امکان ندارد.
گفتم دو روز پیش شخص شاه این مطلب را به من گفت. بنابراین شما شکی در مورد صحت آن نداشته باشید. وزیر دارایی آمریکا پرسید شما چه عکسالعملی نشان دادید؟ گفتم به شاه جواب دادم در صورتیکه پیشنهاد سفیر آمریکا مورد قبول واقع شود من استعفا خواهم داد. هامفری گفت من هم اگر بهجای شما بودم همینطور رفتار میکردم.
در بازگشت به تهران جریان صحبت خود را با هامفری به اطلاع شاه رساندم. چند روز بعد، چی پین را در یکی از پذیراییهای رسمی دیدم و موضوع ملاقاتم را با وزیر دارایی آمریکا به او گفتم و اضافه کردم که هامفری باور نمیکرد شما چنین پیشنهادی کرده باشید. چی پین سکوت کرد.
این قضیه در سال ۱۳۳۴ اتفاق افتاد. در سال ۱۳۳۶ در کنفرانس صنعتی سانفرانسیسکو به یکی از دوستانم برخوردم که سابقا نماینده آمریکا در هیاتمدیره صندوق بینالمللی پول بود و هنگام ملاقات من با هامفری در وزارت دارایی آمریکا خدمت میکرد. این شخص به من گفت که وقتی شما جریان ملاقات خود را با هامفری به چیپین گفتید چی پین موضوع را به وزارت خارجه گزارش داد و وزارت خارجه هم موضوع را از وزیر دارایی تحقیق کرد. هامفری جریان را تایید کرد و گفت برای او باور کردنی نیست که دولت آمریکا چنین پیشنهادی کرده باشد.
استنباط من این است که چون در آن زمان دولت آمریکا به تامین کسری بودجه ایران کمک میکرد، اعضای سفارت در تهران پیش خودشان فکر کرده بودند که چگونه از شر این کار خلاص شوند و بهنظرشان رسیده بود که به دولت ایران پیشنهاد کنند درآمد نفت را در بودجه عادی منظور کند تا بودجه توازن پیدا کند و بدینترتیب موضوع کمک به کسری بودجه ایران منتفی شود و بعد، چنانچه دولت خواست برای اجرای برنامههای عمرانی پولی قرض کند، دیگر ربطی به آنها نخواهد داشت. اگر من در این مورد مقاومت نکرده بودم شاه پیشنهاد سفیر آمریکا را به احتمال زیاد قبول میکرد.
من همیشه احساس میکردم که چی پین نسبت به من نظر نامساعد دارد و مخالفت او با من از این تاریخ شدیدتر شد. هنگامی که موضوع احداث سد کرج پیش آمد دیگر خصومت او با من علنی گردید. قضیه سد کرج از این قرار بود که قبل از آمدن من به سازمان برنامه، در زمان نخستوزیری زاهدی، برای جلب رضایت خاطر سفارت آمریکا تصمیم گرفتند ساختن سد کرج را بدون مناقصه به شرکت آمریکایی ماریسن نودسن بدهند و هزینه آن را از بانک «صادرات- واردات (اکسیم بانک)» آمریکا قرض کنند.
بطور کلی وامی که «اکسیم بانک» میداد به این شرط بود که کلیه امور مهندسی و اجرایی طرح منحصرا به وسیله متخصصین، مهندسین و شرکتهای آمریکایی انجام شود. این طرز عمل به کلی با روش من منافات داشت، زیرا همیشه اصرار داشتم که اجرای طرحهای مهم از طریق مناقصه بینالمللی صورت بگیرد و اگر قرار بود وامی بگیریم زیر بار این شرط که هزینههای مربوط به اجرای طرح در یک کشور به خصوص خرج شود نمیرفتم.آن روزها، تحت تاثیر «اصل چهار» و به تقلید از آمریکاییها، موسسهای به نام «کی- دی- ای» درست شده بود و مهندس خلیل طالقانی که در دولتهای مختلف منجمله دولت مصدق و علاء وزیر کشاورزی بود، در راس این موسسه قرار داشت. من نه فقط طرز فکر افرادی مانند طالقانی را نمیپسندیدم، بلکه با اقداماتی که خود او در خصوص سد کرج انجام داده بود مخالف بودم. چرا که از نظر اصولی این اقدامات را به مصلحت مملکت نمیدانستم و طبق روش معمول خود مخالفتم را آشکار و علنی همهجا بیان میکردم. این رفتار من نه فقط موجب رنجش طالقانی، بلکه باعث دلخوری شدید ویلیام وارن رییس اصل چهار در تهران، چی پین سفیر آمریکا و اکسیم بانک شد.
ارسال نظر