نــگــاه ۲ - ژیسکاردستن در گوادلوپ چه گفت؟-۱
تناقضهای میزبان
اوایل دی ۱۳۵۷ والری ژیسکاردستن، رییسجمهور فرانسه از سران دولتهای آمریکا، بریتانیا و آلمان درخواست کرد به گوادلوپ سفر کنند تا بهطور غیررسمی راجع به بحرانهای بینالمللی با یکدیگر به بحث و تبادلنظر بنشینند. مهمترین موضوع مطرح شده در این نشست تحولات انقلابی ایران بود که در آن زمان دغدغه سیاسی رهبران کشورهای غربی را شکل داده بود. گرچه این دغدغه خاطر برای ژیسکاردستن که کشورش میزبان امام خمینی بود، بیشتر وجود داشت، اما بررسی منابع تاریخی نشان میدهد فرانسه تا لحظه آخر مواضع متناقضی در پذیرش پایان کار محمدرضا شاه در دیماه ۵۷، ضرورت خروج شاه از ایران، استقرار او پس از خروج از ایران در خاورمیانه یا آمریکا و باور انقلاب ایران... در نشست گوادلوپ و حتی روزهای پس از آن داشته است.
ژیسکاردستن آنگونه که در خاطرات خود میگوید هنوز باور نداشت کار شاه به پایان رسیده است. او گزارشهای ارسالی «رائول دلای»، سفیر فرانسه در تهران را که تاکید میکرد راهی جز خروج شاه از کشور وجود ندارد «بدبینانه» خوانده و به همین دلیل برای آگاهی از اوضاع ایران «میشل پونیاتوسکی»، فرستاده ویژه خود را که دوست شاه نیز بود، به تهران اعزام کرده بود. از اینرو وقتی گزارشهای پونیاتوسکی را نیز با جمعبندی سفیر فرانسه یکسان یافت، در یک سردرگمی سیاسی دعوتنامههایی برای جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا، جیمز کالاهان نخستوزیر انگلستان و هلموت اشمیت صدراعظم آلمان فرستاد و آنها را به گوادلوپ دعوت کرد تا به مشورت پرداخته، راهبردهای سیاسی خود را با آنها همسو سازد و چاره مشترکی برای حفظ منافع خویش در ایران بیابند.» (کنفرانس گوادلوپ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)
درباره تاثیری که گزارش پونیاتوسکی بر موضع برژینسکی در کنفرانس گوادلوپ داشته، دو نظر متفاوت وجود دارد؛ ژیسکاردستن در ابتدا تحت تاثیر اظهارات شاه به پونیاتوسکی، فرستاده ویژه کاخ الیزه، صرفا تحلیلهای محمدرضا پهلوی را مطرح کرد. او گفت: «...خطر سقوط شاه و احتمال مداخله شوروی، مهمترین عللی هستند که باید دولتهای غربی در جلوگیری از وقوع آنها بکوشند. شاه از من تقاضا کرده است برای کاستن از فشار شوروی، به طور مشترک اقدام کنیم. به نظر من لازم است از طرف سران به شوروی هشدار داده شود تا شورویها بدانند که این سران مستقیما درگیر و نگران اوضاع هستند. باید از شاه پشتیبانی شود، زیرا با وجود اینکه، او ضعیف شده، ولی دید واقعبینانهای به مسائل دارد و تنها نیرویی است که در برابر جریان مذهبی، ارتش را در اختیار دارد. از طرف دیگر این امکان وجود دارد که مشکلات فزاینده اقتصادی، در سطح طبقه متوسط که تعداد آنها در تهران زیاد است و از نفوذ قابل توجهی هم برخوردارند تغییراتی به وجود آورد و ابتکار سیاسی آنها را در آینده ممکن سازد.» (روزنامه کیهان،۱۴/۱۲/۱۳۸۸)
اما در منابع دیگر درباره دیدگاههای ژیسکاردستن در گوادلوپ آمده است: «او گفت: اگر شاه بماند، ایران دچار جنگ داخلی خواهد شد، مردم زیادی کشته خواهند شد و کمونیستها نفوذ فوقالعاده زیادی بهدست خواهند آورد. رییسجمهور فرانسه حتی به کارتر توصیه کرده بود که «با مخالفان تماس بگیرد، به علت آن که در این مورد، پاریس بر اساس اطلاعات خصوصی، تصمیم گرفته است دور شاه را قلم بگیرد.» اطلاعات خصوصی که ژیسکاردستن از آن سخن میگوید، معطوف است به دیدار خصوصی میشل پونیاتوسکی، فرستاده ویژه رییسجمهور فرانسه با شاه- در دیماه ۱۳۵۷- و نیز یک تحلیل دیگر، تناقض در تصمیمات و گفتوگوهای فرانسویها در خصوص خروج شاه از کشور به همین جا ختم نشد. مساله چالش برانگیز دیگر که در بین کشورهای حاضر در نشست گوادلوپ مطرح میشود، موضوع مکان استقرار شاه پس از خروج از ایران است.
برژینسکی در خاطراتش نوشته درحالیکه دولت آمریکا آمادگی داشت شاه را بپذیرد، دولت فرانسه با سفر شاه به آمریکا موافق نبود: «پرزیدنت ژیسکاردستن از فرانسه به ما پیشنهاد کرد که برای شاه عاقلانهتر این خواهد بود که به آمریکا نیاید و در خاورمیانه بماند،همه خلاف این نظر واکنش نشان دادیم... در بعدازظهر ۱۴ ژانویه ۱۹۷۹(۲۴ دیماه ۱۳۵۷، دو روز قبل از خروج شاه از ایران) ونس، کریستوفر، براون و من در دفترم ملاقات کردیم تا وضعیت ایران را بررسی کنیم. بعد از آنکه من پیشنهاد ژیسکاردستن به کارتر را مطرح کردم، براون صریحا گفت که اگر چنانچه ما جوری عمل کنیم که به نظر بیاید دعوت خود را (از شاه) پس گرفتهایم ناممان را باید گل گرفت. من با تمام نیرو با او موافقت و اضافه کردم که اگر شاه همان حوالی خاورمیانه پرسه بزند، هر کس خیال میکند که او به ایران برمیگردد و این برای ما اگر میخواهیم کاری انجام بدهیم خوب نخواهد بود.» (برژینسکی،قدرت و اصول)
اما صادق طباطبایی در خصوص اتفاقات نشست گودالوپ و مواضع فرانسه اینگونه نقل میکند: «ژیسکاردستن با توجه به اطلاعاتی که سفارتش از تهران فرستاده بود و در انطباق با تحلیلهایی قرار داشت که از سوی یاران امام(ره) در اختیارش قرار داده شد، معتقد شده بود نظام پهلوی دیگر نمیتواند در مقابل موج روزافزون انقلاب مقاومت کند و تا شاه در ایران هست منطقه روز به روز ناآرامتر و اوضاع خطرناکتر خواهد شد. از این رو به کارتر گفته بود ما باید حمایتمان را از شاه قطع کنیم، چرا که شخص شاه باعث بیثباتی در منطقه شده است. ولی کارتر معتقد بود که باید تا آخر از حکومت شاه حمایت کرد. خبر این مناقشه را که از مقامات آلمانی شنیده بودم به امام(ره) دادم. چند روز بعد، دو نفر از کاخ الیزه برای ملاقات امام(ره) به نوفل لوشاتو آمدند.» (گفتوگوی ایسنا با صادق طباطبایی، ۱۷ بهمن ۱۳۸۴)
در ۱۸ دیماه ۱۳۵۷(هشتم ژانویه ۱۹۷۹) دو نفر از طرف ژیسکاردستن برای دیدار امام به نوفللوشاتو رفتند.این اولین باری بود که نمایندگان رسمی رییسجمهور به دیدار امام میرفتند.چنانکه ابراهیم یزدی در کتاب آخرین تلاشها در آخرین روزها نقل میکند: «نماینده ژیسکاردستن میگوید وزیر خارجه (فرانسه) پیغام داد که محرمانه ماندن پیغام کارتر به امام مفید است، چرا که امکان ادامه این ارتباط را خواهد داد. به من هم دستور داده شده است که بگویم پیغام و محتوای آن خیلی منطقی است و انتقال قدرت در ایران باید کنترل بشود و با احساس مسوولیتهای شدید سیاسی همراه باشد.»
ارسال نظر