خواندنیهای تاریخ
فرار رییس نظمیه رضاشاه
یکی از رخدادهای خواندنی تاریخ معاصر ایران ماجرای فرار سرلشکر آیرمخان رییس نظمیه رضاشاه از ایران است. سرلشکر محمدحسین آیرم از نظامیان سفاک دوره حکومت رضاشاه در سال ۱۲۶۱ متولد شد. او پس از تحصیلات مقدماتی رهسپار روسیه شد و در مدرسه نظام آن کشور آموزش دید. او با درجه افسری وارد قزاقخانه شد و توانست مترجم لیاخوف فرمانده قزاقها شود. آیرمخان با تسلط کامل به زبان روسی به تهران بازگشت و به دنبال کودتای ۱۲۹۹ رضاخان با درجه سرهنگی وارد ارتش شد و به فرماندهی هنگ مازندران منصوب گردید. پس از چندی فرماندهی هنگ گیلان نیز به وی واگذار شد.
او به تدریج، مقامش بالا رفت، درجه سرتیپی گرفت و فرمانده قوای شمال شد. در چند زد و خورد داخلی شرکت نمود و غائله ترکمن صحرا را فیصله داد. در ۱۳۰۴ که قدرت و محبوبیت امیرلشکر طهماسبی در آذربایجان موجب وحشت رضاشاه شده بود، سردار سپه به تبریز عزیمت کرد، او را با خود به تهران آورد و سرتیپ آیرم را به جای وی به فرماندهی لشکر آذربایجان منصوب نمود و برای مدتی اختیارات حکومتی را هم به او سپرد.
آیرم چند سالی در آذربایجان اقامت داشت، ولی در اثر شورش نظامیان در سلماس و کشته شدن سرهنگ ارفعی فرمانده آنجا آیرم به تهران احضار شد و مدتی رییس دژبان و زمانی فرمانده لشگر سوار بود. در ۱۳۱۰ به جای سرتیپ فضلالله زاهدی به ریاست شهربانی که در آن روز نظمیه گفته میشد منصوب گردید و در شانزدهم همان ماه واحد پلیس سیاسی ( اداره اطلاعات شهربانی) را دایر کرد. او قریب پنج سال رییس کل تشکیلات نظمیه ایران بود. در ۱۳۱۲ درجه سرلشکری گرفت و قدرت فوقالعادهای به دست آورد و تحقیقا شخص دوم ایران شد. مخصوصا پس از عزل، تعقیب، حبس و مرگ تیمور تاش و سردار اسعد بختیاری که اولی وزیر دربار و دومی وزیر جنگ بودند، قدرت او افزایش یافت و در صحنه سیاسی آن روز بلامعارض گردید.
نخستوزیر و رییس مجلس از او دستور میگرفتند. مامورین آیرم مقامات آن روز را طوری در اختیار داشتند که همه روزه گزارش مفصلی از اعمال و رفتار و کارهایشان توسط آیرم به رضاشاه داده میشد. تبعید عدلالملک دادگر رییس مجلس آن روز و زینالعابدین رهنما نماینده مجلس و مدیر روزنامه ایران، نتیجه گزارشهای آیرم بود. سلب مصونیت از تعدادی از نمایندگان نیز مولود اقدامات او بود. در هر حال طوری زمینه را برای خود مهیا کرده بود که احدی قدرت مخالفت با او را نداشت.
آیرم خان علاوه بر ریاست شهربانی، ریاست املاک رضاشاه را هم عهدهدار شد. او از سوء استفاده یا غارت رویگردان نبود. در جمع مال حرص داشت، از هر چیزی سوءاستفاده میکرد و بر ثروت خود میافزود. بعد از آنکه رقبای با نفوذ و موثر خود را از میان برداشت، میدان وسیع و بدون معارض از آن او شد، ولی تدریجا از وضع خود بیمناک گردید و اندیشید رضاشاه به زودی به سراغ او خواهد آمد و سرنوشتی بهتر از تیمور تاش، سردار اسعد، اسدی متولیباشی و نصرتالدوله نخواهد داشت؛ به ویژه آنکه به خوبی میدانست، رضاشاه هر کس را که از نفوذ و قدرت قابل ملاحظهای در کشور برخوردار شود، به عنوان یک «خطر» مینگرد و او را از سر راه بر میدارد. از این رو وی با هدف نجات جان خود و انتقال سرمایه کلانی که اندوخته بود به فکر فرار از چنگال دیکتاتور افتاد، نقشه ماهرانهای طرح کرد و آن را به مرحله اجرا درآورد.
در نیمه دوم سال ۱۳۱۴ آیرم تمارض نمود. چند روز در منزل بستری شد و خود را سخت مریض نشان داد. ظاهرا کاری کرده بود که قادر به تکلم نباشد. از این رو مطالب خود را روی کاغذ مینوشت وانمود میکرد بیماریش در ایران قابل علاج نیست و اگر به اروپا نرود و سریعا تحت درمان قرار نگیرد، تلف میشود. او سپس برای جلب رضایت و موافقت رضاشاه به وی گفت قصددارد هدایای فراوانی با خود به سوئیس ببرد و آنها را به ولیعهد (محمدرضا پهلوی که در آن کشور ظاهرا سرگرم تحصیل بود) تقدیم کند. با این تمهیدات موفق شد از رضاشاه برای خروج از کشور کسب اجازه کند.
در آن موقع هیچ کس تصور نمیکرد مسافرت رییس نظمیه صورت فرار داشته و کسالتش مصنوعی باشد. آیرم خان در ۲۹ آبان ۱۳۱۴ از ایران خارج شد، در کشتی نشست و از راه بندر انزلی به بادکوبه حرکت کرد. گویا در بندر انزلی گوش چند نفر را هم به عنوان مجازات جرمی که مرتکب شده بودند بریده بود. به جای سوئیس به آلمان رفت و بدون اینکه به پزشک یا بیمارستانی مراجعه کند حالش بهبود یافت! اتومبیل بسیار مجللی خرید و بیرق ایران را جلوی آن نصب کرد و با عنوان رییس کل شهربانی ایران با غرور تمام مشغول گردش و تفریح شد.
پس از یک سال رضا شاه فهمید مرغ از قفس پریده است، ولی به روی خود نیاورد و به دفتر مخصوص دستور داد تلگرافی او را به کشور فراخواند. در پاسخ تلگراف، دفتر مخصوص آیرم تقاضای هزینه سفر کرد. هزار لیره حواله شد، ولی باز هم ازآمدن وی خبری نشد. رضا شاه متوجه گردید که آیرم خان دیگر مراجعت نخواهد کرد.
اقدامات غیررسمی دولت ایران برای بازگرداندنش هم به نتیجه نرسید. آیرمخان با ثروت و مکنتی که جمعآوری کرده بود سالها در اروپا میزیست. بعد از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران از طرف متفقان به فکر تشکیل دولت «ایران آزاد» افتاد و عدهای از ایرانیان مقیم خارج رابه دور خود جمع کرد. مخصوصا عدلالملک دادگر را برای ریاست دولت در نظر گرفته بود. عدلالملک موافقت نکرد. آیرم خود دولتی در آنجا تشکیل داد و عدهای از ایرانیان را به عنوان وزیر تعیین نمود. او با مطبوعات نیز مصاحبه میکرد، ولی کارش نگرفت و توفیق نیافت. سرمایهاش نیز تمام شد. به حاج حسنآقا مهدوی فرزند امینالضرب متوسل شد و چندی در منزل او زیست، تا اینکه در ۱۱ فروردین۱۳۲۷پس از عمل جراحی در یکی از بیمارستانهای آلمان در ۶۵ سالگی درگذشت.
سرلشکر آیرم قبل از کودتای رضاخان در یکی از بیمارستانهای روسیه، به هنگام معالجه، قدرت جنسی خود را از دست داده بود و عمل جراحی منجر به مرگ وی در آلمان با هدف درمان همین مشکل صورت گرفته بود.
ارسال نظر