نقد قرارداد ایران و انگلستان به قلم عبدالله مستوفی-۱۰
فهرستی از مسائل مهم در ۱۴ سال پس از انقلاب مشروطه
عبدالله مستوفی به عنوان یک مدیرمالی ورزیده و یک سیاستمدار میانی در نظام سیاسی دوره نزدیک به مشروطه در ادامه نقد خود به کارنامه وثوقالدوله و فعالیتهای وی در زمان نخستوزیری، به موضوع سیاست خارجی ایران نیز میپردازد. وی در پاسخ به این بخش از بیانیه سپهدار که «مناسبات خارجی، تعطیل بود» یادآور میشود: «روابط خارجی ایران در کابینههای قبل از شما تیرگی نداشت... دولتها در فاصله دو کابینه شما امتیاز تازهای ندادند...» مستوفی پس از آن تاکید میکند که در ۱۴ سال پس از انقلاب مشروط روزهای خطرناک و تیرهای داشته که نشان میدهد دوران شما نیز دوران معمولی بوده است...»
صنیعالدوله
عبدالله مستوفی به عنوان یک مدیرمالی ورزیده و یک سیاستمدار میانی در نظام سیاسی دوره نزدیک به مشروطه در ادامه نقد خود به کارنامه وثوقالدوله و فعالیتهای وی در زمان نخستوزیری، به موضوع سیاست خارجی ایران نیز میپردازد. وی در پاسخ به این بخش از بیانیه سپهدار که «مناسبات خارجی، تعطیل بود» یادآور میشود: «روابط خارجی ایران در کابینههای قبل از شما تیرگی نداشت... دولتها در فاصله دو کابینه شما امتیاز تازهای ندادند...» مستوفی پس از آن تاکید میکند که در ۱۴ سال پس از انقلاب مشروط روزهای خطرناک و تیرهای داشته که نشان میدهد دوران شما نیز دوران معمولی بوده است...» شما و طرفداران و روزنامهجات اجیر شما خیلی سعی کردهاید که فراوانی ارزاق را در دوره ریاست وزرای خودتان، به حسن تدبیر و سیاست عالیه خود، نسبت بدهید، ولی همهکس میداند که قحطی و تنگی و گرانی در سر خرمن سال یونتئیل، دو ماه قبل از جلوس شما بر مسند ریاست تمام شد و از آن به بعد نوبت فراوانی و ارزانی رسید و مخصوصا ابتدای زمامداری شما، در بحبوحه خرمن پرحاصلی اتفاق افتاد که تقریبا از تمام بلوکات گندم و جو، بهطور وفور وارد پایتخت میشد و اگر گرفت و گیرها و شدت عملهای بیمصرف کارکنان شما از قبیل تحدید دروازه برای ورود غله و گرفتن آرد و گندمی که مالکین برای نان خانه خود میآوردند در کار نمیآمد، امر نان این شهر خود به خود، بدون احتیاج به هیچ اداره و مدیر و بدون یک دینار خرج صورت میگرفت. منتها، شما مثل اینکه بخواهید عمدا کار را خراب کنید، آنقدر این رویه بیاساس را تعقیب کردید و بهقدری بر گندمدار و چاروادار و نانوا و نانخور تنگ گرفتید و کار را از جریان طبیعی خود خارج کردید که واقعا اگر کسی میخواست عمدا قحطی در مملکت ایجاد کند، تا کار را به دست بلژیکی بسپرد به این خوبی از عهده برنمیآمد.
شما در بیانیهای که برای خواباندن چادر روضهخوانی مسجد شیخ عبدالحسین دادهاید تمجید زیاد از مسیو مولیتر نموده اظهار کردهاید که «به من ایراد میکنند که چرا امر نان شهر را به یک نفر خدمتگزار جدی دولت رجوع کردهام» در اینجا لازم است اولا اندازه خدمتگزاری این مسیو و ثانیا سبب اعتراض مردم را در این انتخاب شما تشریح کنیم:
مسیو مولیتر در اواخر سنبله سال قبل (یونتئیل ۱۲۹۷) به سعی و مجاهده شما و به موجب رای کمیسیونی که برای تصویب این کار تعیین فرموده بودید با اختیارات تامه وارد امر ارزاق شد. خریدهای او، به موجب اعلاناتی که خود او برای تعیین قیمت در فصول مختلفه منتشر کرده است در ماه سنبله؛ از قرار خرواری چهل و در ماه میزان سیوپنج و در عقرب سی و در قوس و جدی و دلو، تا سر خرمن بیستوپنج تومان بوده است. بر فرض اینکه مقدار خرید چند روز ماه سنبله و دو ماهه میزان و عقرب را نظر به هجوم مردم در فروش جنسهای خود، معادل خریدهای از قوس تا سر خرمن هم تصور کنیم گندمهایی که از بلوکات تهران خریده است روی هم، خرواری سی تومان برای او تمام شده است. عین این گندم سی تومان را در تمام مدت، به سی و نه تومان به نانوا فروخته است که نانوا هم نان را از قرار سه قران، به فروش برساند. پس در هر خروار گندم نه تومان تفاوت عاید اداره ارزاق شده و مردم قحطزده این شهر، هر یک من نان را سه عباسی گرانتر از قیمتی که برای دولت تمام شده است خوردهاند.
اگرچه ما تمام جهاتی که شما برای تیرگی ایام و خطیری موقع ریاست وزرای خود ذکر کرده بودید، یکی یکی تحت دقت آورده و به برهان و منطق همه را جواب گفته و معمولی بودن آن روزها را کاملا ثابت کردهایم، ولی چون میبینیم شما خیلی اصرار دارید که آن ایام را فوقالعاده خطرناک و سیاه وانمود و پهلوانی خود را در قبول مسند ریاست وزرا در این موقع به اثبات برسانید، ناگزیریم روزهای تیره و سیاه و مواقع خطرناکی که ایران در این چهارده ساله دوره انقلاب داشته است، بهطور فهرست به خاطر شما بیاوریم تا خودتان هم معمولی بودن ایام ریاست خود را متذکر شوید.
کشمکشهای انجمنهای تهران و ولایات با شاه مخلوع و نزاعهای موضوعی استبداد و مشروطه؛ قتل میرزا علیاصغرخان، اتابک اعظم، اعلان معاهده ۱۹۰۷ بین روس و انگلیس، قضیه میدان توپخانه، سوءقصد نسبت به شاه مخلوع و انداختن بمب به اتومبیل پادشاهی، فتنه میرهاشم در تبریز و قتل و نهب رحیم خان چلپیانلو در آذربایجان، تصمیم انجمنهای پایتخت در خلع پادشاه و عزیمت پادشاه از شهر به باغ شاه و قشونکشی بر ضد مشروطهطلبان و قتل احرار و بمباردمان شورای ملی، جنگهای داخلی در آذربایجان و اکثر نقاط ایران، واقعه تبریز و جنگ ده ماهه ستارخان با قشون دولتی، واقعات فارس و شیخ ذکریا و سید عبدالحسین لاری، طلوع مجاهدین از رشت و آمدن آنها به سمت تهران، آمدن قشون روس به تبریز و قزوین و ورود مجاهدین به پایتخت و جنگ سه روزه ملیین با قشون دولتی، خلع شاه ماضی و جلوس اعلیحضرت سلطان احمدشاه، گرفتاریهای اعزام شاه مخلوع به سمت روسیه و سختیهای سفارت روس، فتنه ملاقربانعلی در خمسه، کشمکش دائمی قزاق با هر قوه تامینیه و ضدیتهای سفارت روس با احرار، مامور گماشتن سفارتین به وزیر خارجه برای مطالبه قسط مقرری شاه مخلوع، قشون کشیهای دولت برضد نایب حسین کاشی و اشرار کاشان، ضدیت بین احزاب و قتل مرحوم آقا سیدعبدالله مجتهد و میرزا علی محمدخان و میرزا عبدالرزاق خان و غیره، نزاع اسلحه مجاهدین و واقعه پارک، بیرییس ماندن مملکت در مدت شش ماه، قتل مرحوم صنیعالدوله توسط اتباع روس و بیمجازات ماندن آنها، کشمکش بین اعتدال و دموکرات، آمدن شاه مخلوع به گمش تپه و محصور شدن پایتخت از سه طرف و مقابله دولت با سههزار قشون چریک مازندران و دو سه هزار تراکمه و سیهزار نفر کرد و لر، ضدیت دولت روس و انگلیس با شوستر و اولتیماتوم آن دولت در این موضوع به ایران و ضدیت احزاب در همه جا بهخصوص تهران و تبریز و جنگ احرار با قشون روس در تبریز و بالای دار رفتن ثقهالاسلام در روز عاشورا به دست روسها، انحلال مجلس دارالشورای ملی، دنباله اقدامات سالارالدوله در بروجرد و کرمانشاه و همدان، قتل یفرم و فتنه موفقالملک در خمسه، فتنه طالبالحق در مشهد و بمباردمان گنبد و حرم مطهر حضرت رضا علیهالسلام از طرف قشون روس، آمدن سالارالدوله برای دفعه دوم به خاک ایران و عبور او از نزدیکی پایتخت و رفتن او به خاک خراسان و استرآباد، مهاجرت نایبالسلطنه به اروپا و غلا و تنگی آذوقه و ارزاق، واقعه ناصر دیوان در فارس، نزاع اسلحه از بختیاریها توسط ژاندارمری و جنگ یک شبانهروزه آنها در تهران، طلوع جنگهای بینالمللی و اقدامات مامورین آلمان بر ضد نفوذ دولتین روس و انگلیس، کشمکش دائمی قشون ترک و روس در خاک ایران و استیضاح مشهور دموکراتها از کابینه عینالدوله، آمدن قشون روس تا دو فرسخی شهر تهران و عزم دولت در تغییر پایتخت و حرکت قوای ملی به سمت قم، متلاشی شدن مجلس شورای ملی، مقابله قشون روس با احرار و ژاندارمری در قم و ساوه و عراق و بروجرد و همدان و گلپایگان و ملایر و کرمانشاه و اصفهان، وقایع فارس و کرمان و ضدیت احرار و ژاندارمری و ایلات آن مملکت با قشون انگلیس و غیره، واقعه رباطکریم شش فرسخی تهران و کشته شدن عده کثیری ژاندارم به دست روسها، انحلال ژاندارمری، کمیسیون مختلط، نهب و غارت روسها در تمام شمال و مرکز مملکت، قحطی سال ئیلان ئیل و ناخوشی.
خود شما، گاهی از نزدیک و زمانی دور با وقایع سیزده ساله دوره انقلاب که ما برجستگیهای آن را از نظر شما گذراندیم، سر و کار داشته و جزئیات و مقدمات و مقارنات آن را بهتر از همه کس دارید، آیا زمان ریاست وزرای شما هیچ شباهتی با ادوار گذشته داشته است.
میگویید: بدیهی است در اول امر محض تغییر و بهبودیت موقتی اوضاع، مجبور بودم با هر نوع سعی و تلاش وسایل آنی و فوری تهیه و تدارک نمایم، تا با وضعیاتی که مستلزم مخاطرات و مهالک آنی بود مقاومت و فرصت کافی برای امعان نظر و مطالعه دقیق در هنگامه عظیم دنیا و تجسس طرق ممکنه برای اصلاحات و تامین حقیقی آتیه مملکت تحصیل نمایم.
بعد از تحقیقات و تشریحات سابقه، فقط چیزی که در جواب این جمله از بیانیه شما برای ما میماند، همین است که بپرسیم: کدام سعی؟ کدام تلاش؟ برای مقاومت با چه مخاطره و چه مهلکه؟ معهذا از اعتراض بر کلمه «بهبودیت» آن هم از طرف شما که در نوشتهجات و اشعار خود، هیچ از رویه ترکستانیها قدم پایینتر نمیگذارید نمیتوانیم خودداری کنیم.
مینویسید: حالت من در آن ایام مانند غریقی بود که اول به حکم اضطرار به هر تختهپاره متوسل گردد، تا خود را به وسیله آن به کشتی نجات برساند. به همین دلیل در تصمیمات و عملیات خود، اگر معارضی مییافتم و منقد بیخبر از اوضاع میدیدم، طرف توجه قرار نداده برای رسیدن به مقصد، یعنی نجات مملکت احکام عقل و دانش را بر احساسات خود و دیگران ترجیح میدادم.
در جای خود ثابت کردیم که شما غریق نبوده، بلکه فعال مایشا بودید و معارض و منقد هم نداشتید، زیرا مجامع و روزنامهجات که منبع تعرض و تنقید هستند، در دوره شما گرفتار قانون حکومت نظامی بودند. شما هم در تقسیم پول بین منفعتپرستان کوتاهی نمیکردید. پارتیهای شما هم که از هیچ گونه دوندگی و انتشار مضایقه نداشتند. فقط از روضهخوانی مسجد شیخ عبدالحسین بوی فیالجمله تعرف و تنقیدی میآمد که آن را طرف توجه قرار داده، سهل است موسسان آن را به قزوین تبعید، حتی برای این کار بیانیهای هم صادر نمودید.
ارسال نظر