همسایهها - ایران بین تزاریسم و کمونیسم -۱۳
نهضت جنگل و کمونیستهای ایرانی
بلشویکهای حاکم بر روسیه، نمیتوانستند همه خواستههای تزارها درباره ایران را یکسره نادیده بگیرند. آنها ضمن اینکه برخی کمکها به دولتهای ایران به ویژه قطع انحصارها و امتیازهای مالی را انجام دادند، اما تمایل به جداسازی برخی مناطق از ایران و تاسیس جمهوریهای کوچک را رها نکرده بودند. میرزاکوچکخان جنگلی که فردی مذهبی و ملیگرا بود در همکاری با کمونیستهای مورد توجه روسیه توانست حکومت سوسیالیستی در گیلان تاسیس کند؛ اما اتحاد آنها طولانی نبود... ۵- میرزا کوچکخان
مقارن دوران روابط سیاسی با مسکو و با مختصر تقدم زمانی است که قیام میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان گسترش یافته بود و پارهای از یاران میرزا کوچک خان مورد شناسایی و حمایت قوای شوروی قرار گرفتند.
میرزا کوچک خان قبل از کودتای سید ضیا و رضاخان بزرگترین تهدید داخلی برای حکومت مرکزی بود.
نهضت میرزا کوچک خان در سال ۱۹۱۵ آغاز شد. در آن سال میرزا با احسانالله خان و تعدادی از میهن پرستان در تهران آشنا شد و آنان طرحی را برای مبارزه با هیات حاکمه و نفوذ خارجیان بهویژه انگلیسیها در ایران پی ریزی کردند.
میرزا کوچک خان که مانند بسیاری از ملیون وطن دوست از تهران گریخته بود در سال ۱۹۱۷ بههمراه احسانالله خان رهبری یک گروه شورشی از جنگلیها راعلیه دولت و نفوذ بریتانیا بهدست گرفت. آنها یک کمیته انقلابی بهنام اتحاد اسلامی ایجاد کردند که بیشتر برنامه ملی داشت.
میرزا کوچک جنگلی از خدمات بعضی از آلمانیها و ترکها بهعنوان مربیان نظامی استفاده میکرد. از آن جمله یک آلمانی بهنام فون پاشن بود که حالت مشاور ویژه میرزا را بازی میکرد. این مشاورین آلمانی و ترک قبلا در قضیه مهاجرت به کرمانشاه فعال بودند.
نزدیک بودن آلمانیها به میرزا از عمده موارد اختلاف میرزا با احسانالله خان بود.
میرزا کوچک خان تمایلات قوی مذهبی داشت و در عین حال یک فرد ملی تمام عیار بود و به بلشویکها اعتماد نداشت. حال آنکه وضعیت احسانالله خان متفاوت بود. او یک مامور ورزیده بلشویکی بود و عقیده داشت یک نیروی انقلابی تنها با اقدام و عمل میتواند خود را حفظ کند.
در آن روزها اندیشه کمونیسم جهانی تروتسکی هوادار زیادی داشت. احسانالله خان روی کمک روسها خیلی حساب میکرد و به نظریه لنین دلگرم بود که گفته بود بهترین راه شکست دادن سرمایه داری غربی ضربه وارد کردن بر مستملکات استعماری و مناطق تحتنفوذ آنان است.
جنگلیها با کمک احسانالله خان توانستند قدرت خود را بر سرتا سر گیلان گسترش دهند و آماده حمله به مازندران شوند.
احسانالله خان و خالو قربان خواستار روابط نزدیکتری با انقلابیون روسیه بودند. سال ۱۹۱۸ نهضت جنگل بر گیلان کاملا مسلط بود. آنها املاک مالکان ثروتمند را که بخش اعظم آن متعلق به رجال تهران نشین بود بین رعایا تقسیم نمودند.
برپایی جمهوری سوسیالیستی گیلان بدون آنکه شباهتی به رویاهای ملی گرایانه و باورهای مذهبی میرزا کوچک خان داشته باشد روز به روز اوضاع را آشفتهتر کرد.
در این احوال، دو نفر از تعلیم دیدگان شوروی یعنی پیشهوری و حیدرخان عمو اوغلی نیز به آنان پیوستند. کمیته رشت دیگر تابع باکو و مسکو بود و ارتباطی با تهران نداشت و خود را در قبال بینالملل سوم مسوول میدانستند و پاسخگوی تهران نبودند.
در چنین شرایطی قوای ژنرال دانسترویل انگلیسی به حاشیه گیلان رسیدند و پس از چند برخورد با افراد میرزا دراوت ۱۹۱۸ با وی قراردادی بستند که بهموجب آن اجازه عبور به بندر انزلی را یافتند. امضای این قرارداد با انگلیسیها به وجهه میرزا کوچک خان و «اتحاد اسلام» او لطمه زد.
میرزا در سال ۱۹۱۹ پس از شکست از نیروی قزاق ناگزیر بهدنبال متحدان جدیدی برآمد که در آن شرایط غیراز انقلابیون روسیه نیروی دیگری نمانده بود.
در آن زمان، انگلیسها قوای خود را در ایران کاهش داده بودند و صحبت از خروج فوری همه قوای انگلیس از ایران بود.
هنوز افسران روسیه تزاری بریگاد قزاق که مخالف انقلاب روسیه بودند بر این عمده تشکیلات نظامی ایران فرماندهی داشتند. ژنرال دنیکین از روسهای سفید پس از شکست خوردن در باکو با کشتی به انزلی فرار کرده بود.
این موضوع بهانهای شد که روسها به گیلان حمله کنند. آنها به نیروهای انگلیسی مستقر در گیلان تحتفرماندهی ژنرال چامپیون گفته بودند که این حمله صرفا برای گرفتن کشتیهای ژنرال دنیکین است. آنها با هم به توافق رسیدند و نیروهای ژنرال چامپیون از انزلی و گیلان عقبنشینی کرد. البته انگلیسیها آن موقع تمایل و تسلیحات کافی برای دفاع از انزلی را هم نداشتند. این وقایع مقارن با زمانی بود که قرارداد ۱۹۱۹ و بهویژه تعهد دفاعی آنان از ایران از نظر انگلیسیها از اهمیت افتاده بود؛ بنابراین نیروهای بلشویک در ۱۸ مه ۱۹۲۰ (۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹) وارد انزلی شدند.
زیادهرویها باعث شد که میرزا کوچک خان از احساناللهخان و پیشه وری برید و از هم جدا شدند. کمونیستها که میرزا را مانعی در راه خود میدیدند، بر آن شدند تا به بهانه هیات صلح و آشتی میرزا را ترور کنند. میرزا از این توطئه با خبر شد و به پارتیزانهای خود دستور تیراندازی به محل اقامت هیات به رهبری حیدرخان عمو اوغلی و با عضویت احسانالله خان و وخالو قربان و ذره و حسابی را داد. در این تیراندازی حیدر خان عمو اوغلی کشته شد، ولی سایرین جان سالم به در بردند.
از آن پس کوچکخان دستور ترور رهبران کمونیست را در سرتا سر منطقه صادر کرد. پارتیزانهای میرزاکوچک خان بهسمت رشت پیشروی کردند و سازمانها و دفاتر حزب کمونیست در رشت و انزلی را قلع و قمع و تخریب کردند ولی کمونیستها بعد از چهار روز پس از خروج قوای میرزا به رشت و انزلی برگشتند.
قبل از این وقایع، در مرکز، وثوقالدوله مستعفی شد و هنگامی که مشیرالدوله نخستوزیر شد زمانی بود که انگلیسها در قبال کمونیستها از فاز تقابل به مرحله تحمل کردن آنها رسیده بودند.
ارسال نظر