تاریخ قاجار -
پرونده محرمانه بیماریهای مظفرالدین شاه -۱
بیش از صد سال از جنبش مشروطه سپری میشود. جنبشی که ایرانیان به عنوان نخستین حرکت آزادیطلبانه تاریخ معاصر خود به آن افتخار میکنند و تمامی جناحهای سیاسی برآنند تا این حرکت را همسان و همپایه دیگر جنبشهای انقلابی قرن گذشته جهان تلقی نمایند؛ یعنی بحث جنبش مشروطه ازمهمترین موضوعات تاریخ سیاسی کشورمان است که بیشترین توجه پژوهشگران را به خود معطوف داشته است، اما با وجود انبوه مطالب در این راستا چه در داخل و چه در خارج کشور اندک تاملی بر بیماریهای مظفرالدین شاه این امضاکننده فرمان مشروطه یافت نمیشود. سوالی در اذهان این سیل عظیم پژوهشگران به وجود نیامده که این پادشاه با وجود مبتلا بودن به بیماریهای مختلف و حملههای قلبی و مغزی متعددی آیا از عقل و هوش سالمی برخوردار بوده است و آیا به لحاظ قانونی امضای وی اعتبار دارد؟
البته روشن است که اکثر قریب به اتفاق پادشاهان قاجار هر کدام به بیماریهایی مبتلا بودهاند و تردیدی در این نیست که مظفرالدین شاه نسبت به پدر خویش ناصرالدین شاه و فرزندش محمدعلی شاه به لحاظ استبدادگری قابل مقایسه نیست. خرافاتی بودن بیحد وی و مسافرتهایش به فرنگ در انعطافپذیری در مورد خواستههای مردم و تن دادن به مشروطه بیاثر نبوده است. علاوهبر این بیماریهای پادشاهان و حتی بیماری شخصیتهای بلندپایه کشورمان تاکنون موضوع پژوهشی را به خود اختصاص نداده است و این کمبود به نظر میآید یکی از ضعفهای تحقیقات تاریخ معاصر کشورمان و بهویژه جنبش مشروطه به حساب میآید. ارائه اسناد مربوط به بیماریهای مظفرالدین شاه در حقیقت برای نخستین بار از سویی پرده از پرونده محرمانه امراض این پادشاه سلسله قاجاریه برمیدارد تا شاید آغازکننده فصل نوینی در مطالعه تاریخ ایران شود و از سوی دیگر به فاش ساختن توطئهها و دسیسههای خارجیان در رسوخ به درون سلسله مراتب بالای ایران یعنی دربار قاجاریه برای حفظ منافع و مطامع کشورشان اشاره دارد. بیشتر این اسناد در بایگانی وزارت امور خارجه فرانسه در پاریس نگهداری میشود. بخش دیگر آن که مربوط به زندگی، فعالیتها، مشکلات و استخدام دکتر اشنایدر (Schnrider) پزشک فرانسوی مظفرالدین شاه است که در پرونده شخصی این طبیب در بایگانی وزارت جنگ فرانسه در پاریس مضبوط میباشد.
در اینجا قبل از پرداختن به شرح حال این حکیمباشی دربار مظفری به اختصار اشارهای به گذشته سایر حکیمباشیهای فرانسوی دربار قاجاریه خواهیم داشت. طبق اسناد وزارت امور خارجه فرانسه در پاریس به احتمال قوی نخستین پزشک فرانسوی در خدمت دربار ایران، شخصی به نام دکتر لابا (Labat) است که بعد از مسافرتی به روسیه در سال ۱۸۴۲ به ایران آمد و به مدت دو سال حکیمباشی محمدشاه بود.
بعد از پایان قرارداد دکتر لابا و ترک خاک ایران رییسالوزرای وقت کشور ایران با تجلیل از خدمات این پزشک فرانسوی در نامهای از دولت فرانسه میخواهد تا پزشک فرانسوی دیگری جانشین وی گردد. او در نامه خود بر این امر تاکید دارد که این پزشک باید آشنایی خوبی به بیماری نقرس و بیماریهای عضلانی داشته باشد. بدینسان دکتر کلوکه (Cloquet) با حقوق سالانه سه هزار و ۵۰۰ تومان و هزینه سفر به خدمت دربار محمدشاه درآمد. گفته میشود که میرزا محمدعلی خان شیرازی طی مسافرتش در اواخر سلطنت محمدشاه به فرانسه دکتر کلوکه را به استخدام دولت ایران درآورد.
آنچه مسلم است اینکه این پزشک فرانسوی علاوهبر مقام حکیمباشی مجالس درس جراحی نیز برای تعدادی از جوانان با استعداد ایرانی داشته است. وی با دختر لسیمان خان گرجی یعنی خواهر نریمان خان (قوام السلطنه بعد) و جهانگیرخان (وزیر صنایع و قورخانه اواخر ناصری) ازدواج کرد و سرانجام در سال ۱۲۶۸ در اثر اشتباهی از طرف نوکرش در تهران فوت نمود. خاطرنشان میشود که دکتر کلوکه مقالاتی در مورد وبا در ایران به چاپ رساند و چند مقالهای هم برای آکادمی پزشکی پاریس ارسال کرد. سیاح فرانسوی «امر دوهل» (HommairedeHell) که در زمان سلطنت محمدشاه به ایران سفر کرد در سفرنامه خود به ایران سخن از طبیب دیگر فرانسوی در دربار محمدشاه قاجار به نام دکتر دوکلو (Duclos) به میان میآورد. طبق نوشته فریدون آدمیت این پزشک فرانسوی همزمان با دکتر کلوکه به خدمت دربار ایران درآمد که از سوی امیرکبیر از کار برکنار و به کشورش فرستاده شد. در سال ۱۸۵۷ هنگامی که فرخ خان غفاری فرستاده مخصوص ناصرالدین شاه برای ماموریتی در پاریس به سر میبرد شاه از فرستاده خود میخواهد علاوهبر اینکه از یک هیات نظامی فرانسوی به ایران جهت تعلیم قشون این کشور و تدریس در مدرسه دارالفنون دعوت نماید به انعقاد قراردادی با یک پزشک فرانسوی نیز مبادرت ورزد.
در اوایل همان سال فرخ خان با انعقاد قرارداد پنج سالهای با دکتر تولوزان (Tholozan) به توافق رسید. دکتر تولوزان به ایران آمد و به عنوان حکیمباشی ناصرالدین شاه منصوب شد و در تمام مسافرتهای این پادشاه به فرنگ در رکاب او بود. وی با تدریس در دارالفنون تعدادی از جوانان ایرانی را تعلیم داد و چند کتاب در مورد بیماری وبا، قرنطینه و طب نیز به طبع رساند. با وجود تمام خدماتش در ایران رشوهگیریها و زدوبندهای او با انگلیسیها در به غارت بردن بخشهایی از میراث کهن ایران از چشم هیچ محققی پوشیده نیست. دکتر تولوزان به مدت ۴۰ سال در ایران بود و عاقبت هم در ایران جان سپرد.
منبع:iichs.org
ارسال نظر