مشروطه - چرا مجلس اول به توپ بسته شد؟-۲
شروع کار مجلس و سلطنت محمدعلی شاه
جنبش مشروطه به دلیل پشتیبانی وسیع تودههای مردم سرانجام بر استبداد غلبه کرد و مظفرالدین شاه ناگزیر شد فرمان تاسیس مجلس را صادر کند. شروع کار مجلس همزمان با سلطنت محمدعلی شاه شد که با مشروطه خواهان مخالف بود و.... مظفرالدینشاه که تازه به عمق حرکت انقلابی مردم پی برده بود و هر گونه مخالفت را موجب نابودی حکومت خود میدید، اعلام کرد که به خواستههای آنها عمل خواهد کرد. وی به تاریخ چهاردهم جمادیالثانی سال ۱۳۲۴ هـ.ق دستخطی خطاب به صدراعظم صادر کرد و در آن با تشکیل «مجلسی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف و منتخبان طبقات مرقومه دارالخلافه» موافقت نمود و از وی خواست تا با ابلاغ دستخط به آقایان علما، از ایشان بخواهد «هر چه زودتر تشریففرمای دارالخلافه شوند.» به هر صورت نمایندگان علما پس از دیدار با بستنشینان همراه صدراعظم به نزد شاه رفتند. از جزئیات این دیدار و گفتوگوی آنها با صدراعظم سخنی به میان نیامده است، اما پس از این دیدار شاه دستخطی در تکمیل دستخط اول در روز شانزدهم جمادیالثانی صادر کرد که ضمن تایید دستخط پیشین، بر تشکیل مجلس شورای ملی تاکید شده بود؛ که بعدها شیخفضلالله نوری در یکی از لوایح خود به تغییر دستخط شاه اشاره کرده و آن را یک توطئه دانست و نوشت: «از آن جمله در منشور سلطانی که نوشته بود مجلس شورای ملی اسلامی داریم، لفظ اسلامی گم شد و رفت که رفت. این فقره سند صحیح داد و عندالحاجه مذکور و مشهور میشود.» به هر ترتیب، این جنبش مردمی، مجموعهای از کوششها و رویدادهایی بود که برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه صورت گرفت و اینگونه بود که مجلس اول در شعبان ۱۳۲۴ه ق (۱۲۸۵ش - ۱۹۰۶م) در تهران گشایش یافت و نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداخته و سپس آن را به امضای مظفرالدینشاه رساندند. تقریبا ده روز پس از آن، مظفرالدینشاه از دنیا رفت و عملا شروع حکومت مشروطه با آغاز سلطنت محمدعلیمیرزا که فرزند و ولیعهد مظفرالدینشاه بود، همزمان شد که وی در آن ایام در تبریز به سر میبرد.
محمدعلی شاه و مشروطه
محمدعلیمیرزا در سال ۱۲۸۹ه ق در تبریز متولد شد و مادرش دختر میرزاتقیخان امیرکبیر و دختر عمه مظفرالدینشاه بود. او در سال ۱۳۱۳هـ.ق به ولیعهدی منصوب و به آذربایجان مامور گردید. وی پس از فوت پدرش، مظفرالدینشاه، به تهران آمد و به نام محمدعلی شاه، بر تخت نشست و بر قانون اساسی مشروطیت که پدرش امضا کرده بود، صحه گذاشت و قول داد که از همه جهت با اساس مشروطه همراه و موافق باشد. لیکن چون طبعی مستبد، خودخواه و ستمپیشه داشت و تحتتاثیر و نفوذ چند تن از دشمنان مشروطه مانند امیربهادر جنگ و لیاخوف روسی (فرمانده قزاق) قرار گرفته بود، کمی پس از جلوسش، به دشمنی و ایجاد تفرقه بین مشروطهخواهان پرداخت و در آزار آنان از هیچ اقدامی فروگذار نکرد.محمدعلیشاه خلق و خویی ساده و زودرنج داشت و از دسیسه و تحریک به شدت آزرده میشد. وی از قدرت و اختیار شاهانه آنچه را که جدش ناصرالدینشاه در دست داشت در ذهن میپروراند؛ فلذا این محدود شدن اختیارات توسط مجلس، او را بسیار میآزرد و اولین نشانه این رنجش و نارضایتی را هم در روز تاجگذاریاش علنی کرد و از هیچیک از سران مجلس جهت شرکت در جشن، دعوت به عمل نیاورد.وی کاملا تحت تاثیر مشاوران طرفدار روسیه به ویژه شاپشال روسی (فارغالتحصیل آکادمی مطالعات شرقی روسیه) بود. در واقع روسها در ایجاد دشمنی شاه با مشروطه، سهم عمدهای داشتند و روز به روز او را تقویت میکردند و این امر تا اندازهای بود که محمدعلیشاه، مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امینالسلطان (اتابک اعظم) را که سالها صدراعظم دوره استبداد بود، از اروپا به ایران فراخواند و به جای وی نشاند که این اقدام، ناراحتی مجلسیان را دو چندان نمود.نزدیک به همین ایام بود که کم کم نشریه هفتگی صوراسرافیل با سردبیری میرزاجهانگیرخان و همراهی علیاکبر دهخدا منتشر گردید و در تشویق مردم به آزادیخواهی و همچنین افزایش کینه شاه نسبت به مشروطه نقش مهمی ایفا کرد و وی را آماده طرح نقشهای جهت درگیری جدی با مشروطهخواهان نمود.
مقدمات اختلافات مجلس و شاه
در حالی که محمدعلیشاه در اندیشه برچیدن نظام مشروطه بود، میان مشروطهخواهان نیز اختلافاتی پدید آمد که منشا آن جنبههای مختلفی داشت که یکی از آنها طرز تلقیهای متفاوت از نظام مشروطه بود. عدهای معتقد بودند که باید الگوها و قوانین کشورهای اروپایی را ملاک مشروطه قرار داد و گروهی دیگر که شیخ فضلالله یکی از آنان به شمار میآمد، با این تفکر مخالف و خواستار عدم مغایرت قوانین مشروطه با قوانین اسلامی بودند و آنچه را که با عنوان مشروطیت در جریان بود، نمیپسندیدند. عدهای دیگر نیز با وجود گرایشهای مذهبی، به اصلاح تدریجی امور میاندیشیدند و مسلما کسی که بیش از همگان از این آشفتگی و اختلافات بهره میبرد، محمدعلیشاه بود.
در واقع «درگیری اصلی میان شاه و مجلس، به ساختار آینده دولت مربوط میشد. نمایندگان با توجه به ترجمهای که از قانون اساسی بلژیک در دست داشتند، اصول یک نظام حکومتی پارلمانی را در متمم قانون اساسی گنجاندند... [در این صورت] شاه که اقتدار سلطنت را از دست رفته میدید، از توشیح متمم قانون اساسی خودداری کرد و چهار تن از رهبران مخالف افراطی - ملکالمتکلمین، جمالالدین، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و محمدرضا شیرازی مساوات - را (بابیهای ملحد) و (خرابکاران جمهوریخواه) نامید. او گفت که به عنوان یک مسلمان خوب میتواند لفظ اسلامی (مشروع) را قبول کند، اما مفهوم بیگانه مشروطه را نخواهد پذیرفت.
در این اوضاع و احوال، به قانون اساسی آلمان علاقهمند شد و پیشنهاد کرد که رییس دولت باید همه وزرا از جمله وزیر جنگ را تعیین کند، نیروهای مسلح را رسما و عملا فرماندهی کند و شخصا ۱۰۰۰۰ نیروی مسلح را در اختیار داشته باشد.»۶
ارسال نظر