نگاه - ایران و روسیه در عصر صفوی- ۳
جنگ شاه عباس دوم و تزارالکسی
روسها از دیرباز با ایرانیان خدعه و نیرنگ کرده و آن را با زور همراه میکردند. موقعی که شاه عباس دوم بر تخت شاهی نشست، روسها ابتدا از در دوستی درآمدند، اما همزمان به قزاقها چراغ سبز نشان دادند که به ایران حمله کنند. علی بیگدلی نویسنده این متن موضوع را تشریح کرده است که میخوانید...
دکتر علی بیگدلی*
روسها از دیرباز با ایرانیان خدعه و نیرنگ کرده و آن را با زور همراه میکردند. موقعی که شاه عباس دوم بر تخت شاهی نشست، روسها ابتدا از در دوستی درآمدند، اما همزمان به قزاقها چراغ سبز نشان دادند که به ایران حمله کنند. علی بیگدلی نویسنده این متن موضوع را تشریح کرده است که میخوانید... شاهعباس، قبل از حمله به ترکان، تصمیم گرفت از مغولان در مقابل ازبکان و از روسها در برابر عثمانی یاری بخواهد. در کمک گرفتن از مغولان موفق نشد، ولی در نزدیکی به روسیه تاحدودی پیشرفت کرد. تزار با سفرای شاهعباس در روسیه با احترام رفتار کرد و پیشنهاد کرد هر دو دولت در دربار یکدیگر سفیران مقیم داشته باشند و علیه دشمن مشترک متحد شوند. شاهعباس همچنین نخستین هیات دیپلماتیک ایرانی را به دربار امپراتور آلمان اعزام کرد، با این حال روسیه به دلیل جنگ در حوزه بالتیک پیشنهادهای ایران را دنبال نکرد.
به این ترتیب تلاش پردامنه شاهعباس، مثل شاهاسماعیل و سایر پادشاهان صفوی، برای نزدیکی به اروپا علیه عثمانی، با ناکامی روبهرو شد؛ زیرا دولتهای اروپایی نگران خشم و انتقام عثمانی بودند و حتی خود شاهعباس نیز در ادامه خصومت با عثمانی و نزدیکی با اروپا، نگران تهدیدهای احتمالی ازبکها و مغولان هند به تحریک خلیفه علیه ایران بود.
دوره شاهعباس دوم
هنگام جلوس شاهعباس دوم به تخت سلطنت، تزار روسیه سفیری برای عرض تبریک به اصفهان فرستاد و روابط دوستانه بین دو کشور تا سال ۱۶۴۵.م که میشل رومانوف(Michel Romanov) (میشل سوم) درگذشت، ادامه یافت. در این زمان طهمورثخان، امیر سابق گرجستان، علیه رستمخان، حاکم ایرانی آن ایالت، یاغی شد و در برابر نیروی ایران شکست خورد و به روسیه پناه برد. آلکسی، تزار جدید روسیه (۱۶۴۵ ــ ۱۶۷۶.م) که احساسات دوستانه پدرش نسبت به ایران را نداشت، تحت تاثیر تحریکات و وسوسههای طهمورثخان قرار گرفت و سپاهی به داغستان فرستاد و قسمتی از آن ایالت را تصرف کرد. به دستور این تزار که پدر پتر کبیر بود، قلعه و استحکامات نظامی در ساحل رودخانه قوینلو واقع در داغستان بنا گردید.
شاهعباس که نسبت به اقدامات تجاوزکارانه روسها در برابر ایران و ساختن قلعه نظامی در داغستان بدگمان بود، به خسروخان، بیگلربیگی شیروان، دستور داد به این قلعه حمله و آن را ویران کند. او هم دستور شاه را اجرا کرد و کلیه استحکامات روسها را با خاک یکسان کرد. تزار روسیه سفیری به نام روسکوفسکی به ایران فرستاد تا نسبت به این اقدام اعتراض کند. شاهعباس دوم سفیر را پذیرفت و استدلال کرد که چون این قلعه در خاک ایران بنا شده؛ بنابراین ایران در تخریب آن محق بوده است و به فاصله کوتاهی او را روانه کشورش کرد.این اقدام شاهعباس دوم خشم تزارالکسی را در پی داشت و سبب شد به اشاره او، قزاقهای دره «دون» تجاوز به سواحل جنوبی دریای مازندران را آغاز کنند. آنها هر بار تعدادی از اهالی گیلان و مازندران را قتل و غارت میکردند. شاهقلی سلطان حاکم عراق را به سفارت نزد تزار آلکسی فرستاد و از وی رسما خواست که از تجاوز قزاقها جلوگیری کند. تزار قول مساعد داد که از تاختوتاز قزاقهای وحشی جلوگیری کند، بهعلاوه قزاقها را وادار کرد نمایندهای برای عذرخواهی به دربار ایران بفرستند.
در سال ۱۶۶۴.م هیات سفارتی مرکب از دو سفیر و هشتصد نفر همراه از جانب روسیه به ایران آمدند. سفرا به حضور شاهعباس دوم راه یافتند و پیشکشی هنگفت که معادل پنجهزار تومان پول آن زمان بود، به شاه تقدیم کردند. شاهعباس دوم ابتدا با هیات مهربانی فراوان کرد، ولی پس از چندی معلوم شد این عده بازرگانانی هستند که فقط به منظور جلب منفعت به ایران آمده و در مدت اقامتشان در اصفهان، با استفاده از معافیت گمرکی، فقط هشتادهزار تومان پوست خز و سمور فروختهاند.شاهعباس دوم، پس از اطلاع از این مطلب، بنای بیاعتنایی را به هیات روسی گذاشت. در این ایام یکی از دو سفیر روس درگذشت و به سفیر دوم و همراهانش اخطار داده شد خاک ایران را ترک گویند. تزار روسیه از این بدرفتاری نسبت به سفرایش خشمگین شد. او در انتظار فرصتی برای تلافی و انتقام گرفتن بود، اما تا وقتی شاهعباس دوم زنده بود جرات نکرد اقدامی انجام دهد.به محض درگذشت شاهعباس دوم و جلوس شاهسلیمان در سال ۱۶۶۷.م، آلکسی درصدد برآمد نیات تجاوزکارانهاش را اجرا کند، ازهمینرو مجددا قزاقهای نیمهوحشی ساحل دریای سیاه را تحریک کرد که به سواحل دریای مازندران حمله کنند. در سال ۱۶۶۸.م، ششهزار قزاق با چهار کشتی که هرکدام به دو عراده توپ کوچک مجهز بود، در ساحل گیلان پیاده شدند و رشت را غارت کردند و با غنایم بسیار به قفقاز رفتند. در قفقاز با حاکم شماخی تماس گرفتند و اظهار کردند قصد دارند نمایندگانی به دربار ایران بفرستند. به راهنمایی حاکم شماخی، چهار نفر به نمایندگی استینکا رازین (Stinka Razine) فرمانده قزاقها، به اصفهان آمدند و تقاضای شرفیابی به حضور شاهسلیمان را کردند، ولی شاه آنان را نپذیرفت و شیخ علیخان زنگنه، صدراعظم خود را مامور مذاکره با آنان کرد. نمایندگان قزاق اظهار کردند که از ظلم و ستم تزار به جان آمدهاند و میخواهند تبعه ایران شوند و علت اینکه رشت را چپاول کردهاند بدرفتاری اهالی آن شهر نسبت به آنان بوده است.در همین موقع سفیری از جانب تزار الکسی نامهای از تزار برای شاهسلیمان آورد که نوشته بود این قزاقها یاغی و فراری هستند و بهتر است دولت ایران گوش به حرفهای باطل آنان ندهد، اما دولت ایران که تزار را در تحریک قزاقها بیتقصیر نمیدانست، به سفیر وی اعتنا نکرد و نمایندگان قزاق را با وعده و وعید روانه کرد.
ارسال نظر