شورش تیمسترها -۷
علیه کارفرمایان و علیه طرفداران استالین
فارل دابز، نویسنده کتاب شورش تیمسترها در ادامه نوشتهاش درباره چگونگی اعتصاب کارگران آمریکایی علیه کارفرمایان به تشریح عملیات این رویداد پرداخته است. وی معتقد است که اقدام اعتصابیون تحتنظر این اتحادیه علاوهبر اینکه منافع کارفرمایان را تهدید میکرد، اقدامی در مسیر کمرنگ کردن طرفداران استالین نیز بود... وضعیت در این موقع این بود که اتحادیه استراتژیاش را کامل کرده بود، نیروهای لازم بسیج شده بودند و عملیات خطنگهداران اعتصاب با دقت نظامی برنامهریزی شده بود. قدم بعدی این بود که فشار بزرگ را به کارفرمایان وارد آوریم. عملیات کامیونرانی باید متوقف نگه داشته میشدند و این در حالی بود که تلاشهای زیادی میشد تا اعتصابشکنها بتوانند به کار خود ادامه دهند و این شامل حمایت پلیس از آنان بود، اما در هر صورت باید متوقف کردن کامیونها ادامه مییافت تا کارفرمایان میپذیرفتند با اتحادیه مصالحه کنند. در آغاز کار، فقط زحمتکشان صنعت زغالسنگ بودند که تکنیکهای واحدهای گشت خطنگهداران اعتصاب را تجربه کرده بودند. در واقع، بسیاری از خطنگهداران اعتصاب یا کمتجربه بودند یا اصلا در این زمینه تجربهای نداشتند. هر گاه کامیونی را در خیابان میدیدند آن را با اسکورت به ستاد اعتصاب میآوردند.
خیلی زود فضای اطراف پلاک ۱۹۰۰، خیابان شیکاگو، با تجمع خودروهای رنگ وارنگ شلوغ شده بود؛ از جمله کامیونهای پر از شیر، زغالسنگ، تنباکو، چای و قهوه، خوک، گاو و انواع و اقسام چیزهای دیگر، از جمله چندین محموله کاه.
تشریح سیاست خطنگهداران اعتصاب خیلی زود این کار را تصحیح کرد و پس از آن هنگامی که شک میکردند در شرایط خاصی چه بکنند، به جای آن که کامیون را با خود بیاورند، با ستاد تماس میگرفتند. کشاورزانی که در تلهگیر میافتادند، بهخصوص خیلی برآشفته میشدند. اما اتحادیه با کمک کانون کشاورزان هالیدی، سیاستی را تدوین کرد که مورد قبول آنان واقع شد، به استثنای باغکاران تولیدی برای میدان ترهبار که با آنها دچار مشکلاتی شدیم. چند روزی با برخی از پمپبنزینها که سعی داشتند به فعالیت خود ادامه دهند، قدری مشکل داشتیم. آنان سعی داشتند با خطنگهداران اعتصاب بازی موش و گربه راه بیندازند، میبستند و باز میکردند، تا اینکه واحدهای گشت خطنگهداران اعتصاب وارد جریان شدند و موضوع را برای همیشه حل و فصل کردند.
هنگامی که همه اینها در شرف وقوع بود، صحبتها راجع به پیوستن به شعبه ۵۷۴ در میان رانندگان شرکت تاکسیهای زردرنگ خیلی سریع پیش رفت. هنگامی که کارفرمایان این مطلب را دریافتند، سعی کردند یک اتحادیه شرکتی راه بیندازند، اما رانندگان با عصبانیت واکنش نشان دادند. واحدهای گشت خطنگهداران اعتصاب اعزام شدند تا به همه تاکسیرانها اطلاع دهند که جلسهای در همان شب در ستاد اعتصاب برگزار خواهد شد. هنگامی که آنان دور هم جمع شدند، رای دادند که اعتصاب کنند و چند ساعتی نگذشته بود که حتی یک تاکسی هم کار نمیکرد.
همان گونه که این رویداد عیان ساخته بود، شعبه ۵۷۴ به قدرتی تبدیل شده بود که باید به رسمیت شناخته میشد. فعالیتهای صفوف خط نگهداران اعتصاب تثبیت شده بود، هیچ خودرویی روی چرخهایش حرکت نمیکرد، مگر با اجازه اتحادیه.
درست در زمانی که سربازان استاندار اولسون ستاد اعتصاب را در صبح روز اول اوت ۱۹۳۴ اشغال میکردند، جان بلور از جراحاتی که روز جمعه خونین به او وارد شده بود، درگذشت. او یک کارگر بیکار بود که به عنوان عضوی از شورای مرکزی کارگران مینیاپولیس از اعتصاب پشتیبانی میکرد. از آنجایی که جان ازدواج نکرده بود، لذا نزدیکترین اقوامش مراسم تشییع جنازه را بر عهده گرفتند. آنان خواستار آن شدند که هیچ تظاهراتی برگزار نشود؛ اما اضافه کردند که از همه اعضای اتحادیه دعوت میشود که در تشییع جنازه شرکت کنند و اینکه تشییع جنازه تا جایی که ممکن است بدون سر و صدا برگزار شود. شعبه ۵۷۴ به خواسته اقوام متوفی احترام گذاشت و ما صرفا به پرداخت هزینه کفن و دفن و تامین وسایل حملونقل اکتفا کردیم. هزاران تن از اعتصابیون به مراسم تشییع جنازه پیوستند تا نسبت به جان بلور به عنوان یک رزمنده ادای احترام کنند و نسبت به کمکهای کارگران بیکاری نظیر او ابراز قدردانی نمایند.
این کارگران با اعلام حکومت نظامی از طرف اولسون ضربه مستقیمی خورده بودند. صاحبمنصبان فدرال، حکومت نظامی را به عنوان سلاحی علیه اعتصاب در پروژههای «اشتغالزایی» به کار گرفتند؛ پروژههایی که اداره کمکهای اضطراری آن را هدایت میکرد. اداره کمکهای اضطراری رهنمودی صادر کرد که اعلام میداشت پروژهها کار خود را تحت حمایت نظامی از سر خواهند گرفت و رییس مارشالهای گارد ایالتی «تهییجکنندگان را توقیف خواهد کرد.» تحت این شرایط لازم شد که در ۳۰ ژوئیه اعتصاب در پروژههای اداره کمکهای اضطراری را لغو کنیم. با انجام این کار، کمیته اعتصاب همه کارگران درگیر در این رابطه را ترغیب کرد تا به شورای مرکزی کارگران مینیاپولیس بپیوندند و خیلی سریع تعداد اعضای آن بالغ بر ۴۰۰۰ تن شدند. نیروهای شورای مرکزی کارگران مینیاپولیس که جانبلور نمونهای از آنها بود، روز یورشهای نظامی دوشادوش شعبه ۵۷۴ ایستادند، همان طور که در جمعه خونین چنین کرده بودند.
برای قرابت موجود میان شعبه ۵۷۴ و جنبش بیکاران، دلایل عملی وجود داشت. در چارچوب صنعت کامیونرانی، برخی از کارکنان مجبور بودند به یارانههای عمومی اتکا کنند. بسیاری از مشاغل فصلی بودند و در مواردی کارگران شاغل در کارهای دائم دستمزدشان برای تامین یک خانواده کافی نبود.
در نتیجه، کارگرانی که در چنین شرایطی گرفتار میشدند، نسبت به کارگرانی که کاملا بیکار بودند، احساس نزدیکی میکردند. همین احساس متقابلا از جانب کارگران بیکار ابراز میشد، آنان در سیاست مبارزاتی شعبه ۵۷۴ فرصتی را مییافتند که برای گشایش در اوضاع خود قدمی بردارند.
قبل از رشد و توسعه مبارزات کارگری در دهه ۱۹۳۰ اوضاع این گونه بود. این مبارزات، طبقه کارفرمایان را مجبور کرد تا با اکراه، امتیازاتی را [به عنوان یک حق] در قالب بیمههای بیکاری و سایر اقدامات بیمههای اجتماعی با طبیعت محدودی تامین کند؛ اما در سال ۱۹۳۴ نیازمندان هنوز صرفا به صدقههای عمومی متکی بودند. عملکرد نظام صدقهها تا حدودی شبیه دوران استعمار [دوران سلطه انگلستان بر آمریکا] بود. از درخواستکنندگان خواسته میشد که هر آنچه دارند تا سرحد فقر مطلق خرج کنند. هرگونه پسانداز پولی باید خرج میشد و حق بیمهای که پرداخته بودند به هر قیمتی که شرکت بیمه پیشنهاد میکرد بازخرید میشد. باید وسایل منزل و سایر اقلام «لوکس» را یا از طریق بنگاه رهن یا از طریق فروش در مغازههای وسایل دست دوم میفروختند.
پولی که بدین ترتیب عاید میشد باید گزارش میشد و مبلغ پرداختی از بودجه صدقههای عمومی متناسب با آن کاهش مییافت. خود بودجه شندرغازی بیش نبود و فقط در حد بخور و نمیر بود. بعد از آنکه شعبه ۵۷۴ مبارزات خود را علیه شرایط موجود آغاز کرد، نظام صدقههای عمومی تاحدودی بهبود یافت، اما راهی بسی طولانی در این جبهه نبرد در پیش بود. هیچ کس بهتر از کارگران بیکار این مطلب را درک نمیکرد و آنان آماده بودند تا محکم در همبستگی با اتحادیه بایستند و اگر از آسمان سنگ هم میبارید این کار را ادامه میدادند.
رشد و توسعه مرحله جدید مبارزات بیکاران به ضربهای علیه استالینیستهای محلی تبدیل شد. قبلا استالینیستها از طریق ایجاد سازمانهایی به نام شورای بیکاران تا حدودی در میان بیکاران نفوذ کلام یافته بودند.
دستاورد ناچیزی که بدین طریق به دست آورده بودند، به سرعت رو به افول بود. در خدمت به بیاعتبار کردن خود، آنها کاذبانه شوراهای خود را به گونهای معرفی کردند که گویا محل ثبتنام برای بیکارانی است که طالب کسب صلاحیت خط نگهداری اعتصاب در شعبه ۵۷۴ هستند. اتحادیه ادعای آنها را تکذیب کرد و به طور علنی و عمومی اعلام کرد که این گونه خطنگهداران اعتصاب باید در شورای مرکزی کارگران مینیاپولیس ثبتنام کنند.
ارسال نظر