دانشجویان و زنان در صف اول غائله نان

قدرت در حکومت ایران در اوایل دهه ۱۳۲۰، پراکنده و میان سیاسیون با گرایش‌های گوناگون توزیع شده بود. فقدان حکومت مرکزی نیرومند و شرایط ویژه سیاسی که در آن سال‌ها موجب شده بود انگلیس و روس همچنان خود را در تعیین سیاست‌ها دارای حق بدانند، کار را برای تامین نان پایتخت دشوار کرده بود. براساس گزارش حاضر، در حالی که انگلیس تامین گندم را به عنوان اهرم در اختیار داشت، روس‌ها نیز اجازه نمی‌دادند که گندم تولید شده در آذربایجان به تهران برسد و از آن مهم‌تر اینکه نانواها از شرایط سیاسی سوء‌استفاده کرده و سبوس گندم را جدا و به جای آن خاک اره می‌ریختند تا اینکه در آبان‌ماه زمزمه‌های اعتراض در میان شهروندان آغاز و زنان و دانشجویان در صف اول قرار گرفتند.

در مقابل، متفقین موافقت کردند که بلافاصله وارد کردن ۲۵۰۰۰ تن گندم را اعلام کنند و همه قدم‌های ممکن را برای تامین موجودی کافی نان برای ایران بردارند. با وجود این، انگلیس اعلام ورود گندم را به تاخیر انداخت تا دولت ایران را برای دادن امتیازات بیشتر در زمینه موضوع دستگیری‌ها، بودجه‌ای برای سال ۱۳۲۲ و لایحه‌ای برای افزایش اختیارات آرتور میلسپو تحت‌فشار قرار دهد.

در این ضمن، وضعیت گندم که در این زمان وسیله معامله میان ایران و انگلیس بود، همچنان بدتر می‌شد. شریدان بعضی اصلاحات را انجام داده بود از جمله نظارت افزایش یافته دولت بر جمع‌آوری مواد غذایی، جیره‌بندی چای و شکر و تاسیس مکان‌های توزیع مواد غذایی دولتی برای تهیدستان تهران؛ اما هم کیفیت و هم کمیت منبع عمده خوراک تهران همچنان رو به تنزل می‌رفت. دولت ابتدا کوشید از انبار غله آرد ارزان برای توزیع نهایی به نانوایان بازار بفروشد؛ اما هنگامی که ذخایر غله کم شد دولت مجبور گردید برای برآوردن تقاضا شروع کند به مخلوط کردن آرد خود با سبوس جو و گندم. نانی که به این طریق به دست می‌آمد، بد و نامناسب بود. نانوایان محلی وضع را بدتر کردند. آنها سبوس جو و گندم را با الک کردن جدا می‌کردند و با آرد باقیمانده که کیفیت خوبی داشت برای مشتریان ثروتمند دائمی خود نان می‌پختند. آنها برای پختن نان ارزان قیمتی که در اصل در برنامه اعانه شریدان در نظر گرفته شده بود خاکستر، خاک اره، مواد آلوده و سنگ‌ریزه به سبوس جو و گندم اضافه می‌کردند. تهیدستان تهران مجبور به خوردن این نان غالبا فاسد، آلوده و تلخ بودند. بی‌عدالتی‌ها و مشکلات کیفیت این شیوه باعث شماری تظاهرات در پایتخت شد. کوشش برای استفاده از تنورهای بزرگ وارد شده از آمریکا برای تولید نان دارای کیفیت مناسب در انبار غله، در آغاز با شکست روبه‌رو شد، زیرا این تنورها نان خمیرمایه‌ای تولید می‌کردند.

مداخله متفقین، به تشدید مشکل گندم تداوم بخشید. روس‌ها نه فقط از دادن ۳۵۰۰۰ تن گندم مازاد از آذربایجان که در سال ۱۳۲۱ در اساس برای حمل به تهران برنامه‌ریزی شده بود، خودداری کردند، بلکه در اول آبان تمایل خود را به خرید ۵۰۰۰ تن دیگر گندم، ۱۵۰۰۰ تن دیگر جو و ٠٠٠/۳۰ تن دیگر برنج، به دولت ایران اطلاع دادند. در اواخر آبان‌ماه ماموران شوروی به طور غیررسمی با ترخیص ۷۵۰۰ تن از گندم آذربایجان برای تهران موافقت کردند؛ اما این گندم به موقع نرسید تا از شورش‌های آذرماه جلوگیری کند. انگلیس به تاخیر در حمل غله به تهران ادامه می‌داد تا دولت ایران را برای اتخاذ موضعی طرفدارانه‌تر نسبت به انگلیس زیر فشار قرار دهد؛ مثال در اواخر مهرماه مبادله ۵۰۰۰ تن گندم با ۲۵۰۰۰ تفنگ ایرانی را به قوام پیشنهاد کرد. در آبان‌ماه ایالات‌متحده و انگلیس به علت تحمل ضایعات سنگین در برابر زیردریایی‌ها در اقیانوس اطلس،‌ می‌بایست حمل کالا به خاورمیانه را به میزان ۵۰ درصد کاهش دهند و این امر باعث کاهش میزان واردات مواد غذایی به ایران شد میزانی که در این موقع کم شده بود. توافقنامه بیست و نهم آبان متفقین و ایران که شامل قول‌های متفقین برای تامین غله کافی برای ایران بود، به صورت سندی مرده درآمد.

در آبان‌ماه شورش‌های فزاینده بر سر نان در نواحی غیر از پایتخت شروع شد؛ هرچند ِخود تهران نسبتا آرام باقی ماند. کنسول انگلیس در تبریز گزارش داد که هیچ غله‌ای در حال حمل به تهران نیست؛ زیرا غله سریع‌تر از آنکه بتوان آن را جمع‌آوری نمود در حال مصرف شدن است. دهقانان از بیم قحطی، مشغول ذخیره کردن غله بودند. قیمت دولتیِ ۹۳ دلار برای هر تن گندم بسیار پایین‌تر از آن بود که فروشندگان را جلب کند و این در حالی بود که قیمت بازار آزاد ۱۸۶ دلار بود و دولت به اجرای مقررات و قوانین خود نمی‌پرداخت. کنسول انگلیس در مشهد گزارش داد که هیچ ارسال غله‌ای در کار نیست؛ زیرا کارگزار دولت در خراسان که مسوول جمع‌آوری غله برای تهران است «به کلی فاسد» و بزرگ‌ترین محتکر غله در سراسر استان است. در اهواز قیمت فروش گندم ۳۷ درصد بالاتر از قیمت رسمی دولتی بود. شریدان مستشار مواد غذایی در بیست و سوم آبان گزارش داد که میزان ورود غله به انبار غله تهران و میزان خروج غله از آن تقریبا برابر است، اما فقط ذخیره یک نصفه روز باقیمانده است. در هفدهم آذر، روز شورش، سهمیه‌های نان برای تنگدستان تهران در مراکز توزیع دولتی کاهش یافت. هزاران تظاهرکننده در میدان بهارستان گرد آمدند. آنها شعار می‌دادند: «می‌توانید ما را بکشید، اما ما نان می‌خواهیم.» شورش گرسنگان آغاز شده بود.

بحران سیاسی ایران نیز در اواسط آذرماه به اوج رسید. نخست‌وزیر قوام همه نفوذ خود را برای تسلط بر مجلس به کار برده بود؛ در اواسط مردادماه برای کسب موافقت مجلس به منظور دستگیری ایرانیان هوادار آلمان سیاست تطمیع (تملق) و تهدید را در برابر مجلس در پیش گرفت. او برای کسب موافقت مجلس در مورد هیات مستشاری مالی میلسپو در بیست و یکم آبان می‌بایست نمایندگان را در مورد اهمیت به دست آوردن غله آمریکایی و مداخله آمریکا در مقابل انگلیسی‌ها و روس‌ها در ایران متقاعد کند و در بیست و نهم آبان نخست‌وزیر به منظور واداشتن مجلس به دست کشیدن از نظارت خود بر انتشار پول، می‌بایست تهدید انگلیس به اشغال تهران و تهدید شاه به انحلال مجلس را به رخ آنها بکشد. در اواسط آذرماه، مجلس با نطق‌های طولانی نمایندگان، نسبت به هرگونه اقدام در مورد لایحه بودجه و لایحه واگذاری اختیارات تام به میلسپو برای شروع اصلاحات اساسی مخالفت کرد. در زمان شورش، کار مجلس متوقف شده بود.

مراکز گوناگون سیاسی قدرت در ایران با مشاهده ناتوانی دولت قوام و بی‌تحرکی مجلس یا برای شکستن بن‌بست یا برای استفاده از بن‌بست به نفع خود، به تدابیر مختلفی دست زدند. انگلیس از شاه خواست که مجلس را منحل کند و خود به طرح‌ریزی برای ایجاد یک دولت جدید فرمانبردارتر پرداخت. قوام برای توقیف مطبوعات منتقد، کسب حمایت بریتانیا به وسیله دادن امتیازات گوناگون، خنثی کردن رای عدم‌اعتماد احتمالی مجلس و فشار آوردن بر مجلس برای واگذاری اختیارات بیشتر به او برای رسیدگی به مسائل بحرانی به طرح‌ریزی پرداخت. شاه به انحلال مجلس، مجبور ساختن قوام به استعفا و تشکیل دولتی نظامی تمایل داشت. شورش سیاسی آغاز شده بود.

در هفدهم آذر همه این عوامل در خیابان‌های تهران به هم پیوستند. صبح زود گروهی از شاگردان مدارس و زنان بچه در بغل به روالی که طی چند ماه پیش از شورش عمل کرده بودند، برای مطالبه نان در مقابل مجلس تجمع کردند. به دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران، بدون اطلاع قبلی، گفته شد که کلاس‌ها در آن روز تعطیل است. کلاس‌های دیگر نیز تعطیل شدند. دانشجویان بلافاصله یک راهپیمایی به طرف مجلس که حدود پنج کیلومتر دورتر بود ترتیب دادند تا خواستار نان و اقدام فوری در مورد بعضی مسائل شوند. یک ساعت بعد ماموران دولت به دستور نخست‌وزیر شروع کردند به بستن دفاتر بسیاری از روزنامه‌های تهران و تعطیل کار آنها برای مدتی نامعین.

دانشجویان در میدان بهارستان تجمع کردند تا درخواست‌های خود را به اطلاع مجلس که جلسه داشت، برسانند و به یک رشته سخنرانی گوش دهند. آنها در آنجا به گروه‌هایی از کودکان و زنان متقاضی نان و دسته‌هایی به رهبری لوطی‌ها که از مسیر جنوب تهران می‌آمدند پیوستند. پلیس به نحوی آشکار از صحنه عقب نشست. تحریک‌کنندگان جمعیت کار خود را انجام دادند و جمعیت معترض را به صورت جمعیتی مهاجم درآوردند. یکی از سخنرانان اعلام کرد که در صبح آن روز، زاهدی استاندار اصفهان به علت عضویتش در حزب ملیون ایران و به دلیل روابطش با فرانتس مایر نماینده آلمان، بدون خبر توسط سربازان انگلیس دستگیر شده است. جمعیت با یک سلسله شعار ضدانگلیسی پاسخ دادند. سخنران دیگری اعلام کرد که سهمیه‌های نان برای تنگدستان در محل‌های توزیع دولتی درست در همان روز دوباره کاهش یافته است.