شورش تیمسترها -۳
اتحادیهها در آستانه ۱۹۲۰
اتحادیههای کارگری در ایالاتمتحده آمریکا در اواخر دهه ۱۹۱۰ و در سالهایی که به جنگ اول جهانی نزدیک شدند، چگونه بود؟در بخشی از کتاب شورش تیمسترها این پرسش پاسخ داده میشود.فارل دابز در این نوشته تاکید دارد که اتحادیههای کارگری تحتفشار روزافزون سرمایهداران قرار داشت. طی یک یادداشت شخصی به من، که مدتها بعد نوشته شده بود، ری دان از ارتباط اولیه خودشان صحبت کرد: «سکوگی، نامی که از همان روزهای اول رفقا و دوستان نزدیکش با بیان احساسآمیزی او را خطاب میکردند، معلم و رفیق شفیق من بود. او نه تنها یک مکانیک ماهر بود؛ بلکه یک روشنفکر قابلی هم بود. او کتابخانه شایان توجهی از ادبیات مارکسیستی داشت و در اغلب اوقات فراغت که با هم بودیم... من در فاصله بین خطابههای قصار، کارل مقادیر قابل توجهی از زمان را صرف مطالعه کتب و جزوات میکردم. در برخی اوقات شش یا هشت تن از دیگر رفقا یا در اطاقش بودند، یا در کنارش در دفتر مرکزی آیدبلیو دبلیو یا (آی.او.جی.تی) که در قسمت شمالی در ناحیه کارخانههای چوببری قرار داشت و دفتر مرکزی بزرگترین شعبه حزب سوسیالیست در مینیاپولیس و سنپال بود. او جنبههای قوت و ضعف آیدبلیو دبلیو را تشریح میکرد. حتی در آن روزها هم او همانقدر نزد اعضای آیدبلیودبلیو احساس میکرد در خانه خود است که نزد حزب سوسیالیست این احساس را داشت. در هر دوی آنها یک رهبر شناختهشدهای بود، اما او قبل از هر چیز همیشه یک انسان حزبی بود، البته یک انترناسیونالیست.»
انتر ناسیونالیسم انقلابی، با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۷، جدا سنگ محک خورد. طبقه حاکم از آن فرصت استفاده کرد تا بر کارگران و کشاورزان رزمنده یورش برد. یک هیات ایمنی هفتنفره در مجلس مینهسوتا، با قدرت دیکتاتوری و یکمیلیون دلار بودجه، تشکیل شد. این هیات یک یورش نظاممندی را علیه جنبش رادیکال، اتحادیههای کارگری و سازمانهای کشاورزان خرد شروع کرد. مبارزه تبلیغاتی بیامانی برای تحریک هیستری جنگ به راه انداخته شد. مقصود این بود که خشم کور و شوونیستی را علیه هر کسی که انگ «فاقد عرق میهنپرستی» میخورد به راه اندازند. بر خانههای مهاجرین آلمانی رنگ زرد میپاشیدند. افراد رادیکالی که نامشان در روزنامههای سرمایهداری درج میشد تحت حمله گروههای اراذل و اوباش قرار میگرفتند. برخی را حتی قیراندود کردند و به بدنهایشان پر میچسباندند.
سازمان آیدبلیو دبلیو به خصوص تحت ضربات فلجکنندهای قرار گرفت، از جمله از طریق پاپوشدوزیهای قانونی و زندانیکردن رهبرانش. بهرغم همه اینها، مبارزانی که مخالف جنگ امپریالیستی بودند، سرسختانه در مقابل فشارها ایستادگی کردند و منتظر فرصت بودند تا مبارزه متقابل کنند. ری و کارل نیز جزو آن مبارزان بودند و این تجربه از آنان مبارزان انقلابی محکمتری ساخت.
کشور در آستانه ترک مخاصمه ۱۹۱۸ وارد مرحله جدیدی از مبارزه طبقاتی شد. چندین اعتصاب عمده در صنایع پایه به راه افتاد که اغلب آنها شکست خوردند. جنبش رادیکال را انقلاب ۱۹۱۷ روسیه تکان داده بود و در نتیجه حزب سوسیالیست ایالات متحده با یک انشعاب مواجه شد. از طریق این انشعاب بود که جناح چپ حزب سوسیالیست نیروهای اصلی بنیانگذاری حزب کمونیست را در سال ۱۹۱۹ فراهم آورد. حزب کمونیست سازمان وابسته به بینالملل سوم به رهبری لنین و تروتسکی بود.
در مینهسوتا فدراسیون اسکاندیناویها پیشقراول استقبال از تشکیل حزب کمونیست بود و تقریبا تمام جناح چپ حزب سوسیالیست ایالت از اسکاندیناویها پیروی کردند. کارل در این فرآیند یکی از اعضای بنیانگذار حزب جدید شد و ریدان هم در سال ۱۹۲۰ به آن پیوست. هر دوی آنها اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست در مینیاپولیس شدند.
حزب کمونیست طی سالهای بعد و پیش از آنکه استالینیزه شود در مجموع در جنبشهای اتحادیه - کارگری و جنبش کشاورزان نقش مثبتی داشت. فعالیتهای کارل و ری آنان را قادر ساخت به عنوان نمایندگان منتخب شعب اتحادیه خود به اتحادیه مرکزی کارگران (سیالیو) انتخاب شوند، ساختاری که از نمایندگان همه شعب ایافال در شهر تشکیل میشد. ری دان بعد از جنگ [جهانی اول] به عنوان سرپرست توزین در یکی از محوطههای بارگیری زغالسنگ مشغول به کار شده بود. کار او این بود که رانندهای برای تحویل هر محموله زغالسنگ تعیین کند و مطمئن شود که محموله به میزان کافی بارگیری شده است. این سمت باعث شد او بتواند ابتکار کمک به سازماندهی کارمندان دفتری در یک شعبه سازمان ای افال را در دست بگیرد. این در عوض او را در موقعیتی قرار داد که به عنوان یک نماینده به اتحادیه مرکزی کارگران انتخاب شد.
اگر اتحادیه مرکزی به درستی هدایت میشد، ظرفیت آن را داشت که اهداف موردنظر کارگران را از طریق ترکیب قدرت همه اتحادیههای کارگری در شهر پیش ببرد، ولی در واقع صاحبمنصبان ایاف ال اغلب آن را برای تحمیل کنترل دیکتاتوروار خود بر اتحادیههای مخالفشان به کار میگرفتند. با این حال، انقلابیون میتوانستند در چارچوب آن برای اهداف مثبتی کار کنند. این امکان وجود داشت که بتوان برای سد کردن اعمال غیرقابل توجیه صاحبمنصبان دیکتاتورمآب ایافال تلاش کرد و میشد در جهت ساختن یک جناح چپ در سراسر جنبش اتحادیهای در منطقه تاثیر گذاشت.
انتخاب کارل به اتحادیه مرکزی کارگران از نقش او در اتحادیه تعمیرکاران واگنهای راهآهن، یک اتحادیه صنفی ایافال، ناشی میشد. اصناف مختلف کارگران کارگاههای راهآهن در مینیاپولیس که یک مرکز بزرگ راهآهن بود، خیلی خوب متشکل شده بودند و جناح چپ تمامی اتحادیههای کارگران کارگاهها کارل را بر پایه عملکردش به عنوان یک رهبر قبول داشتند.
ارسال نظر