تاریخ جهان - تاریخ مناسبات انگلستان و آمریکا -۲
آزادی سیاهان و جنگ در کشور
مناسبات انگلستان و آمریکا در حوزه مناسبات فکری و سیاسی و البته سیاسی، موضوع جذابی است که آندرو لینگیتر، پژوهشگر و ویراستار آمریکایی در کتاب «صلح لیبرالی» جمعآوری کرده است. این مقاله که توسط کریستوفر لین از پژوهشگران مستقل لوسآنجلس به نام «افسانه صلح مردم سالارانه» در کتاب یادشده آمده است، از زاویه یک آزادیخواه به مناسبات دو کشور و رهبران فکری و سیاسی آنها بد نگاه میکنند.
در جریان جنگ داخلی آمریکا بردگان آزاد شدند
مناسبات انگلستان و آمریکا در حوزه مناسبات فکری و سیاسی و البته سیاسی، موضوع جذابی است که آندرو لینگیتر، پژوهشگر و ویراستار آمریکایی در کتاب «صلح لیبرالی» جمعآوری کرده است. این مقاله که توسط کریستوفر لین از پژوهشگران مستقل لوسآنجلس به نام «افسانه صلح مردم سالارانه» در کتاب یادشده آمده است، از زاویه یک آزادیخواه به مناسبات دو کشور و رهبران فکری و سیاسی آنها بد نگاه میکنند. پنجاه سال بعد، هنوز آمریکاییان کشورهای جهان را عمدتا به دو دسته جمهوری و پادشاهی تقسیم میکردند. انگلستان همچنان یک کشور پادشاهی و بنابراین یک دولت مستبد بود. در جریان جنگ داخلی آمریکا، در چندین نوبت انگلستان و ایالتهای متحد شمالی آمریکا در یک قدمی جنگ با یکدیگر قرار داشتند. در هیچ یک از این بحرانها دلبستگی انگلستان به لیبرالیسم نقش چندانی در جلوگیری از حمله ایالتهای شمالی به انگلستان بازی نکرد و در نخستین بحران یعنی ماجرای ترنت دلبستگی ایالتهای شمالی به لیبرالیسم از دید انگلستان نسبتا ضعیف بود که این به نوبه خود سبب تشدید خصومت ایالتهای یادشده نسبت به انگلستان میشد. حل بحران ترنت را میتوان بدون استناد به نظریه صلح مردمسالارانه توضیح داد: دولت آبراهام لینکلن از آن رو تسلیم اتمام حجت انگلستان شد که تاب تحمل جنگ با چنین دشمن قدرتمندی را بر سر چنین موضوعی نداشت. در شرایطی که ایالتهای شمالی درگیر جنگ با ایالتهای جنوبی بر سر مرگ و زندگی بودند، لینکلن و کابینهاش با جزماندیشی به این نتیجه رسیدند که جنگ بین آمریکا و انگلستان هیچ گونه آرمان لیبرالی را برآورده نمیسازد.طبق تعریف من انگلستان در دهه ۱۸۶۰ یک مردمسالاری لیبرال بود. قانون اصلاحات سال ۱۸۳۲ سبب شده بود انتخابات به شکل منصفانهتری برگزار شود و کابینه نه در برابر مقام سلطنت بلکه در برابر مجلس پاسخگو باشد. این به آن معنی بود که قوهمجریه در نهایت در برابر رایدهندگان مسوولیت داشت و مردم اهرم نفوذی بر تصمیمگیریها داشتند.
در جریان ماجرای ترنت حس همدلی لیبرالی انگلستان در قبال ایالتهای شمالی ضعیف بود، زیرا بیشتر انگلیسیان، لینکلن را از روی این گفتهاش ارزیابی میکردند که جنگ داخلی نه برای برچیدن بساط بردهبرداری، بلکه برای اعاده اتحاد ایالتهای آمریکا است و این آرمانی بود که برای انگلیسیان جالب نبود. همه طبقات مردم انگلیس از دهه ۱۸۳۰ پشتیبان لغو بردهداری بودند، لینکلن در سپتامبر ۱۸۶۲ با انتشار اعلامیه مقدماتی آزادی بردگان را اعلام کرد که از اول ژانویه ۱۸۶۳ همه بردگان در ایالتهای شورشی آزاد خواهند بود؛ گرچه هواداران کنفدراسیون این اعلامیه را به این دلیل که احتمالا سبب شورش بردگان خواهد شد محکوم کردند، ولی اعلامیه یادشده سبب گردید افکار عمومی انگلستان طرفدار ایالتهای شمالی شود. این تغییر کمک کرد تا انگلستان در جنگ داخلی آمریکا مداخله نکند. کریستوفر لین هنگام تفسیر مناسبات انگلستان و آمریکا در این دوره چون تنها به ماجرای ترنت توجه دارد، حقیقت بالا را از قلم میاندازد.
لیبرالهای انگلیسی به ایالتهای شمالی اعتقاد داشتند. حتی پیش از انتشار اعلامیه آزادی بردگان، تندروان فلسفی انگلستان بهویژه جان برایت و ریچارد کابدن از پشتیبانان پر و پا قرص ایالتهای شمالی بودند. در اوایل سال ۱۸۶۲ برایت خطاب به پارلمان انگلیس چنین گفت: «احتمالا هرگز کشور بزرگی وجود نداشته است که در آن آنچه قوانین عوام خوانده میشود کمتر (از آنچه در ایالتهای شمالی مشاهده میشود) شناخته شده یا نفوذ کمتری داشته باشد... توجه کنید سخنان من همواره منحصر به ایالتهای شمالی میشود». پس از انتشار اعلامیه آزادی بردگان، دیدگاه برایت مورد پذیرش گسترده انگلستان قرار گرفت، زیرا طرفداران لغو بردگی، ایالتهای بردهدار را ذاتا تجاوزطلب میدانستند.پس از انتشار اعلامیه آزادی بردگان، لیبرالها خواستار برقراری مناسبات بهتری با ایالتهای شمالی شدند و اعتقاد داشتند این ایالتها پیگیر همان اهداف لیبرالی خودشان هستند. روزنامه مورنینگ استار در اکتبر این تغییر را چنین خلاصه میکند: «سرانجام آنچه ناگزیر بود رخ داد. آزادی سیاهان رسما و به طور قطعی به عنوان سیاست ایالاتمتحده در جنگ و صلح به تصویب رسید.» دیلینیوز پیشبینی کرد که اکنون «بیپرواترین جداییخواهان» در انگلستان هم از طرح پیشنهاد به رسمیت شناختن «ایالتهای کنفدرالی بردهدار» شرم دارند. در سراسر جنگ، ایالتهای شمالی ایالتهای جنوبی را محاصره کردند و مانع از آن شدند که پنبه تولیدشده در این ایالتها به انگلستان برسد که این خود موجب نهایت گرفتاری در منطقه نساجی لنکشایر شد، اما پس از انتشار اعلامیه آزادی بردگان، روزنامههای طبقه کارگر انگلستان طرفدار ایالتهای شمالی شدند و اعلام کردند که آرمان این ایالتها یعنی آزادی تودهها آرمان آنها نیز هست. به نوشته یکی از روزنامهها اینک خطرناکترین مساله فراروی انگلستان «به رسمیت شناختن ایالتهای بردهدار جنوب و نتیجه تقریبا حتمی آن یعنی اتحاد با آنها در برابر ایالتهای شمالی آمریکا است.»پس از صدور اعلامیه آزادی بردگان، لیبرالها مردم را به مخالفت با مداخله در جنگ داخلی آمریکا تهییج کردند. صدور اعلامیه یادشده نیروی تازهای به مسیحیان انجیلی و سایر گروههای هوادار آزادی بردگان در انگلستان داد و برایت اعلام کرد که «احساسات ضدبردگی» کشورش سرانجام «برانگیخته شد». به نوشته یکی از مورخان «همایشها یکی پس از دیگری برگزار و طی آنها اعلامیههایی قاطع و پرشور صادر میشد که بر انتشار اعلامیه آزادی بردگان صحه میگذاشتند و وعده همدلی با آرمان ایالتهای شمالی را میدادند.»
ارسال نظر