پهلوی دوم - تصمیمسازان اقتصادی از زبان محمد یگانه-۶
هویدا، چگونه زاهدی را مات کرد
محمد یگانه، رییس کل بانک مرکزی، وزیر اقتصاد زمان شاه در گفتوگو با تدوینکننده کتابهای خاطرات شفاهی، این بار درباره ۳ رجل سیاسی مشهور زمان شاه یعنی اردشیر زاهدی، امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار سخن گفته است و معتقد است هویدا، با زیرکی، مخالفان خود را از بازی خارج میکرد، اما نتوانست آموزگار را در این بازی شکست دهد.
اردشیر زاهدی
محمد یگانه، رییس کل بانک مرکزی، وزیر اقتصاد زمان شاه در گفتوگو با تدوینکننده کتابهای خاطرات شفاهی، این بار درباره ۳ رجل سیاسی مشهور زمان شاه یعنی اردشیر زاهدی، امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار سخن گفته است و معتقد است هویدا، با زیرکی، مخالفان خود را از بازی خارج میکرد، اما نتوانست آموزگار را در این بازی شکست دهد. اردشیر زاهدی
اردشیر زاهدی در یکی از جریاناتی که پیش آمد برای من مسلم بود که در پیش پای ایشان یک پوست هندوانه گذاشتند تا ایشان استعفا بدهد و برود کنار. در هیات دولت با هم بودیم در زمان آقای هویدا و ایشان در مورد مساله با من مصلحت میکرد این موضوع را من به ایشان متذکر شدم که بله، این اقداماتی که از طرف آقای هویدا دارد میشود در جهت از بین بردن رقبای خودش است و تو را هم یکی از رقبای خودش دارد تلقی میکند و بنابراین میخواهد تو با رضایت خاطر خودت بروی کنار.
هویدا معمولا سعی میکرد مخالفین خودش را از بین ببرد و تحریکشان میکرد که خودشان بروند کنار تا اینکه آنها را مجبور بکند. یکی از آنهایی که نرفت کنار تا آخر ماند مثلا آقای جمشید آموزگار بود. در مواردی حرفهایی که زد؛ ولی با وجود اینکه خیلی تحریککننده بود سخت بود پذیرفتن آنها؛ ولی چون نقشهاش را آقای آموزگار میدانست در این صورت ایشان هم سعی کرد که رل خودش را خوب بازی بکند. در این مورد البته ایشان قبول کرد؛ ولی در حدود یکی دو ماه بعد از آن یک مسالهای پیش آمد باز بین نخستوزیری و وزارت خارجه که مربوط میشد به دادن نشانها به افرادی در وزارت امور خارجه که در آن جریان آقای زاهدی یک نامه بسیار زنندهای مینویسد به هویدا ایشان هم تحریک شده بود، در نتیجه آن تحریکی که شده بود این را مینویسد و بعد هویدا هم میبرد این نامه را پیش شاه و در آنجا مینشیند که «یا من بایستی مرخص بشوم یا آقای زاهدی» و به این ترتیب سفارت واشنگتن را آقای زاهدی میروند و ایشان میرود کنار.
امیرعباس هویدا
امیرعباس هویدا یک موردی که در این باره بگویم این است که وقتی که بدون اینکه قبلا من اطلاعی داشته باشم مرا بردند وزیر آبادانی و مسکن بشوم، ایشان در آنجا خواستند توصیههای خودشان را به من بکنند که چه طور بعد از این بایستی رفتار کرد. حرفشان عبارت از این بود: «سیاست پدر و مادر ندارد. تو بایستی با توجه به حس خودت مصالحی که تشخیص میدهی خودت مسوولیت خودت را قبول بکنی و رفتار بکنی و هر موقع هم لازم شد که تو قربانی بشوی بایستی آماده قربانی شدن باشی ولو اینکه تمام کارهایت اصولی بوده و این سیاست است. این را بایستی از روز اول تو بدانی».
جلیل شرکاء
آقای جلیل شرکاء ایشان دوبار قائممقام من بودند. یک بار از ایشان خواستم آمدند در بانک مرکزی موقعی که من در آنجا بودم با من همکاری داشتند و یک بار هم وقتی که به وزارت دارایی رفتم از ایشان خواستم که ایشان آمدند قائممقام من در وزارت دارایی شدند، بنابراین ملاحظه میفرمایید که ما سوابق زیادی با آقای جلیل شرکاء داریم و ایشان هم در پیشرفت کارها و اجرای برنامهها و تهیه سیاستها و اجرای آنها خیلی مفید و واقعا کمک میکردند، ولی این قضیه که میگویم البته تا حدی از آن مساله شخصی است و جالب است به طور کلی نظر من نسبت به ایشان نظر مثبتی است. ایشان چندی بعد از انقلاب بود و در واشنگتن که ایشان هستند من به ایشان مراجعه کردم از ایشان یک تشکر کردم نسبت به یک کاری که برای من انجام داده بودند. آن کار هم عبارت از این بود که ایشان موقعی که به شوروی میرفتند من از ایشان خواهش کرده بودم که یک چیز برای من از آنجا بگیرند بخرند و بیاورند و ایشان هم این را خریده بودند آورده بودند و پولش هم پرداخت شده بود. بنابراین تشکر من مربوط میشد به این شیء که ایشان خریده بودند و آورده بودند و پولش را هم قبلا گرفته بودند که «بله من فلان شیء را برای یگانه خریدم در فلان جا آوردم و به او دادم این قدر هم پولش را گرفتم.»این هم تقریبا quality این چیز بوده. ایشان البته در آن مورد فکر کردند که به صلاح ایشان نیست که این را به من بدهند. اگر این را بدهند ممکن است برایشان در ایران گرفتاری ایجاد بکند و البته این هم برای این کار بود که این اشیائی بود که موقعی که میخواستند اشیا مرا از ایران با اجازه دولت بفرستند به آمریکا و دولت هم اجازهاش را داده بود، که اینها را بفرستند، بعدا این به دست ما نرسید و در تهران از بین بردند. این اسنادی لازم بود برای ما که جمعآوری بکنیم در داخل اینها چه چیزهایی وجود داشت ما رسید اینها را داشتیم از آن موسسهای که اینها را تحویل گرفته بود و اینها را بستهبندی کرده بود بفرستد و این موسسه بستهبندی هم از طرف صندوق بینالمللی پول این کار را داشت انجام میداد.
ارسال نظر