ریگان نتوانست افکار عمومی را تغییر دهد

ریگان در کاخ سفید در حال مذاکره بر سر پرونده ایران کنترا

درگذشت کیسی با شروع اعترافات تلویزیونی در مجلس سنا و کنگره در تحقیقات ایران گیت همزمان شد. «ریچارد سکورد» نخستین شاهدی بود که در پنجم مه شهادت داد. جلسات در بهار ادامه یافت و به تابستان کشید. اما همه منتظر واقعه اصلی بودند؛ یعنی اقرار نورث. در مطبوعات ساز و ضرب برداشته بودند که نورث می‌خواهد اعتراف کند. شمشیرها را تیز می‌کردند که «اولی می‌خواهد حساب پس بدهد» و «حقش را کف دستش بگذارند.» نورث در هفت ژوئیه اقرار خود را آغاز کرد. رییس شورای تحقیقات سنا «آرتور لیمان» مثل وکلای ظاهر فریب و آب زیرکاه بود که هر روز برایشان روز پرمشغله‌ای به حساب می‌آمد. «جان نیلدز» رییس شورای تحقیقات کنگره به پس‌مانده‌های هیپی‌ها شباهت داشت. با شروع تحقیقات لیمان و نیلدز اعضای کمیته‌های نظارت سنا و کنگره به جان هم افتادند. از لیمان ایراد گرفته بودند که در بازپرسی از ریچارد سکورد خیلی تند و تهاجمی برخورد کرده، حالا فکر می‌کردند با نورث ملایم برخورد می‌کند. عده‌ای نیلدز را به برخورد خشن متهم می‌کردند و عده‌ای به عکس قضیه باور داشتند.

عده‌ای هنوز بهانه‌جویی می‌کردند و گمان می‌بردند نیلدز و لیمان پالان خر را به باد کتک گرفته‌اند و بیشتر نمایش می‌دهند. اعضای سنا و کنگره به حد کافی جلوی دوربین آمده بودند.

دوربین‌های تلویزیونی هم که در اتاق استنطاق کار گذاشتند، بیشتر ابهت سناتورها و نماینده‌های کنگره را حقنه می‌کرد و شهود را وامی‌داشت با دستپاچگی به ضرر خود کار کنند.

با تمام احترامی که به سناتور اینویه و خدمات دوران جنگ او می‌گذارند، او فرد مناسبی برای این کار نبود. تلویزیون اولا رسانه‌ای تصویری است، رسانه‌ای که به مردم جهت می‌دهد به درست یا غلط، برای آنها قالب فکری فراهم می‌آورد که مثل خوب‌ها در برابر بدها جهت‌گیری کنند. مطالعات نشان داده است که غالب بینندگان برداشت و تاثیر اول را از آنچه می‌بینند می‌گیرند و نه آنچه می‌شنوند. آنچه در این جلسات بازجویی می‌دیدند سناتور آمریکایی ژاپنی‌الاصلی بود که به افسر نیروی تفنگداران دریایی با تحکم پرخاش می‌کرد. وقتی اینویه در شاه‌نشین مجلس تحکم می‌کرد و سرهنگ اولیور نورث با یونیفورم کامل و نشان و حمایل در سنگر دفاع می‌کرد بسیاری از بینندگان آن را به استعاره‌ای تعبیر می‌کردند که آیو جیمارا در سال ۱۹۴۵ از ژاپنی‌ها گرفتند. من اصلا تعجب نکردم که بعد از جلسات محاکمه و پخش آن از تلویزیون الیور نورث به جان وین بدل شد.

گمان می‌کنم یکی از دلایل توفیق او این بود که می‌دانست قاضی نهایی و حکم‌کننده‌اش بیرون هستند و نه در داخل در اتاق استنطاق. نورث همیشه می‌دانست با کلمات چه کار کند و جلسه بازجویی را به تریبون دفاع از حقیقت، عدالت و روش آمریکا مبدل ساخت. ریگان در دو دوره ریاست‌جمهوری‌اش نتوانست افکار عمومی را به نفع کنتراها تغییر دهد. نورث از عمل خود دفاع کرد و در بخشی قاطعانه مدعی شد که کنگره با منع تعهدات ما به آزادیخواهان نیکاراگوا به انحطاط اخلاقی دچار شد و آنها را دست تنها و بی‌دفاع گذاشت. او از زبان آمریکاییان سخن گفت و موجی سنگین در حمایت از کنتراها برانگیخت که بیش از انتظار رییس‌جمهور بود.

در تمام مدت برندن سولیوان آنجا بود و سوال که می‌شد در گوش نورث نجوا می‌کرد و مثل استادی محافظ جلوی لیمان و نیلدز درمی‌آمد. سولیوان پیش از آنکه موکلش را جلو کمیته بفرستد، برای او مصونیت محدودی گرفته بود. هر چیزی که نورث به کمیته می‌گفت، نباید علیه او در دادگاه مورد استناد قرار می‌گرفت. نورث هرچه بیشتر حرف می‌زد، کار دادستان ویژه لارنس ولش کمتر می‌شد.

می‌دانستم این آش را برای من هم پخته‌اند. اواسط کار مرکز ضدخرابکاری سرم گرم توضیحاتی بود که به وکلای جورواجور کمیته مشترک قوه مقننه می‌دادم.

فکر می‌کردم وقتش شده که من هم وکیل بگیرم. برندن سولیوان مرا با وکیل خبره‌ای آشنا کرده بود که یک بار دیدمش، اما به دلایلی دیگر با هم صحبت نکردیم.

بار دیگر من وکیل شخصی نداشتم. اگر قبلا هم چنین کاری نکرده بودم، حالا باید حق‌الوکاله وکیل شخصی را می‌پرداختم و دیر می‌جنبیدیم اشتباه بود.

هنوز اعترافات کله‌گنده‌های سازمان مثل کلر جورج آلن فایرزومن مانده بود که کلی مساله داشت. کنگره اصرار می‌کرد که ما مثل بقیه در برابر دوربین تلویزیون اقرار کنیم تا آنها بتوانند منافع کلی خود را تامین کنند. اینها متوجه نبودند.

بعد از اعترافات نورث تنها کسانی که سود بردند به سوالات پاسخ می‌دادند و آنها که می‌پرسیدند راه به جایی نبردند. به علاوه بینندگان کم‌کم آشفته می‌شدند، زیرا مقدمات کار زیادی کش می‌آمد و برنامه‌های از پیش اعلام‌شده را به هم می‌ریخت، مخصوصا در سریال‌های خانوادگی اخلال ایجاد می‌کرد. سازمان مدعی بود که چون ما تحت پوشش عمل می‌کردیم، نمی‌توانیم در تلویزیون دولتی ظاهر شویم. کمیته ادعا می‌کرد که ما در سازمان آن قدر ارشد هستیم و در واشنگتن همه ما را می‌شناسند که هیچ پوششی نداریم و همه می‌دانند ما کیستیم. مزایای بحث خیلی زود با تبدیل به زورآزمایی و نبرد قدرت به عنصر دست دوم تبدیل شد. بحث‌ها راه به جایی نبرد.