تاریخ سیا -تحقیقات ایران کنترا- ۴
غبار فراموشی بر واشنگتن سایه گسترد
مشکل من در کل این ماجرا این بود که زودتر به فکر گرفتن وکیل شخصی نیفتادم. وکیل سازمان فقط میتواند در محدود ظرفیت سازمانی آدم کمک کند و تازه تحتفشار احتمال دارد توصیههای ایمنی لازم را ارائه ندهد یا نخواهد که ارائه کند و مثلا بگوید که دهانت را ببند.
عکس: ویلیام وبستر رییس سازمان سیا
مشکل من در کل این ماجرا این بود که زودتر به فکر گرفتن وکیل شخصی نیفتادم. وکیل سازمان فقط میتواند در محدود ظرفیت سازمانی آدم کمک کند و تازه تحتفشار احتمال دارد توصیههای ایمنی لازم را ارائه ندهد یا نخواهد که ارائه کند و مثلا بگوید که دهانت را ببند. آدم برای آنکه خودش را حفظ کند، باید به هزینه شخصی وکیل بگیرد، چه لازم داشته باشد چه مثل مورد من ضروری تشخیص ندهد. اولیورنورث این کار را کرد و «برندن سولیوان» با کفایت کار کرد و باعث شد که موکلش را دراز نکنند.
حادثه اتفاق افتاد. بین جشن شکرگزاری و کریسمس ۱۹۸۶ غبار خاکستری فراموشی برواشنگتن سایه گسترد. همه کسانی که در شادنوشیهای مختلف به نورث و کار او افتخار میکردند و در اعتمادش شریک میشدند، همه چیز را از یاد برده بودند. تمام شهر یکپارچه تکذیب و برائت بود. به محض آنکه کلمه کنترا مطرح شد، هیچ کس نمیخواست چیزی را به خاطر بیاورد.
با این حال باز هم وکیل حقوقی نگرفتم. علت این بود که چون کار خطایی نکرده بودم و پروندههایم دست نخورده دم دست قرار داشت، نیازی به وکیل گرفتن حس نمیکردم. معاون من در کمیته مشترک ضدخرابکاری توصیه کرد که به هر حال وکیل بگیرم. نورث و برندن سولیوان هم همین حرف را زدند. نصیحت خوبی بود که باید گوش میگرفتم، اما نگران خرجش بودم.
به طور کلی مشکل این است که آدم جرمی مرتکب شده باشد. در صورت ارتکاب جرم آن مساله تفاوت دارد. اشکال کار اینجا است که در مواضع اولیه و اقاریر گاهی اشتباهی پیش میآید، مسالهای فراموش میشود یا حرف نامربوطی به زبان میآید. همین کافی است که آدم به شهادت دروغ متهم شود. معمولا هم در همان اوایل تحقیق و تفحص پیش میآید. میخواهم بنیادی تاسیس کنم که اگر ماموران سازمان دوباره دچار چنین معضلی شدند، بدون دغدغه مشاوره حقوقی بگیرند.
هدف این بنیاد فراهم آوردن مشاوره حقوقی برای افرادی است که در معرض اتهام قرار دارند، آن هم در مرحلهای که آسیبپذیری آنها زیاد است.
ضمنا در سازمان تلاشهایی نه چندان هوشمندانه به خرج دادند که مرا از گرفتن وکیل منصرف کنند. از طبقه هفتم به گوش من رساندند که گرفتن وکیل یعنی اینکه خطایی مرتکب شدهام. کلر جورج، یکی از مخالفان وکیل گرفتن من بود. آلن فایرز میگفت؛ وکیل بگیرم، زیرا خبر داشت که چه چیزی در خطر است. او کلی با جورج سر و کله زد، اما خودش هم وکیل نگرفت. دستکم آن موقع وکیل نداشت.
بیآن که وکیل بگیرم، در مقابل دار و دسته ولش شهادت قانونی دارم. وکیل حقوقی سازمان از دفتر کل حقوقی سیا همراه من بود، اما اجازه حضور در دادرسی را نداشت. «جان دبلیو ککر» که به قید قسم از من شهادت گرفت، بعدا دادستان پرونده اولی نورث شد. او از من سوالات زیادی نمیپرسید، در عوض خودش را به بافتن تئوریهای مختلف توطئه مشغول میکرد و بعد نظر مرا درباره آنها میپرسید.
او عمدتا دنبال اجرتالمسمی مجوز هندوراسیها بود که در مقابل استفاده از خاک کشورشان برای عملیات علیه ساندینیستها مطالبه میکردند. او تصور میکرد که ما با هندوراسیها در زمان تصویب اصلاحیه بولاند زدوبند کردهایم و به آنها قول همکاری و مساعدت نظامی و اقتصادی دادهایم. احتمالا نظرش این بود که در زمان ریاست من در شعبه آمریکای لاتین این کمکها بخشی از قرارداد بود.
آیا هندوراسیها انتظار کمک داشتند؟ بلی. آیا آنها از سفیر هم خواستند؟ نه. آیا معامله با آنها در زمان ریاست من در شعبه آمریکای لاتین قطع شد؟ نه. همه اینها در صورت جلسات گروه بین سازمانی در وزارت خارجه قید شده. اما انگار اصلا قید نشده بود. ککرشقهای دیگر موضوع را با ترکیبات مختلف «توطئهگران» پیش کشید که با تبانی سعی کردهاند به این وعده وفا کنند و کمکها را تحت پوشش به هندوراسیها برسانند. به او گفتم که هیچ توطئهای در کار نبوده است.
نخستین گزارشهای بهبود کیسی بعد از کریسمس امیدوارکننده بود. باب گیتس، سرپرستی سازمان را به عهده گرفت. در زمینه مسائل ایران- کنترا سازمان چنان به هم ریخته بود که فرصت پرسیدن احوال کیسی را نداشتیم. اواسط ژانویه ۱۹۸۷ اخبار مثبت کم شد و رو به نقصان گذاشت. کیسی اواخر ماه از تخت بیمارستان پایین آمد.
کمیسیون تاور گزارش خود را در اواخر فوریه صادر کرد. جان تاور به دلیل مساعیاش در ماجرا مدعی جانشینی کیسی بود. باب گیتس، سرپرست موقت سازمان که ظاهرا میبایست به سمت ریاست برسد، از فهرست حذف شد، زیرا «ارتباط بسیار نزدیکی» با مساله ایران- کنترا داشت. تصور تاور به عنوان رییس سازمان خیلی مسخره بود.
در عوض ویلیام وبستر از اف.بی.آی جای کیسی را گرفت. در اوایل مارس ریگان از وبستر خواست که اف.بی.آی را رها کند و به سیا بیاید. وبستر پیش از ریاست اف.بی.آی وکیل بود، بعد در ناحیه میسوری قاضی استیناف دادگاه فدرال. از وقتی در کمیته ضدخرابکاری با اف.بی.آی همکاری میکردیم، وصف وبستر را زیاد شنیدیم و البته وصف خوبی نبود.
ارسال نظر