ولی بیش از معدودی تلف نشده و مابقی به اختلاف امزجه از سه تا ده روز شفا یافتند. در اصفهان هم یک چنین بادی در اوایل این ماه وزید و بعد از آن، تک تک مردم روی هم ریخته، تا چند روز است که خیلی شدت پیدا کرده و اغلب گرفتار این بلیه گردیده‌اند. تا خداوند چه مقدر فرموده باشد. باید راضی به خواست خدا شد و شکر کرد و به‌خودش پناه برد و به مقربان در گاهش توسل جست. وصلی علی محمد و آل محمد صلی.

پانزده شهر محرم‌الحرام ۱۳۳۷

اگر چه نقاهت مرض هنوز در مزاجم باقی است، ولی بحمدا... کسالتم رفع شده. بچه‌ها هم بهتر هستند. ولی آقا رضا که زودتر از همه مبتلاء شده، هنوز کسالت دارد. یعنی تب و سر دردش رفع شده، ولی مبتلاء به اسهال خونی شده است و ابدا هم خوراک نمی‌خورد و به این جهت خیلی ضعف دارد و اسباب پریشانی حواس بنده شده است. چند شب است که به واسطه کسالت او خواب راحت نرفته‌ام. خیلی کم طاقت شده‌ام. به محض آنکه یک نفر از بستگان اظهار کسالت نماید، به قدری پریشان می‌شوم که دیگر هیچ حال و حواس برایم باقی نمی‌ماند. بلکه از اول این ماه تا امروز که پانزدهم ماه است به بنده خوش نگذشته و هر روز و شبی را به واسطه و جهتی دلتنگ و پریشان بوده‌ام. تا این چند روزه که بچه‌ها ناخوش، خودم ناخوش و در این ضمن هم اخوی میرزا محمود که خیلی با هم انس داشتیم، خیال مسافرت دارد و با شخص تاجری قرارداد نموده که باتفاق او برود ناصریه، مشغول منشی‌گری باشد و تمام مخارجش را بدهد، حتی لباسش را و یک ساله هم کنترات شده که به علاوه مخارج، در یک سال صد و چهل و چهار تومان بگیرد و در ضمن هم دخل خارج دارد. اگر چه بدهکار نیست و انشاءا... پس از اندک مدتی شاید خدا بخواهد، می‌تواند مایه و اعتباری فراهم نماید. ولی از مفارقت او خیلی افسرده و دلتنگ هستم. خداوند حافظ و نگهدار او باشد. از قراری که می‌گوید، امروز یا فردا حرکت می‌کند.

بیست و دو شهر محرم‌الحرام۱۳۳۷

الساعه از بدرقه اخوی میرزا محمود مراجعت می‌نمایم و یک کسالت و ملالتی دارم که مافوقش متصور نیست. خیلی با هم انس داشتیم و اغلب شب‌ها چند ساعتی را پیش هم بودیم. هر روز بازارها و کاروانسرها، به یک جهتی بسته و تعطیل بود، می‌آمد توی محکمه و غیر از اخوت، رفاقت هم با هم داشتیم. واقع مفارقت او خیلی افسرده و دلتنگم نموده. خدا را به حق خمسه اطهار قسم می‌دهم که داغ او را نصیبم نکند و او را به سلامتی و دلخوشی معاودتش دهد.