رشد قیمت نان و برنج و مردن تنگ‌دستان

باری، در این مدت متارکه خیلی اشخاص تبعید شده بودند. خیلی‌ها مهاجرت نموده بودند. ولی در این ایام اغلب مراجعت نموده‌اند. من جمله آقای شیخ‌الاسلام که رییس بلدیه بوده و حالیه هم هست به عزت و جلال ورود فرمودند. از طرف اهالی هم لوازمات احترام به حدی به عمل آمد که تا به حال دیده نشده برای ورود کسی این اندازه احترام کرده باشند. دیگر آقای اعتماد التجار برادر آقای امین‌التجار بود که امروز وارد شد و نیز احترامات شایان از طرف اهالی به عمل آمد. در این مدت روزنامه‌ها تعطیل و توقیف بودند و اگر هم این آخری در طهران یکی دو نمره طبع می‌شد، به اصفهان نشر نمی‌شد و سانسور سخت بود که مسافرین را تفتیش می‌کردند. اگر روزنامه‌ای پیش آنها بیرون می‌آمد جرمانه زیادی می‌گرفتند. تلگرافات و کاغذها تماما سانسور بود. وقتی پست می‌آمد باید ببرند و قنسول خانه و سانسور شود. هر کدام را صلاح می‌دانستند به صاحبانش می‌دادند و هر کدام واضح نوشته نشده بود یا آن که از تعدیات روس‌ها چیزی نوشته شده بود، ضبط می‌شد و صاحب کاغذ هم گرفتاری پیدا می‌کرد. همچنین از اصفهان هر کس کاغذی برای شهری دیگر می‌‌فرستاد، ابتدا باید به مهر سانسور برساند، والا ضبط می‌شد. باری، از هر جهت آزادی سلب شده بود و خیلی به مردم سخت می‌گذشت. ولی این ایام بحمدالله تا یک درجه‌ای آزادی حاصل شده: مثل آن که چند نمره روزنامه در اصفهان طبع و نشر می‌شود، اگر چه با ملاحظه می‌نویسند ولی در طهران قریب بیست نمره روزنامه از یومیه و هفته سه نمره و هفته دو نمره و هفته یک نمره و ماهی یک نمره، طبع و نشر می‌شود و در کمال آزادی هم نوشته می‌شود، و اغلب آنها به اصفهان هم می‌آید. سانسور هم موقوف شده، مگر در بعضی شهرها مثل همدان و کرمانشاه که محض آنکه کسی شکست آنها را مطلع نشود سانسور می‌نمایند.

دیگر اینکه این مدت اجتماعات ممنوع بود. حتی آنکه اگر کسی مهمانی می‌کرد اسباب گرفتاری می‌شد و او را به قنسول‌خانه جلب می‌کردند که تو در خانه‌ات اجتماعاتی بر ضد ما شده، باید چندی حبس باشی و جرم بدهی یا آنکه تبعید شوی. ولی این ایام آن هم موقوف شده و آزادی اجتماعات فراهم است. مثل آنکه در اصفهان متجاوز از شصت حوزه اجتماع می‌شود، از حزب دموکراتی و بلکه بر ضد روس‌ها علنا کنفرانس و نطق‌ها می‌شود و آزاد هم هستند. یعنی کسی مزاحم آنها نمی‌شود. مثل آنکه در مدرسه چهارباغ که محل تفرج و تفریح عمومی است و روزهای جمعه بیش از وقت دیگر جمعیت هست، چند هفته است که یک دو نفر از آزادی‌خواه‌ها در آنجا نطق‌های مهیج بر ضدروس‌ها و کلیه اجانب می‌نمایند. امید است، انشاءا... هرچه پیش می‌رویم بهتر شود و آزادی کامل حاصل نماییم و دست اجانب از وطن عزیزمان کوتاه شود.

خلاصه این مدت یکسال و نیم که حکومت با ظل‌السلطان بود، خیلی خیلی به مردم اصفهان سخت و بد گذشت، از هر جهت که یکی از جهاتش گرانی بود. اگرچه حالیه هم گرانی است، ولی گرانی امروز در تمام ایران بلکه در تمام دنیا است. خداوند ترحم فرماید، با آنکه اول خرمن است، نان خیلی کمیاب و مخلوط با جو غیره و هر چهار یکی هفت صد دینار می‌فروشند. گندم یک خرواری چهل تومان، برنج صدری یک من یک تومان، برنج شهری یک من هشت قران. اغلب اجناس گران و کمیاب است. خیلی از مردم فقیر شده و خیلی از فقرا مردند. خداوند ترحم فرماید به اشخاص معیل (عیالوار). بنده که به‌علاوه عیال‌باری، سال گذشته یک پسر دیگر هم پیدا کرده‌ام؛ یعنی در ماه محرم گذشته خداوند مرحمت فرموده، اسم او را یحیی گذاشتم. چند ماه بعد از تولدش سینه پهلوی سختی گرفت که بنده مایوس بودم، ولی بحمدا... بهبودی حاصل کرد و حالیه در قید حیات است. در این مدت کارهای شخصی بدون تغییر بود. کمافی‌السابق در همان خانه اجاره‌نشین هستم. محکمه همان جایی است که بود. عایدات تقریبا قدری بهتر از سابق است؛ یعنی اندازه‌ای زیاد شده که مخارجات زیاد گردیده. بحمدا... مقروض نیستم و تا به حال امورات به خوشی گذشته است.

تاریخ غره ذیحجه‌ الحرام یک‌هزاروسیصد و سی‌وپنج

امروز که چهارشنبه اول ماه بود، حسب‌المعمول روضه‌خوانی داشتم. اغلب رفقا تشریف آورده بودند. مجلس خوبی بود. ظهر را عموزاده آقامیرزا عبدالکریم بنده منزل تشریف داشتند. خوش گذشت.

هرگاه حیاتی باشد هر وقت تازه‌ای که قابل درج باشد، پیدا نمایم، یادداشت می‌نمایم. والسلام.

گرانی نان، بی‌آبی، قحطی و احتکار و ناامنی

تاریخ چهارشنبه چهارده شهر محرم‌الحرام یک‌هزارو سیصد و سی‌وشش

این اوقات کارها خیلی‌خیلی سخت شده، واقعا فوق طاقت است. گذشته از گرانی ماکولات، آب هم کمیاب گردیده، اغلب چاه‌های آب خشک و کم‌آب شده؛ مثل چاه خانه‌ای که اجاره بنده است که مدتی بود کم‌آب شده بود و به تدریج کمتر شد تا قریب یک‌ماه است که به کلی خشک شد. تا دیروز از خانه همسایگان آب می‌گرفتیم و با کمال صدمه و سختی گذرانیدیم، تا این دو روزه که چاه همسایه‌ها هم کم‌آب شد و باید چند دلو آب بکشند یک آفتابه آب بشود و با بچه‌داری خیلی سخت بوده امر تطهیر و نظافت. خلاصه دیروز نقل مکان کردیم، یعنی عجالتا به طور موقت در خلوت عمو که دو دانگ او متعلق به خود حقیر است، سکنی گرفته‌ایم. دیشب را در آنجا به سر بردیم. جزیی اثاثیه‌ای هم به قدر رفع احتیاج همراه برده‌ایم. اگرچه آنجا هم از بعضی جهات سخت است، یعنی از خیلی جهات، عجالتا سخت است، ولی فقط دلخوشی به آب داریم و تا زمانی که آب چاه‌ها زیاد نشود، خیال دارم همان جا بمانم. توضیح آنکه با پاک کردن چاه، باز هم آب او خشکیده است. این شرح آب بود که چندان مهم نیست. یعنی بعد از سختی نقل مکان کرده و راحت شدیم، اما سایر لوازمات را نمی‌دانم چه باید کرد.