رابطه ایران و فرانسه و مساله روسیه
مونیکا روشنضمیر- بعد از نابودی نیروی دریایی فرانسه و شکست تیپو سلطان، ناپلئون نقشه حمله به هندوستان خود را تغییر داد چون پیاده کردن قوا به سواحل دکن دیگر غیرممکن شده و راه زمینی اهمیت بیشتری کسب کرده بود؛ به همین سبب مذاکرات محرمانه با تزارپل شروع شده و پس از گفت وگوهای رسمی قرار بر این شده بود که ۳۵ هزار سرباز فرانسوی در طول رود دانوب به استراخان بیایند و در آنجا با ۳۵ هزار سرباز روسی متحد شوند و سپس جمعا از راه استرآباد و هرات و قندهار به سوی هندوستان حرکت کنند؛ ولی وقتی با قتل تزار این نقشه بلااجرا ماند، مجددا ایران و افغانستان مورد توجه خاص ناپلئون قرار گرفتند. سر هنری راولینسون در کتاب خود انگلستان و روسیه در شرق معتقد است که خانوادههای کنسولهای قدیمی توسط نامههای جعلی کوشش کردند که نخستین رابطه بین ایران و فرانسه را برقرار سازند.
اما در نامه مورخ ۳۰ مارس ۱۸۰۵ ناپلئون به شاه ایران مزایای داشتن قشون منظم و مستحکمات مرزی و نیروهای قوی ایرانی در دریای خزر توصیف گردیده و تاکید شده بود که از فرستاده احتمالی پادشاه در دربار ناپلئون پذیرایی شایانی به عمل خواهد آمد.
مامور او یعنی رومیو ماموریت داشت اجازه کسب کند مقری برای فرانسویها در بندر عباس ایجاد شود و شاه اتحاد خود را با انگلیس قطع کند. از قرار معلوم رومیو در مذاکرات خود به وزرای شاه گفته بود که فرانسه به ایران، در عقب راندن روسها کمک خواهد کرد؛ به شرط اینکه دولت ایران با فرانسه قرارداد اتحاد ببندد و در آن صورت فرانسه یکی از بنادر خلیجفارس را در دست بگیرد. در هرحال رومیو فرصت انجام ماموریت خود را نیافت؛ چون در ۱۵ اکتبر ۱۸۰۵ یا ۱۷ روز بعد از ورودش به تهران فوت کرد. بنابراین ماموریت او خاتمه نیافت و یکی از همراهان او تماس با شاه را قطع نکرد. منابع انگلیسی از این جریان با اطلاع بودند؛ به طوری که گزارش دادند که «فرانسه میخواست این طور وانمود کند که حمله روسها به ایران در نتیجه تحریکات انگلیسها بوده و شاه که معلوم نیست اطمینان حاصل کرده بود یا نه ظاهرا به سرعت حاضر به عقد قرارداد و اتحاد با فرانسه بر علیه روسها بوده است...».
برخی مورخان گفتهاند که شاه و درباریان وی کاملا از اوضاع سیاسی جهان بیاطلاع بودهاند و هرگامی که برمیداشتند به زیان خودشان تمام میشد و دول انگلیس، فرانسه و روس به وسیله دادن هدایای گرانبها همیشه به هدفهای خود میرسیدهاند، بلکه به عکس فتحعلیشاه ثابت کرده که وی از تغییرات سیاسی دائمی قدرتها در اروپا به خوبی آگاه بوده است و شتاب وی در اتحاد با دولت فرانسه این امر را به خوبی نشان میدهد.
ناپلئون بناپارت به محض دریافت نامه فتحعلی شاه، پیر ژوبر، سفیر خود را فورا عازم ایران کرد.
وی در هفتم ماه مارس ۱۸۰۵ پاریس را ترک کرد و در ۱۰ آوریل به قسطنطنیه رسید؛ چون بیم به همخوردن روابط بین فرانسه و دربار قسطنطنیه میرفت، این شخص باید مدت بیشتری در آنجا میماند تا احتمال چنین تصوری را در فکر سلطان از میان ببرد. بعد از اینکه تاحدی از این نظر خیالش آسوده شد در ۳۰ ماه مه با تظاهر به اینکه به پاریس مراجعت میکند به سوی ایران حرکت کرد. با اینکه وی با نام مستعار سفر میکرد؛ ولی در ورود به ترابوزان به وسیله ماموران انگلیسی شناخته شد. در ۴ ژوئیه ژوبر به بایزید رسید در آنجا به وسیله پاشای منطقه دستگیر و زندانی شده و دو نفر از همراهان وی کشته شدند و هرچه داشتند مصادره شد. بعد از چند ماه حبس، ژوبر توانست به وسیله یک زن ارمنی، پیغامی برای عباس میرزا بفرستد. ولیعهد فورا آزادی ژوبر را از حاجی یوسف پاشا حاکم عثمانی ارزروم خواست و برای اینکه تهدیدی کرده و فشار بیشتری بیاورد،فرمان جمعآوری قوا را صادر کرد و بالاخره سفیر فرانسه بعد از هشت ماه اسارت آزاد و با احترام زیاد به تبریز فرستاده شد و بلافاصله در سلطانیه به حضور شاه رسید. او نامه ناپلئون را تقدیم شاه کرد. در این نامه چنین نوشته شده بود:
«دولت فرانسه بر علیه روسیه بوده و دشمن آن کشور میباشد درحالی که انگلیس با آن دولت روابط دوستی خود را حفظ میکند و بنابراین این عاقلانه است که در نتیجه تخطی انگلیسها از قرارداد، ایران روابط قدیمی و نزدیک خود را با فرانسه دوباره برقرار کند و مزایای این دوستی که راندن روسها از گرجستان و ایران باشد به خوبی آشکار است.»
دستورالعمل ژوبر ایجاب کرد که به خصوصیات شاهزادگان، اشخاص و معتمدین دربار پی برده و اطلاع دهد ولی سلامت او چنان مورد مخاطره بود که شاه دستور داد او را با تخت روان به ترکیه منتقل کنند. شاید وی نمیخواست سفیر دیگری از فرانسه در ایران بمیرد.
ژوبر به وسیله میرزا محمد رضا قزوینی که از طرف شاه به عنوان سفیر ایران در دربار فرانسه منصوب شده بود، همراهی شد با اینکه این دو هیات اعزامی به دربار ایران بعد از گذشتن از موانع و مشکلات فراوان به کشور ایران رسیدند از آن به بعد دیگر روابط بین ایران و فرانسه تا ورود ژنرال گاردان قطع نشد. بعد از عزیمت ژوبر بیمار، ژوزف ماری ژوئانن به ایران آمد. به وسیله او دربار ایران از آخرین اخبار اروپا مطلع شد و نیز در مورد نمایندگان تجارتی فرانسه در حلب و بغداد (روسو و پسرش) نیز دربار ایران آخرین اخبار را به دست آورد. فرستادگان بعدی موسیو دلابلانش برادرزاده وزیر خارجه فرانسه و آوگرست بن تام لفور بودند که وظایف نظامی داشتند. گمان میرود که یکی از این دو نفر، نامهای را که ناپلئون در ۱۷ ژانویه ۱۸۰۷ در ورشو نوشته بود به دربار ایران آورد که در مقدمه آن خبر غلبه فرانسه بر پروس در آن داده شده بود. علاوه بر آن ناپلئون چنین ذکر کرده بود. «من امپراتوری خود را ترک کردم که به سوی دشمنان بروم تو هم به نوبه خود با قدرت به دشمنانی که در اثر فتوحات من ضعیف شدهاند حمله کن و دوباره گرجستان و تمام استانهایی که امپراتوری تو را تشکیل میدهند به تصرف بیاور...»
این نامه بیاثر نبود، زیرا فتحعلیشاه در نامه مورخه ۸ ژوئن ۱۸۰۷ یا اول ربیعالثانی ۱۲۲۲ مینویسد که به عباس میرزا دستور داده است که از سه نقطه به روسها حمله کند یعنی از گرجستان، در بند داغستان. مسیو رومن که در ۱۵ اکتبر ۱۸۰۷ به تهران وارد شد، تا هنگام ورود ژنرال گاردان عهدهدار امور سیاسی فرانسویها بود. به سبب همین مراوده دیپلماسی پیگیر، نفوذ فرانسه در دربار ایران دائما در حال تزاید بود. همانند استقبال دوستانهای که از سفرای فرانسه در تهران به عمل میآمد، دولت فرانسه نیز از میرزای محمدرضا قزوینی پذیرایی شایانی کرد.
طرف مذاکره سفیر ایران برناردماره بود که در ۲۰ آوریل ۱۸۰۷ ناپلئون به او برای عقد قرارداد با ایران اختیار تام داده بود. بالاخره در ۴ مه ۱۸۰۷ در فینکناشتاین قرارداد اتحاد ایران و فرانسه امضا شد این قرارداد از ۱۵ پارگراف تشکیل شده بود. در ماده ۴ قرارداد آمده است؛ ناپلئون تمام سعی خود را مصروف این خواهد کرد که روسها را از گرجستان و خاک ایران مجبور به عقبنشینی کند و این عقبنشاندن هدف دائمی سیاست او خواهد بود. ماده ۶ تحویل اسلحه به ایران و ماده ۷ ورود افسران فرانسوی به ایران برای تربیت قوای ایران به روش اروپایی و ماده ۸ حاکی از اعلام جنگ ایران به انگلیس و شروع فوری به اقدامات خصمانه است.
ماده ۹ طرفین قرارداد را ملزم میکند علیه انگلستان و روسیه متحدا بجنگند. ماده ۱۰ شاه را متعهد میکند نفوذ خود را بر افغانها به کار برد تا آنها روی انگلیسها اسلحه بکشند و خود شاه نیز لشکری علیه متصرفات انگلیسها در هند بفرستد. در ماده ۱۱ تا ۱۳ شاه ملزم است که برای نیروی دریایی فرانسویها که در خلیج فارس به ساحل میآیند آذوقه و قوای کمکی تهیه کند و اجازه دهد که نیروهای فرانسوی جهت حمله به هندوستان از ایران عبور کنند.
به طوری که ملاحظه میشود این قرارداد منظور ناپلئون درباره حمله به هندوستان و بیرون راندن روسها از قفقاز را کاملا آشکار میکند، ولی ایندو تصمیم هیچگاه به مرحله اقدام درنیامد. غیر از ماده ۷ در حقیقت هیچیک از پاراگرافها عملی و اجرا نشد؛ زیرا از جهتی اجرای آن مواد به تغییرات سریع و غیرمنتظره اوضاع سیاسی در اروپا بستگی داشت و از طرف دیگر به اصل دور از واقعیت مواد این قرارداد ارتباط پیدا میکرد. میرزا محمد رضا در پاییز ۱۸۰۷ همراه ژنرال گاردان به تهران رسید و قرارداد اتحاد در ۲۰ دسامبر ۱۸۰۷ به تصویب رسیده و امضا شد.
دخالت ژنرال گاردان در سیاست ایران علیه روسیه
در ۱۲ آوریل ۱۸۰۷ ناپلئون،ژنرال کلود ماتیو گاردان را در قصر فینکناشتاین به عنوان نماینده تام الاختیار خود در ایران و برادر او ، آنژلوئی را به عنوان دبیر اول سفارت معرفی کرد. دستورات ناپلئون به ژنرال با دستوراتی که قبلا به ژوبر داده بود فرقی نداشت، فقط مفصلتر بود و دستورات اکید ناپلئون بیشتر متوجه موقعیت و امکانات جغرافیایی، مالی و نظامی ایران میشد. به علاوه گاردان دستور داشت دشمنی ایران را با روسیه تشدید کرده و در عوض بین ایران و ترکیه روابط نزدیکتری را به وجود آورد و به علاوه وی اختیار داشت موافقتنامهای برای تحویل اسلحه به ایران منعقد کند. ضمنا دستورات و اطلاعات دقیق و زیادی هم در مورد پیاده شدن قوای فرانسه در سواحل خلیجفارس به ژنرال گاردان داده شده بود. در مورد هندوستان هم ژنرال دستور داشت با مهاراجهها تماس برقرار کند. بالاخره آخرین نکته دستورات مزبور در مورد امور بازرگانی بود.
هیات اعزامی فرانسه با در دست داشتن این دستورات، در پاییز ۱۸۰۷ به ایران وارد شد.در ۶ دسامبر استقبال باشکوهی از آنان در تهران به عمل آمد و به گاردان نیز طی مراسمی لقب خانی داده شد. چهار روز بعد شاه قرارداد همکاری و اتحاد را امضا کرد و دو نفر از اعضای عالیرتبه شاه آن را مهر کردند.قبل از هرچیز مفهوم نیست که چگونه گاردان بعد از آنکه روسیه طبق معاهده صلح تیلسیت در ۷ یا به عبارت دیگر در ۹ ژوئیه متفق فرانسه شده بود پیمانی را که نکات اصلی آن نمیتوانست قابل اجرا باشد به شاه تسلیم کرده است؟ این رفتار را فقط میتوان بیاطلاعی او از اتفاقات و حوادث تازه آن موقع تلقی کرد. اگر هم ژنرال گاردان قبل از عقد قرارداد صلح تیلسیت به ایران حرکت کرده باشد باز تصور اینکه وی از این تحولات اطلاعی کسب نکرده باشد، عجیب به نظر میرسد.به علاوه خیلی ساده این مساله پیش میآید که چطور او این قرارداد را با آگاهی از آن تغییرات به شاه تسلیم کرده است.معاهده فینکناشتاین نه تنها علیه روسیه بلکه علیه انگلستان نیز بوده است یعنی از بستن قرارداد صلح تیلسیت فقط یک قسمت از معاهده فرانسه و ایران مورد ابطال قرار میگرفت و نقشههای ناپلئون در مورد هندوستان تغییری نکرده و ایران هم هیچ وقت قرارداد جداگانهای علیه انگلستان امضا نکرده بود؛ زیرا بیش از هرچیز دیگر نظرش متوجه مناطق شمالی و گرجستان بود. از این جهت اقدام گاردان به خوبی روشن است و منظور او از این اقدام حتما این بوده است که مانع نزدیکی ایران به انگلستان- که در آن موقعیت دشمن روسیه بود- شود. همچنین امکان دارد که دربار فرانسه عمدا و به همین علت ژنرال را از تغییرات تازه اوضاع سیاسی در اروپا بیاطلاع نگاه داشته باشد.
در هر صورت ایران مانند قدرتهای اروپایی که در شرق جاسوسانی داشتند، دارای جاسوسانی در اروپا نبود و به همین سبب سخنان نماینده ناپلئون مورد قبول قرار گرفت.
در بهار سال ۱۸۰۸ بارون ورده به عنوان فرستاده گودویچ فرماندار روسیه در قفقاز به تهران آمد. تقاضای او این بود که شاه نماینده تامالاختیاری برای عقد قرارداد صلح به روسیه بفرستد. در ۲۱ مه وی نامهای به سفیر فرانسه داد که در آن گودویچ از وی خواسته بود بین ایران و روسیه میانجیگری کند.
شاه در یک جلسه به خصوص که گاردان را به حضور پذیرفت به او اطلاع داد که فقط موقعی حاضر به مذاکره خواهد بود که روسها تمام مناطق شمالی متعلق به ایران را تخلیه کنند ولی بارون ورده خواهان آن بود که مرز جدید در امتداد رودخانههای کور و ارس قرار گیرد. گاردان که متوجه شد با چنین شرایط مغایری بدون کمک دولت دیگری نمیتواند کاری از پیش ببرد، پیشنهاد کرد مذاکرات در پاریس بین عسکر خان از ایران و کنت تولستوی از سوی دولت روسیه انجام گیرد. شاه قبول کرد و فرمانی برای عسکر خان در ۳۰ مه صادر کرد که طی آن به او جهت بستن قرارداد اختیار داده بود. در همین موقع نامههایی نیز به پترزبورگ فرستاده شد که خواستههای شاه مبنی بر اینکه دوستی قدیم ایران و روسیه دوباره تجدید شده و نماینده تامالاختیار روسیه نیز برای عقد قرارداد به پاریس فرستاده شود، در آن تشریح شده بود.
ارسال نظر