تشکیل شرکت و انجمن اتحاد
گروه تاریخ اقتصاد- آنچه میخوانید بخشی از خاطرات ظهیرالدوله است که وی ضمن آن بهرویکرد برخی بازرگانان انتقاد کردهاست. بعدازظهر رفتم چاپخانه. عصر برحسب دعوت رفتم به انجمن اتحادی که در مدرسه کوچکی مجتمع میشود. اشخاصش خیلی به نظرم بیغرضتر و متدینتر از وکلا و منتخبین مجلس فواید عمومی آمد. جمعی هستند که هم قسم و متعهد شدهاند که مصالح عمومی را صحبت کنند. میخواستند تشکیل شرکتی کنند و به ترتیبی شصت هفتاد هزار تومان پول جمع کرده بعضی کارخانجات از خارجه بخواهند. این خیالشان را تصویب نکردم. گفتم بروند. انسان ذی حس واجب است که فکری برای راحتی الان نوع خودش بکند. این خیال شما برای ۱۰ سال بعد است. اگر مرد هستید و میخواهید کاری برای نوع بکنید، تدبیری کنید که رسم بیگاری؛ یعنی مجبور کردن رعیت به اینکه هر وقت ارباب میخواهد بدون مزد واجرت باید کار کند و اگر چلاق باشد باید عوض بدهد. رعیتی که ۷۰ سال دارد و هیچ ندارد و لخت است و هر وقتی اربابی میفرستند که بیگاری بده بیچاره باید دست از کار خودش کشیده نانش را هم از خانهاش برداشته سه فرسنگ برود و آنجا کار کرده شب برگردد، هرگز راضی نیست که شما حرف تاسیس کارخانهسازی ده سال بعد را بزنید. همه تصدیق کردند که فکر کردن برای رفع این بلیه واجبتر از هر خیالی است. روی هم رفته خوب انجمن اتحادی است.
منبع: خاطرات و سفرنامه ظهیرالدوله، سال ۱۳۲۵
ارسال نظر