اصطلاحات اقتصادی در حکومت غزنویان و سلجوقیان‌

دکتر حسن انوری‌- استیفا در لغت به معنی«تمام گرفتن و طلب تمام کردن»است و در اصطلاح عبارت است از حساب و حسابداری امور مالی و دخل‌ و خرج.صاحب نفایس الفنون می‌گوید: «علم استیفا عبارت است از معرفت قوانین که بدان ضبط دخل دیوان و کیفیت و کمیت محاسبات‌ معلوم کنند». وقتی که ابوالفضل بیهقی می‌نویسد: «و این آزاد مرد (عبدالملک مستوفی) مردی دبیر است و مقبول القول و به کار آمده و در استیفا آیتی...» مرادش از استیفا همان است که‌ صاحب نفایس الفنون از آن به علم محاسبه تعبیر می‌کند.

دیوان استیفا یعنی تشکیلاتی که متصدی امور مالی کشور و مامور جمع‌آوری خراج بوده، بعد از دیوان وزارت (یا دیوان‌ خواجه) بزرگترین‌ و مهم‌ترین دیوان‌ها به شمار می‌رفته است و همین‌طور صاحب‌دیوان‌ استیفا دومین مقام از مقامات کشوری را حائز بوده است. در آثار الوزراء می‌خوانیم که «احمد حسن میمندی....در ابتدای سلطنت‌ سلطان محمود صاحب دیوان انشا و رسالت گشت، جذبات عنایت‌ سلطانی او را از درجه‌ای به درجه‌ای ارتقا می‌داد تا مستوفی گشت‌ ...» از این نکته پیداست شغل استیفا بالاتر از شغل صاحب دیوانی‌ رسالت و عرض بوده و بعد از وزارت قرار داشته است.حدود اختیارات و وظایف دیوان استیفا از فرمانی که در سال‌ ۵۶۳ در زمان سلاجقه به نام نظام‌الدین کیخسرو صادر شده ، معلوم‌ می‌شود:

«اولی تر شغلی که عنایت به تمهید قواعد آن مقرون دارند و اهتمام بر تشیید ارکان آن مقصور و موفور گردانند و در تفویض و ترتیب آن احتیاط و تنوق نمایند و اندیشه صافی و نظر کافی بر آن‌ گمارند استیفای مملکت و ضبط اموال ولایت است که مصالح لشکر منصور و مناحج دیوان معمور بدان تعلق دارد و قواعد نظام ملک و راستی میان لشکر و رعیت بدان حاصل بود و اعمال و اموال مملکت‌ ...»

ابن طاهر از کسانی است که بعد از مرگ احمد حسن میمندی‌ (محرم سال ۴۲۴) نامزد وزارت می‌شود و سلطان می‌گوید: «طاهر مستوفی دیوان استیفا را به کار است.» و از این نکته، مستوفی کل‌ بودن یا صاحب دیوان استیفا بودن طاهر در این زمان محرز است. آخرین باری که در تاریخ بیهقی از طاهر نامی به میان می‌آید در وقایع‌ سال ۴۳۲ است که ظاهرا در آن موقع نیز شغل استیفا داشته، بنابراین‌ در تمام ایام سلطنت مسعود دیوان استیفا با این شخص بوده است.

مقر مستقر دیوان استیفا را دار استیفا نیز می‌گفته‌اند. در تاریخ‌ بیهقی از قول مسعود غزنوی آمده است:« مانک را حق بسیار است در خاندان ما، این حاصل و گوسپندان بدو بخشیدم، عبدالغفار به‌ دار استیفا رود و بگوید مستوفیان را تا خط بر حاصل و باقی او کشند.»

اینک برخی از اصطلاحات معمول در دیوان استیفا و همچنین‌ اصطلاحاتی را که به نحوی با این دیوان مربوط می‌شود، به ترتیب‌ الفبایی در اینجا نقل می‌کنیم:

ابواب المال: در ترجمه تاریخ یمینی این اصطلاح مکررا به کار رفته‌ است. ایلک خان می‌گوید: خطاب به سبکتکین....، نوح (مراد نوح بن‌ منصور پادشاه سامانی است) مرفه گشته و ارتفاعات خراسان و ماوراءالنهر بر شهوات صرف می‌کنند..... لایق‌تر آنکه این ولایت از او خالی کنیم و ابواب المال آن بر اعوان دین‌ و انصار اسلام و غزات و مرابطان مصروف داریم».

و در بیان واقعه ناردین در همان کتاب آمده است که: ملک هند.... اعیان و اقارب و زبده مواکب خویش را به رسالت به خدمت سلطان‌ فرستاد و تضرع‌ها کرد و ملتزم جریمه و فدیه شد......سلطان‌ (محمود)....راضی شد.... و قرار این جزیه در جریده ابواب‌المال‌ دیوان سلطان مثبت گشت.

ظاهرا مراد از کلمه مرکب ابواب‌المال، مجموعه اموالی است‌ که به سلطان یا به خزانه پادشاهی می‌رسیده است و در این صورت‌ جریده ابواب‌المال جریده دیوان خراج خواهد بود.

اتاوت: به معنی خراج به کار رفته:

ملک هند... ملتزم جریمه و فدیه شد و سی مربط فیل تقریر کرد که از نخب افیال خویش به خدمت فرستد و موافقه اتاوتی معین‌ گردانید که هرسال از مبار آن دیار و متاع آن بقاع به خزانه‌ می‌فرستد. این اصطلاح در حوزه حکومت عباسیان نیز معمول‌ بوده است.اجرا: با الف ممدوه در اصل مصدر است از «اجری علیه جرایة» یعنی وظیفه و راتبه‌ای برای او مقرر کرد و در اصطلاح فارسی‌ زبانان به معنی اصل و وظیفه و راتبه و مخصوصا وظیفه جنسی‌.

اخراجات:

ج- اخراج به معنی هزینه و مخارج و به خصوص هزینه‌های‌ دیوانی به کار رفته است.

ادرار: (جمع، ادرارات) وظیفه، مقرری مستمری و هرنوع مالی که به‌طور مرتب (و معمولا سالانه) پرداخت می‌شده‌ است و مخصوصا مالی که به علما و سادات و دیگر استحقاق‌دارندگان‌ به طور مرتب می‌رسیده است. در «دستور الکتاب» اشاره‌ای هست که‌ ادرارات هرسه ماه یک بار پرداخت می‌شده است.در چهار مقاله نظامی عروضی از فرمان و نامه پرداخت ادرار به ادرارنامه تعبیر شده آنجا که گوید: و بفرمود تا.....هر سال دو هزار دینار زر و دویست خروار غله به نام وی برانند و این تشریف و ادرارنامه به دست معروفی به مرو فرستاد.ارتفاع: این اصطلاح در متون دوره غزنوی و سلجوقی مکررا به کار رفته است. استاد مجتبی مینوی نوشته است: «ارتفاع، غله و محصولی که از باغ و زمین مستغل‌ بردارند» و نیز عایدات مملکتی. و در «المرجع» آمده است: «ارتفاع و خراج غله زمین که عاید بیت‌المال شود.» چنانکه از متون دریافت‌ می‌شود ارتفاع به معنی مطلق عایدات و خراج نیز معمول بوده‌ و ارتفاعات خاصه به معنی عایدات زمین‌های خاص سلطانی و دیوانی‌ در این عبارت دستور الکاتب دیده می‌شود: «در این سال از هجوم‌ لشگر مخالفان، نقصانی فاحش به محصولات دیوانی و ارتفاعات‌ خاصه راه یافته است.»