روایت دیگر- در پی نابسامانی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور رخ داد
بلوای نان در دهه ۱۳۲۰
جمال رزمهو- پدیده قحطی یکی از بحرانهای جانگداز بشری است که بیشتر اوقات معلول تغییرات آب و هوایی بوده و گاه برآمده از سیاستهای غلط اقتصادی یا جنگ و تجاوزهایی است که بشر زیادهطلب و خونریز به پا میکند. طی سال۱۳۲۰ نشانههای قحطی در ایران پدیدار شد که در سال ۱۳۲۱ به اوج خود رسید و کم و بیش تداوم داشت. این قحطی در مقایسه با قحطی بزرگ سال ۱۲۹۸ـ۱۲۹۶ش، شدت کمتری داشت اما بیش از آنکه معلول عوامل طبیعی باشد در پی نابسامانی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور ایجاد شد. علت عمده آن اشغال ایران به دست متفقین در سالهای جنگ جهانی دوم بود.
در سوم شهریور ۱۳۲۰ ارتش شوروی از جانب شمال و شمال شرقی و نیروهای انگلیس از جنوب و غرب به ایران یورش آوردند و ظرف مدت کوتاهی ایران را اشغال کردند. با ورود متفقین به ایران سراسر مملکت را آشفتگی و نگرانی عمومی فراگرفت. گذشته از جنبههای سیاسی و اجتماعی، حیات اقتصادی نیز بر اثر این واقعه متزلزل شد و کالا کمیاب شد.
در این اوضاع و احوال عرضه و تقاضای خوار بار نامتعادل شد و قیمتها به سرعت رو به افزایش گذاشت. گفته شده: «در فاصله یک سال از شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۱بهای بعضی از اقلام خواربار ۴ تا ۸ برابر شد و طی ۲۱ روز (۱۵ مهر تا ۶ آبان ۱۳۲۱) بین ۲۰ تا ۸۰ درصد افزایش یافت. برای مثال قیمت آرد گندم در مدت مذکور از خرواری ۱۶۰۰ ریال به ۲۱۰۰ ریال افزایش یافت.» بنا بر نقلی دیگر بین سالهای ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۲ قیمتهای مواد غذایی به میزان ۵۵۵ درصد افزایش یافت. در این میان کمبود شدید نان و کیفیت نامطلوب آن بیش از همه مایه نگرانی بود. در آن زمان نان، خوراک اصلی بیشتر مردم ایران به خصوص طبقات پایین جامعه بود. مهمترین عوامل در پیدایش این شرایط چنین بود:
- حضور نیروهای متفقین در ایران: طبق ماده ۷ قرارداد سهجانبه مورخ ۱۹ اسفند ۱۳۲۰ نمایندگان دول متفق متعهد شده بودند احتیاج غذایی قوای نظامی خود را در ایران از طریق واردات تامین کنند، تا به این طریق از کمیابی بیشتر ارزاق در ایران اجتناب شود، اما به زودی عدم پایبندی به تعهد مزبور آشکار شد. روشن است که حضور یک نیروی صرفا مصرف کننده و غیر مولد، موجب بر هم خوردن تعادل در عرضه و تقاضا میشود. منطقه آذربایجان یکی از مراکز اصلی تولید گندم بود. مازاد تولید غله این بخش بهصورت انحصاری در اختیار شوروی قرار گرفت. بنا بر یک گزارش وزارت خواربار ۱۵۰۰ تن گندم و ۴۰۰۰ تن جو در آذربایجان، ۵۰۰ تن گندم در خوی و ۱۵۰۰ تن گندم در تبریز به نیروهای شوروی تحویل داده بود.
روسها علاوه بر مقادیر زیاد غله که رسما تحویل میگرفتند، به وسیله کارگزاران خود و با همکاری برخی تاجران سودجو بدون اینکه مشکلی در حمل و نقل داشته باشند، مقادیر زیادی غله و خواربار تهیه میکردند. بولارد سفیر کبیر انگلیس در ایران در گزارش هفتگی خود به لندن در ۳ تیر ۱۳۲۱ با استناد به آمارهای دریافتی از منطقه تحت اشغال روسها از برداشت فراوان گندم در مناطقی مانند خراسان، مازندران، گیلان و آذربایجان خبر میدهد. اگر چه او اعتقاد دارد که گندم منطقه شمال بایستی به دیگر مناطق نیازمند حمل شود، اما روسها را مایل به این کار نمیبیند. گزارش شهربانی اصفهان به وزارت کشور در تاریخ ۱۰/۹/۱۳۲۰ چنین است: «چندی است افسران و نمایندگان ارتش انگلیس چه خود مستقیما و مستقلا و چه توسط ایرانیان مشغول خرید کالا و ارزاق از هر نوع جنس هستند. بهای ارزاق عمومی به نحوی بالا رفته که بیشتر طبقات برای معاش روزانه خود قادر به تهیه و خرید نبوده و بالاخره وحشت و اضطراب زیادی بین اهالی ایجاد و در توده اهالی نفرتی ایجاد شده...» به موجب سندی دیگر یک کمپانی انگلیسی غلههای خریداری شده از ایران را در انباری در اهواز ـ محل استقرار قوای انگلیسی ـ ذخیره میکرد. در آبان ماه ۱۳۲۱ که کمبود گندم بالا گرفت دولت انگلیس تحت فشار ایالات متحده آمریکا متعهد شد که ۳۵۰۰ تن گندم را از انبارهای خود در عراق به تهران ارسال کند تا کمبود نان در تهران اندکی جبران شود، اما در عمل به بهانههای مختلف از تحویل آن خودداری میکرد. در همان زمان سازمان جاسوسی ارتش آمریکا کشف کرد که مقامات انگلیسی گندم مورد نظر را از عراق به اهواز حمل کرده، ولی به مقامات ایرانی تحویل ندادند. به این ترتیب سفیر آمریکا در ایران چنین اظهار کرد: «احساس میشود که دولت انگلستان عمدا نمیخواهد از قحطی و گرسنگی در ایران جلوگیری به عمل آورد. دو سازمان متفقین یعنی: شرکت تجاری ممالک متحد بریتانیا و مرکز ملزومات خاورمیانه نظارت بر تجارت خارجی ایران را در دست گرفتند و با درنظر گرفتن اولویتهای متفقین و نه اولویتهای ایرانیان به اداره آن پرداختند.»- کمبود کلی غله در کشور: در سالهای ۱۳۱۸و ۱۳۱۹ محصول غله ایران در حد کفایت نبود. دریفوس - وزیر مختار وقت آمریکا- به کمبود شدید گندم که از پاییز ۱۳۱۹ در سراسر ایران شایع بود اشاره میکند و علت آن را چنین برمیشمرد که اولا محصول گندم آن سال اصلا خوب نبود و دیگر اینکه قبل از شروع جنگ مقداری گندم به آلمان صادر شد. در این سالها به سبب پایین بودن نرخ دولتی خرید گندم و الزام به تحویل آن به دولت رغبت چندانی نسبت به کاشت گندم وجود نداشت. علاوه بر این رضا شاه درپی سیاست صنعتی کردن کشور مقداری از محصول گندم را در مقابل واردات صنعتی به خارج صادر کرد. حکومت وقت همچنین نتوانست میان تولید و مصرف غله در مناطق پر محصول و نقاط کم محصول تعادل برقرار سازد و این زمینه سود جویی و سوء استفادههایی را فراهم آورد. بعد از خروج رضاشاه هم اقدام موثری در جهت بالا بردن نرخ گندم صورت نگرفت. بر اثر فاصلهای که بین قیمت آزاد گندم و نرخ رسمی آن به وجود آمده بود زمینه برای احتکار و عدم عرضه فراهم شده بود.
ارسال نظر