نا موفق بودن جنبش ملی شدن نفت در ایران- بخش پایانی
در حالی که تمام کشورهای خاورمیانه به سود ۵۰-۵۰ در توافقات خود قانع شده بودند، ایران ایده رادیکالتری را در ذهن داشت. در همان زمان بحث ملی شدن صنعت نفت در پارلمان ایران مطرح شد و در همین بحبوحه رزمآرا، نخستوزیر که یکی از مخالفان اصلی ملی شدن صنعت نفت در ایران بود، ترور شد (سال ۱۹۵۱) و بلافاصله پس از آن، لایحه ملی شدن صنعت نفت در مجلس ایران به تصویب رسید. بریتیش پترولیوم، تنها شرکت نفتی طرف قرارداد و دارای توافق حق انحصاری استخراج از میادین نفتی ایران بود و ملی شدن صنعت نفت در ایران نیز این شرکت را که در مذاکرات تهران شکست خورده بود، مجبور کرد تا از یک سو برای حفظ منافع مالی خود میزان تولید را در کشورهایی چون عراق و کویت افزایش دهد و از سوی دیگر چشم انتظار کمک دولت بریتانیا باشد تا از منافع این کمپانی در مقابل دولت ایران دفاع کند. این بار هر دو کشور بریتانیا و آمریکا و نه کمپانیهای اصلی وابسته به آنها، تلاشهای بسیار زیادی کردند تا با محمد مصدق، نخستوزیر ایران در آن دوره به گونهای بر سر موضوع نفت کنار بیایند؛ اما مذاکرات با مصدق فایدهای نداشت و استخراج و صدور نفت به طور کامل متوقف شد.
اقدام مصدق همراه با شکست بود، دو سال ادامه حیات سیاسی ایران بدون درآمد نفتی، تاثیر خود را بر جامعه ایران گذاشت. مصدق به تدریج حامیان خود را نیز از دست داد تا اینکه در نهایت در سال ۱۹۵۳ سازمان جاسوسی ایالاتمتحده (سیا) با پشتیبانی بریتانیا، کودتایی را ترتیب دادند که به موجب آن شاه ایران بار دیگر به عرصه قدرت بازگشت و پای مصدق به زندان کشیده شد. جنبش ملی شدن نفت در ایران در نهایت با شکست مواجه شد؛ چرا که نتیجهای جز بیثباتی سیاسی و بازگشت به دوران گذشته و امضای مجدد قراردادهای خارجی به همراه نداشت.
پس از سه سال بیثباتی در حکومت و عدم دسترسی به عایدات نفتی، مقامات ایران تصمیم گرفتند تا بار دیگر به همان روند گذشته خود بازگردند. ملی شدن نفت در ایران به ثمر نرسید و همه چیز به روند گذشته خود؛ یعنی همان تعریفی که ونزوئلاییها از توافقات نفتی کرده بودند، بازگشت؛ اما آنچه بیش از هر چیز جالب به نظر میرسید، این بود که پس از گذشت این سه سال، بهرهبرداری از منابع نفتی ایران نه تنها برای بریتیش پترولیوم آزاد شد، بلکه تمام شرکتهای عمده نفتی که از آنها نام برده شد نیز وارد عرصه انعقاد قراردادهای مختلف نفتی با ایران شدند. تعداد شرکتهای نفتی که بازار نفت ایران را در دست گرفتند افزایش پیدا کرد و در عین حال مذاکرات در زمینه انعقاد قراردادهای نفتی برای حکومت ایران روزبهروز پیچیدهتر و سختتر شد.
با تمام این اوصاف این حرکت دولت ایران در راستای ملی شدن صنعت نفت برای همیشه در ذهن دولتهای بریتانیا و آمریکا و تمامی کشورهای تولیدکننده نفت بر جای ماند، چنانکه تا پیش از سال ۱۹۵۸ و انقلاب ونزوئلا، هیچ یک از کشورهای تولیدکننده نفت سخنی از ملی شدن به میان نیاوردند. آنها شاهد تلاش ایران برای ملی شدن و نتیجه نامطلوب آن بودند؛ بنابراین گهگاه تنها به اعتراضی برای تهدید بازار و شرکتهای عمده طرف قرارداد بسنده کرده و پا را فراتر از آن نمیگذاشتند.
ارسال نظر