دکان و دکانداران:عوامل موثر بر بازار در ایران
مایکل ای.بونین*- بازار ایران مجموعهای پیچیده از پیشهوران، خردهفروشان و عمدهفروشان است که به طور سنتی محل تمرکز دادوستد شهر و نواحی اطراف آن بوده است. این بازار مرکزی از گذرگاههای مستقیم طاقدار تشکیل شده و حجرههای پیشهوران و خردهفروشان در دو سمت آن امتداد یافته است.اگر این گذرگاهها عریض باشند فاصله بین آنها و راستههایشان با کاروانسراهای باز برای عمدهفروشان پر میشود. برحسب نوع فعالیت،کسبه معمولا در یکجا دور هم جمع میشوند،به ویژه پیشهورانی همچون مسگران،آهنگران و زرگران. بیشتر این حرفهها و خردهفروشیها به صورت«صنوف»مختلف سازماندهی شدهاند.
در اواخر عصر قاجار، ریاست هر صنف را دو یا سه«استاد»به عهده داشتند که به نام هیات اصناف،نماینده این گروه در سازمان صنوف تمام شهر به شمار میرفتند، هرچند که نمایندگان مختلف دولت مانند «داروغه» (مباشر یا رییس بازار)، «محتسب» (ناظر فروش)و «کلانتر» (شهردار) به درجات و ظرفیتهای مختلف بر امور بازار نظارت داشتند. مالیاتها باید توسط هر صنف به عنوان یک مجموعه واحد پرداخت میشد و یکی از وظایف اصلی روسای اصناف اخذ مالیات مساوی از اعضا براساس درآمد آنها بود.
در عمل«استادها»در مقابل حکومت و ماموران و خواستهای بیشمار آن در حکم سپر بلای اعضایشان بودند.اختلافات و مشکلات در درجه اول در داخل هر «صنف» به خصوص یا «هیات اصناف» حل میشد،زیرا تصمیمات ماموران حکومت اغلب تنبیهات مالی و بدنی را در برمیگرفت. وظایفی همچون تثبیت قیمتها، تضمین کیفیت کالاها، اعطای مجوز باز کردن دکان و اطمینان از درستی اوزان و میزانها به عهده اصناف یا ماموران حکومت بود. نسبت دقیق این وظایف بسته به زمان و شهرهای مختلف فرق داشت.بهطور کلی دولت مرکزی ضعیف قاجار امکان خود تنظیمی بازار را فراهم کرده بود.ماموران دولتی ناظر بر مراکز فروش اشخاص محلی بودند و دولت در اصل فقط به اخذ مالیات توجه داشت.
بازار ایران تنها محل دادوستد و فعالیتهای تجاری نبود،بلکه محل تجمع برتریهای اقتصادی بر نواحی اطراف نیز به شمار میرفت. مالکان زمین اغلب مازاد محصولات کشاورزی خود را بدون حضور مستقیم در نظام بازار میفروختند.
روستاییان هم محصولات خود را به شهر میآوردند، اگرچه بسیاری از آنان محصول مازاد ناچیزی برای فروش داشتند یا آنقدر زیر بار قرض بودند که در نتیجه آن پیش فروش محصولات کشاورزی به صورت امری رایج درآمده بود. این قرض به آسانی توسط خیل وامدهندگان بازار فراهم میشد؛ از همینرو بازار بهطور سنتی محل انجام کارهای اعتباری و بانکی بود.هرچند بدهی آنها به عمدهفروشان بازار برای انجام و اتمام معامله و کوتاهمدت بود،اما بهره گزاف وامدهندگان باعث میشد تا بسیاری از روستاییان و شهرنشینان برای ابد مقروض باشند.
بازاریان یکی از اجزای اصلی طبقه بورژوا در جامعه سنتی ایران را تشکیل میدادند.این گروه در کنار دیوان سالاران و علما طبقه متوسط جامعه-پس از طبقه حاکم و برتر و قویتر از جماعت روستاییان، عشایر و کارگران شهری- را تشکیل میدادند. اغلب اوقات تجار بازار با سایر خرده بورژواها و علما بر ضد سیاستهای دولت که با معاش و عقاید آنان مخالف بود، متحد میشدند.بازاریها اغلب در نظام آموزش سنتی که بر ارزشهای مذهبی تکیه داشت، پرورش یافته بودند.
همچون هر طبقه اجتماعی دیگر وضع بازاریها نیز باهم تفاوت داشت.تجار عمده فروش معمولا در راس بودند و برخی از تجار و کسبه ثروتمندتر نیز نفوذ بالایی داشتند. بسته به اوضاع کاری خاص بازار هر شهر، این افراد ممکن بود پارچه فروش، فرش فروش، قناد، مسگر، رنگرز، زرگر، سبزی فروش و غیره باشند. روسای هر صنف از پولدارترین اعضای آن کسب و کار بودند. در برخی حرفهها بعضی از بازارهای موفق دیگران را در ازای دستمزدی برای تولید به کار میگرفتند.
اقلیتهای مذهبی در ایران،در داخل یا خارج بازار اغلب به بعضی مشاغل خاص میپرداختند (یا محدود میشدند). یهودیان، اغلب پارچهفروش و خردهفروش دورهگرد بودند. ارمنیها نقرهفروش و زرگر بودند؛ و حداقل در اواخر دوره قاجار، زرتشتیان در بعضی از شهرها تجار عمدهفروش شدند.هرچند بعضی از اقلیتها نسبتا متمول بودند، اما غیرمسلمان بودن آنها اغلب باعث میشد که از جریانات مهم اجتماعی- سیاسی و نقش مذهبی این مرکز تجاری دور باشند.
تحصیلات مذهبی بازاریان ارزشهای سنتی و محافظهکارانه را ارتقا داده بود و بازار حفاظ دفاعی بزرگی برای مسلمانان به شمار میرفت.خود نهاد بازار با مساجد و مدارس مذهبی عجین شده بود و معمولا بیشتر ساختمانهای بازار در جهت حمایت از فعالیتهای خاص مذهبی،طلبههای مدارس یا علما به صورت وقف درآمده بود. بازاریها کارهای تجاری خود را وسیعا در چارچوب اخلاقی، اقتصاد اسلامی انجام میدادند و تجار غنیتر اغلب به سفر صعب زیارت مکه میرفتند. حضور این حاجیها یکی دیگر از اجزای مذهبی این حوزه اقتصادی را بیان میکرد. گاهی اوقات مخارج گردهماییهای مذهبی را اصناف خاص تامین میکردند، گرچه فعالیتهایی نظیر مراسم سوگواری یا برپایی دستههای خیابانی مکررا توسط همسایگان یا ساکنان محل سامان داده میشد.
هرچند حمایت بازاریها از ساختارهای مذهبی فراتر از نمادها و پشتیبانی مالی بود.بازار عرصه سیاسیای بود که در آن بازاریان و علما از شکایات یکدیگر علیه حکومت حمایت میکردند.بازار تهران مرکز مخالفت ویژهای بود که بهطور مثال نقش خود را در انقلاب مشروطه در ابتدای قرن بیستم(و به همان نسبت در انقلاب ۷۹-۱۹۷۸/۱۳۵۷) نشان داد. بازارها اغلب در مخالفت با سیاستهای حکومت تعطیل میشدندو این مخالفتی کاملا موثر بود، زیرا چرخه فعالیتهای اقتصادی را متوقف میکرد. وقتی رضا شاه قدرت را در ایران در دست گرفت، یکی از سیاستهایش تضعیف پایه قدرت و توان علما، قبایل، یا هر گروه دیگری بود که احتمال میداد نسبت به حکومت او وفاداری نداشته باشد. این امر اصناف و بازاریها را نیز در برمیگرفت و از اینرو سلسله پهلوی تاجران را تحت نظارت دقیق درآورد. جلسات صنفی یا هیات اصناف، یا ممنوع شد یا تحت نظارت شدید درآمد و ترکیب اصناف و ارتباط آنها با حکومت طی نیم قرن حکومت پهلوی دستخوش تغییراتی شد. در اصل، حکومت مرکزی زمام بازارها را به دست گرفت و ابتکار و تصمیمگیری محلی به حداقل رسید.
تاثیر عمده بر موقعیت اقتصادی بازار در نتیجه برنامههای توسعه و تجددگرایی پهلویها پدید آمد. رضا شاه دستور داد در میان شهرهای متراکم و درهم فشرده ایران خیابانهای پهن و مستقیم بسازند تا راههای جدیدی برای توسعه تجاری به وجود آید.در برخی جاها قسمتهایی از بازار اصلی به واسطه احداث یک خیابان تازه خراب شد و در تمام موارد در خیابانها محلهایی برای ایجاد فروشگاههای جدید در نظر گرفته شد و این نقاط با گسترش وسایل نقلیه موتوری اهمیت روزافزونی به دست آوردند.
از این زمان بازار شروع به از دست دادن جایگاه غالب خود در اقتصاد شهری ایران کرد. فروشگاهها در کنار خیابانها گسترش یافتند و توسعه صنعتی و اقتصادی نیروهای تازهای را در مقیاس بینالمللی با خود آورد که از حیطه بازار سنتی خارج بودند.با رشد اقتصادی شهرها نیز گسترش یافتند. با دو سه برابر شدن شهرها، بازار کمتر و کمتر از قبل قابل دسترس میشد و ساختار اقتصادی به تدریج در خیابانها تمرکز مییافت.با وجود آنکه اقتصاد بازار مرکز صنایع دستی بود، اما اقتصاد آن از صنعت تولید انبوه در حال بنا شدن در ایران سهمی نداشت.
همچنین در دوره پهلوی از اهمیت بازاریان به عنوان یک نیروی اقتصادی-اجتماعی کاسته شد،زیرا قشر متوسط حرفهای دیگری زمام اقتصاد در حال تحول ایران را به دست گرفت و از منافع آن بهرهمند شد. این افراد محصول نظام آموزشی نوین در دانشگاههای داخل وخارج ایران و شامل مهندس، پزشک، کارمند دولت و شاغلین بسیاری از حرف دیگر بودند که انجام آن کارها نیاز قابل ملاحظهای به مهارت و استعداد آنان داشت. سرمایهگذاری روی کارگاههای بزرگ و کارخانهها که اغلب از سرمایه خارجی استفاده میکرد، گروهی نوپا از صنعتگران و بانکداران را در خارج از نظام سنتی بازار پدید آورد و آنها به زودی از بازاریان قدرتمندتر و تاثیرگذارتر شدند. مهمترین تجار عمدهفروش به حملونقل نوین با کشتی و کامیون روی آوردند که با کارخانههای جدید و انبارهای بزرگ ارتباط داشت و بیشتر آنها بازار را دور میزدند.
اما بازار مرکزی از بین نرفت. دکانداران، بازار را در ازای فروشگاههای خیابانی ترک نکردند و بازار به عنوان یک مرکز بازرگانی زنده باقی ماند.بازار دیگر کانون تمرکز و غلبه اقتصادی شهر به شمار نمیرفت، اما در عین حال اجازه نداد که کارخانهها و خیابانهای نوین تمام کارکردها و نقش اقتصادی آن را تصاحب کنند. هرچند تعداد زیادی از مغازههای خرده فروشی جدید مانند کالاهای خانگی نوین، لوازم یدکی اتومبیل و بانکهای بزرگ در طول خیابانها پدید آمدند، ولی بازار همچنان مرکز تجمع بسیاری از صنایع سنتی و مغازههای خردهفروشی است. بازار به ویژه از نظر تهیه منسوجات (قالی و پارچه) و کارهای فلزی (ظروف مسی و طلاجات) و اجناس مورد توجه جهانگردان از اهمیت خاصی برخوردار است.
همچنین بازار جهتگیری سیاسی- مذهبی خود را بهرغم سیاستهای خصمانه حکومت پهلوی حفظ کرد، به خصوص از سال ۱۹۶۳/۱۳۴۲ که محمد رضا پهلوی از برخی صنعتگران و بازرگانان عمده به خرج بازاریها حمایت نمود. ساختار مالیاتی، نظام بانکی و تنظیمات بیشمار دولتی همه به نفع بخشهای اقتصادی نوین انجام گرفت. نظارت بر قیمتها، جریمهها و بازداشتها به دلیل احتکار و گرانفروشی متوجه خرده فروشان بازاری بود تا صنعتگران بزرگ.
بیتوجهی حکومت- و خصومت-نسبت به اقتصاد بازار باعث شد که [محمد رضا]شاه در خلال حوادث سالهای ۷۹-۱۹۷۸/۱۳۵۷-۱۳۵۶ از حمایت بازار برخوردار نباشد. حمایت سنتی بازار از علما شدت یافت و بازار از انقلاب [اسلامی] سال ۷۹-۱۹۷۸/۱۳۵۷ پشتیبانی مالی کرد. بازار برای مدتی طولانی بسته شد و این امر در گسترش نارضایتی عمومی و به تعطیلی کشاندن فعالیتهای اقتصادی تاثیر چشمگیری داشت.
بازار در دوران جمهوری اسلامی، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی، قدرت بیشتری یافت. اتحاد با علما،نه فقط به واسطه حمایتهای دوران انقلاب، بلکه همچنین به خاطر ارزشها و جهتگیریهای اسلامی آنها، برای بازاریان راهی در حکومت باز کرد. درهم ریختگی نظام بانکی عملکردهای وامدهی و صرافی را به بازار بازگرداند. اما در ۱۹۸۱/۱۳۶۰ بازار به خاطر کاهش بازرگانی و ایجاد مقررات تازه بسیار رودرروی حکومت جدید قرار گرفت. با این حال بازار که همیشه خود را با شرایط مختلف تطبیق داده است، به حیات خویش ادامه داد. این قدرت تطابق یکی از موضوعات عمده در ادامه بحث است.
هنوز الگوی قابل توجه این است که کسبه بازار در حال ترک بازار نیستند و این یعنی اینکه بازار به عنوان مکانی مولد و سودآور برای سوداگران ایرانی باقی مانده است.
این مقاله نشان داده است که ساختار سنتی بازار قابلیت ادامه حیات را دارا است. دکانهای کوچک، تخصصی بودن زیاد محصولات، راستههای پر از دکانهای مشابه، پیشهورانی که خودشان تولیداتشان را عرضه میکنند و خصوصیات متعدد دیگر، نظام سنتی بازار را مشخص میکند. با وجود این، بعضی از کسبوکارها و پیشههای مجزا ممکن است افول کنند یا حتی از بین بروند و مغازههایی از نوع دیگر جایگزین آنها شوند. تغییرات زیاد در نوع مغازهها که در بازار یزد از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۷/۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ اتفاق افتاد،مشخص میکند که بازار دائما در حال تغییر است و این که این محل فروش،حتی تحت تاثیر شرایطی که برخی آن را تجددگرایی یا مدرنسازی مینامند، پویا و قابل انطباق با شرایط جامعه و تجدد است.
مغازههای خیابانها در امتداد نظام بازار هستند. هرچند تخصصی شدن کمتری دارند و حتی دکانهای آنها به شکل مغازههای غربی است، اما ترتیب طولی مغازهها که مشابه حجرههای کوچک بازار است و خصوصیات کسبه و بسیاری از رویههای سنتی دیگر، مناطق تجاری خیابانها را به بازار شبیه میسازد. از جهات بسیار، به همان اندازه که بازار مدرن است، سنتی هستند.
*استاد بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه آریزونا
ترجمه: علی محمد طرفداری
ارسال نظر