کنفرانس اوپک در تهران، سال 1971

عکس :تابستان ۱۳۵۲ دکتر رضا فلاح و دکتر محمدعلی نابغ منطقه اهواز

تاسیس سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در سال‌هایی اتفاق افتاد که شرکت‌های غول پیکر نفتی بیشترین دخالت و نظارت را بر بازار جهانی نفت داشتند. دکتر مینا در نقل خاطرات خود از داستان نفت ایران به موضوع اوپک و ایران می‌پردازد و می‌گوید شاه با تاسیس این کارتل نفتی موافقت کامل نداشت و اینکه بعدها به دلیل حضور جمشید آموزگار در اوپک، رهبری این سازمان عموما در دست ایران بود و کنفرانس اوپک در تهران در سال ۱۹۷۱ سکوی پرش قیمت نفت در سال‌های بعدی بود.تیمی‌هم که با ایشان همکاری می‌کرد از طرف وزارت دارایی و شرکت ملی نفت تعیین شده بود. البته خط مشی مذاکرات و دستورالعمل آقای روحانی در جلساتی که با حضور نمایندگان سایر کشورهای عضو اوپک تشکیل می‌شد مطرح و مورد رسیدگی قرار می‌گرفت.

در این تیم از کشورهای دیگر عضو اوپک کسی نبود؟ یعنی در واقع، شرکت ملی نفت به جای آنها صحبت می‌کرد؟

خیر، هیات نمایندگی ایران به ریاست وزیر دارایی (آقای عبدالحسین بهنیا) (۲۸) ازطرف دیگر اعضای اوپک مذاکره می‌کرد و البته آقای فوآد روحانی که عضو هیات نمایندگی ایران و دبیرکل اوپک بودند نتیجه مذاکرات را به صورت گزارش تهیه می‌کرد و می‌فرستاد به تمام کشورهای عضو اوپک. آنها نظریاتی اگرداشتند منعکس می‌کردند و او دوباره مذاکرات را ادامه می‌داد.

در این جا لازم است نکته ای را تذکر بدهم و آن این است که اصولا ایران و به خصوص شخص شاه، چه نظر و رویه‌ای نسبت به اوپک داشتند. در شروع کار شاه راضی به ایجاد و فعالیت شدید اوپک نبودند. علت این بودکه وقتی درابتدا صحبت از تشکیلات اوپک شد، اولین موضوعی را که آقای پرزآلفونزو و طریقی مطرح کرده بودند سهمیه‌بندی (quota) بود. آنها معتقد بودند که کشورهای صادرکننده باید بین خود به یک نوع توافقی برسند که سهم هر کدام از میزان تولید و صادرات در بازار نفت چه باشد که شرکت‌های نفتی نتوانند با استفاده از این حربه با آنها بازی بکنند. آن موقع شرکت‌های نفتی از طرق مختلف به شخص شاه این موضوع را به نحوی عنوان می‌کردند که اگر ایران از این نظریه دفاع بکند به سهم تولید ایران در بازار صدمه خواهد خورد و ایران نخواهد توانست به آن مقداری که انتظار دارد کنسرسیوم نفت تولید بکند و به بازارها برساند، دست پیدا بکند. این بود که شاه شخصا زیاد نظر خوشی به اوپک نداشتند. در ضمن نمی‌خواستند که نشان بدهند که مخالف با ایجاد و تشکیل اوپک هستند. درنتیجه در آن ده‌سال اول، در حقیقت به نعل و به میخ زده می شد. اوپک تشکیل شد، ایران سازمانش را داد، کمک‌های لازم را می‌کرد، ولی به هیچ وجه شاه مایل نبود که ایران نقش رهبری اوپک را درمبارزه با شرکت‌های نفتی و در مذاکرات با شرکت‌های نفتی به عهده بگیرد، به این دلیل که می‌ترسیدند که اگر اوپک واقعا یک قدرتی بشود و بخواهد مساله سهمیه‌بندی تولید (production prorationing) را اعمال کند صدمه به تولید و صادرات و درآمد ایران برسد.

آیا موردی هست که شاه مستقیما به شما یا به شخص دیگری که شما اطلاع دارید راجع به نظرش درباره اوپک و این سیاست کج‌دارومریز صحبت کرده باشند؟

چون بنده در آن دوره مسوولیت و ماموریت خاصی درمورد مذاکرات اوپک یا مذاکرات با شرکت‌های نفتی نداشتم، چنین دستوری به شخص من داده نشد. ولی نظریه کج‌دارومریز، طبق آنچه بعدا اطلاع یافتم، از طریق آقای دکتر رضا فلاح اعمال و به آقای فوآد روحانی نیز دستورات لازمه براساس همین رویه داده می‌شد.

در ابتدای دهه ۶۰ که اوپک تشکیل شد، ایران از جهت یک کشور صادرکننده درمقام دوم بود، بعد ازعربستان که همان موقع بیشتر از ایران تولید می‌کرد.

بله، طی دهه ۱۹۶۰ وضع توسعه منابع نفتی و ایجاد تاسیسات تولید و صادرات نفت خام عربستان به مرحله‌ای رسیده بود که تولید آن تازه از ایران فزونی یافته بود و در درجه اول قرار داشت. ایران با تفاوت چند صد هزار بشکه در روز دومین صادرکننده بود، ولی عربستان آن تجربه و سابقه ایران را به هیچ وجه نداشت. یعنی آن موقع

صد درصد عملیات نفتی عربستان در دست آرامکو بود. چهار شرکت آمریکایی عضو آرامکو بودند که تمام تشکیلات نفتی عربستان را اداره می‌کردند. عربستان فقط یک وزارت نفت کوچکی داشت که نظارت کلی از نظر درآمد و مالیات و بهره مالکانه و غیره اعمال می‌نمود، ولی درعملیات اکتشاف و تولید و صادرات کوچک ترین دخالتی نه دولت عربستان و نه وزارت نفت آن کشور نداشت.

حالا ممکن است وارد حدسیات بشویم یا شاید شما اطلاعات دقیق‌تری داشته باشید. آیا موضعی که عربستان سعودی در ارتباط با سهمیه بندی مطرح می‌کرد موضعی بود که آرامکو با آن موافق بود؟

نه، عبدالله طریقی، در حقیقت، می‌خواست از این طریق بتواند کنترل روی تولید آرامکو پیدا بکند. مهم‌تر از آن، سیاست طریقی این بود که با استفاده از وجود اوپک بتواند به تدریج در عملیات آرامکو مشارکت نماید. زکی یمانی آن سیاست را دنبال کرد، سیاست participation (مشارکت) و بعد انتقال تدریجی آرامکو به مقامات عربستان. آرامکو اکنون به نام سعودی آرامکو (Saudi Aramco) شناخته شده و آن شرکت را حالا عربستان مستقلا اداره می‌کند، البته با استفاده از کارشناسان خارجی. اما آن موقع صددرصد عملیات و اختیارات در دست آرامکو بود. طریقی در فکرش این بود که اوپک وسیله‌ای بشود که عربستان بتواند به تدریج دنباله راهی را که ونزوئلا و ایران رفته بودند بپیماید. خیلی هم راجع به آن مصر بود و به همین دلیل هم کنار رفت. برای اینکه همان راهی را که شرکت‌های نفتی دنبال کردند که شاه را از وجود اوپک و اثراتش روی درآمد بترسانند، همین کار را در مورد پادشاه عربستان سعودی کردند که باعث شد که طریقی را کنار گذاشتند و جایش یمانی، که جوان بود و تازه برگشته بود و ۲۳، ۲۴ سال بیشتر نداشت، وزیر نفت عربستان شد و ۲۵ سال هم در این سمت باقی ماند. او بود که بعدها، یعنی وقتی اوپک به قدرتی رسید، یعنی از اوائل دهه۷۰، شهرت یافت.

این بود که تا اوایل دهه ۷۰ شاه روی خوشی نسبت به اوپک نشان نمی‌داد. می‌خواستند ما در اوپک باشیم و فعال باشیم، در سازمان اوپک هم نقش موثری بازی بکنیم، ولی آن قدر راضی نبودند که اوپک بتواند قدرتی بشود در مقابل شرکت‌های نفتی. تا آن موقعی که موضوع اجرای برنامه‌های عمرانی ابعاد بسیار گسترده‌ای به خود گرفتند و درنتیجه دولت ایران احتیاج به درآمدهای بیشتر پیدا کرد. آن موقع هنوز ما در جدال و کشمکش با کنسرسیوم بودیم برای بالا بردن سطح تولید ایران که از آن راه درآمد ایران بالا برود. ولی وقتی که به آنجایی رسید که شاه حس کردند کنسرسیوم حاضر نیست منافعش را در عربستان و کویت و عراق به خطر بیندازد برای خاطر اینکه سهم ایران را در بازار بیشتر بکند و تولید ایران بالا برود، آن موقع بود که شاه قانع شدند که می‌توان با استفاده از قدرت و وجود اوپک در راه بالا بردن قیمت قدم برداشت. از آنجا واقعا می‌شود گفت که نقش اساسی و رهبری ایران در اوپک آغاز شد.

موضع کارشناسان خود شرکت ملی نفت چه بود در این زمینه؟

در اوپک ؟

یعنی نظر راجع به اوپک چه بود؟

نظر کارشناسی شرکت نفت. درشرکت نفت نظرمان این بود که وجود اوپک و برنامه‌ریزی تولید مفید است. برای اینکه می‌دیدیم که شرکت‌های عمده نفتی به چه نوع و به چه روشی عمل می‌کنند. یعنی دو حربه بسیار قوی در دستشان بود. هروقتی که می‌خواستند فشاری به یک کشوری بیاورند مساله سهم تولید مملکت را عنوان می‌کردند و از طرف دیگر قیمت هم در اختیارشان بود. یعنی دو حربه اساسی. یکی میزان تولید هر مملکت و یکی قیمت نفت را کنترل می‌کردند. و این بزرگ‌ترین حربه‌ای بود که شرکت‌های نفتی در اختیار داشتند که هروقتی می‌خواهند به یک کشوری یا دولتی فشار بیاورند هم از طریق بالا و پایین بردن تولید و هم قیمت این کار را انجام بدهند. بنابراین دید ما این بود که مسلما اگر اختیار تولید و قیمت از دست شرکت‌های نفتی خارج بشود، راه برای برنامه‌ریزی‌های طویل‌المدت و برای تعیین سیاست‌های صحیح نفتی در کشورهای صادرکننده باز خواهد شد.

در این مورد اختلاف سلیقه بین شما وجود نداشت؟

نه. ما معتقد بودیم این کار صحیحی است و اوپک لازم است، منتهی این برنامه باید بتدریج انجام می‌شد. بعداز اینکه لیبی اولین قدم را برداشت، یعنی قذافی با آن سیستم خاص خودش شرکت‌های نفتی را احضار و اخطار کرد یا قیمت نفت را بالا ببرند یا قراردادهای آنها فسخ خواهد شد، شرکت‌های نفتی بین خود اختلاف پیدا کردند. شرکت اکسیدنتال (Occidental) بلافاصله حاضر شد قیمت نفت را افزایش دهد. سایر شرکت‌ها به اجبار دنباله رو شدند. سپس قرار شد کشورهای خلیج‌فارس در تهران کنفرانسی تشکیل بدهند و راجع به وضع قیمت بحث و صحبت بکنند. در آن مرحله برای اولین بار بود که شرکت‌های نفتی بین‌المللی حاضر شدند در سر یک میز با اوپک بنشینند و مذاکره کنند.

اولین جلسه مذاکرات بین اوپک و شرکت‌های نفتی در کنفرانس تهران در فوریه ۷۱ انجام شد. آنجا بود که شاه وقتی دیدند که، خب، این راهی هست، اولا بالا بردن قیمت نفت و ثانیا مساله همکاری کشورهای خلیج فارس مطرح است، به این فکر افتادند که بهتر است رهبری این اقدامات و این فعالیت‌های اوپک به‌دست ایران بیفتد. آنجا بود که شخص شاه وارد این مبارزه شدند و خیلی هم موثر بود. البته عربستان سعودی فوق‌العاده نگرانی پیدا کرد از این که اگر ایران این رهبری را به عهده بگیرد و بخواهد جلو برود ممکن است مشکلاتی برای عربستان ایجاد بشود. حالا بگذریم از اتفاقاتی که افتاد، برای اینکه آن یک مساله‌ای است که شاید آقای جمشید آموزگار بیشتر از هرکس بتواند دراین باره صحبت کند، چون وارد متن بود. شاید این توضیح لازم باشد. درآن موقع سایر کشورهای عضو اوپک همه شان وزارت نفت داشتند به غیر از ایران. بنابراین نماینده رسمی ‌کشورهای عضو اوپک وزرای نفت بودند. از طرف ایران وزیر دارایی که هم نماینده صاحب سهم در شرکت ملی نفت بود و هم نظارت کلی بر مسائل مربوط به قیمت نفت و درآمد نفتی داشت، به عنوان نماینده ایران در کنفرانس‌های اوپک شرکت می‌کرد.

یعنی از سالی که دکتر آموزگار وزیر دارایی شد؟

خیر. قبل از آقای آموزگار آقای بهنیا و مدتی نیز آقای هویدا به سمت وزیر دارایی در کنفرانس‌‌های اوپک شرکت می‌کردند و نماینده رسمی ایران دراوپک بودند. پس ازایجادحوزه مدیریت امور بین‌المللی مادر شرکت ملی نفت اداره‌ای به اسم اداره امور اوپک داشتیم کهstaff work، یعنی مطالعات و بررسی‌‌ها و تهیه گزارشاتی را که برای جلسات اوپک لازم بود، برای وزیر دارایی انجام می‌داد که وقتی وزیر دارایی به جلسات اوپک می‌رود تمام اطلاعات و مطالعات لازم برای مسائلی که در(Agenda) دستور جلسات و کار اوپک بود فراهم شده باشد. این کارها را در شرکت نفت انجام می‌دادیم و در حقیقت وسیله کار وزیر دارایی بودیم. فعالیت‌‌های مهم و عمده اوپک و مذاکرات رسمی با شرکت‌‌های نفتی و بالاخره کنفرانس‌‌های حیاتی که منجر به افزایش سریع قیمت نفت گردید از زمانی آغاز شد که آقای دکتر آموزگار وزیردارایی و نماینده رسمی ایران در اوپک بودند. ایشان باهوش و ذکاوت فوق‌العاده و احاطه کاملی که به امور بین‌المللی نفت داشتند نقش رهبری ایران در اوپک را دراین دوران حساس به بهترین وجهی ایفا نمودند. دکتر آموزگار هروقت به کنفرانس‌‌های اوپک می‌رفتند، علاوه برمدیرکل نفت وزارت دارایی، گروهی از کارشناسان شرکت ملی نفت ایشان را همراهی می‌کرد. در اغلب کنفرانس‌‌ها و جلسات خود من و آقای حسن ایزدی رییس امور بازاریابی و صادرات و آقای دکتر موحد رییس امور حقوقی و مهندس یوسفیانی رییس اداره امور اوپک درمعیت آقای آموزگار بودیم.

کنفرانس تهران، ۱۹۷۱

جلسه تهران بسیار مهم بود، برای اینکه اولین جلسه‌ای بود که اوپک با شرکت‌‌های نفتی روبه‌رو می‌شد و در آنجا لازم بود که قبلا (homework) و بررسی‌‌های لازم انجام شده باشد، پیشنهاداتی که ارائه می‌شود حساب شده باشد، تا بتوان از خواسته‌‌های اوپک در مقابل شرکت‌‌های نفتی با ارائه رقم و عدد و استدلال قوی پافشاری و دفاع کرد. آن موقع قیمت اعلان شده نفت خام درخلیج فارس یک‌دلار و هشتاد سنت هربشکه بود. درجلسات مقدماتی اوپک در تهران صحبت این بود که قیمت‌‌های نفتی باید لزوما بالا برود، منتهی میزان افزایش مساله‌ای بود که باید مطالعه می‌شد. بین کشورهای عضو اوپک حوزه خلیج فارس فقط عراق و ایران بودند که تشکیلاتی داشتند که می‌توانست مطالعات دقیق و سنجیده‌ای انجام دهد و میزان افزایش قیمت نفت خام را مشخص کند. طبق بررسی‌‌ها و مطالعاتی که در شرکت ملی نفت با توجه به پارامترهایی از قبیل ارزش واقعی و بهای فروش فرآورده‌‌های نفتی، مارژ منفعت شرکت‌‌های نفتی، میزان تورم و غیره در کشورهای عمده مصرف‌کننده جهان انجام گرفت، به این نتیجه رسیدیم که به راحتی ما می‌توانیم از شرکت‌‌های نفتی بخواهیم چهل الی چهل و دو سنت در هر بشکه به قیمت‌‌های نفتی افزوده بشود.

این پیشنهاد و جزئیات آن در جلسه‌ای که با حضور آقای هویدا، دکتر آموزگار، دکتر اقبال، دکتر فلاح و اینجانب در حضور شاه تشکیل شد، مطرح گردید و شاه موافقت و تاکید کردند که مذاکرات اوپک با نمایندگان شرکت‌‌های نفتی بر همین اساس انجام گیرد. درتعقیب آن جلسه موضوع در کمیته‌ای که از کارشناسان کشورهای عضو اوپک حوزه خلیج فارس درتهران تشکیل شد و نقش استیرینگ کومیتی (steering committee) را داشت و بنده از طرف شرکت ملی نفت درآن عضویت داشتم و تعدادی هم کارشناس از عراق و کویت و عربستان عضویت داشتند، مطرح شد و مورد بررسی قرار گرفت و عین پیشنهادی که از طرف ایران ارائه شده بود، مورد قبول قرار گرفت. بعد آن پیشنهاد در کنفرانس بین وزرای کشورهای حوزه خلیج فارس و نمایندگان شرکت‌‌های نفتی مطرح شد و بالاخره توافق به عمل آمد که به طور متوسط به بهای شاخص خلیج‌فارس، که نفت سبک عربستان بود، در ازای هر بشکه ۳۸ سنت افزوده شود و علاوه برآن، طی مدت ۵ سال، به قیمت جدید، یعنی ۱۸/۲‌دلار هربشکه، هرساله برای جبران تورم ۵/۲‌درصد و درمقابل بالا رفتن قیمت‌‌های فرآورده‌‌های نفتی در بازارهای نفتی هربشکه پنج سنت درسال افزوده شود.