زندگی روزمره در دوران قاجار(۵)
یکی از کارهای ضروری سالانه که تابستانها انجام میگرفت شستن تمام قالیها و گلیمها بود. خدمتکاران یا اعضای خانواده قالیها و گلیمها را سر چشمهای در بیرون شهر میبردند. بعد آنها را در آب سرد خیس میکردند و با پای برهنه آنها را لگد میکردند و میساییدند تا تمیز شوند. سپس آنها را روی سنگها پهن میکردند تا خشک شوند تا بتوانند آنها را به خانه برگردانند؛ این کار معمولا یک روز کامل وقت میگرفت. لباس یکی دیگر از اقلام مهم مصرفی بود. لباس، هم بازار مخصوص به خود را داشت و هم آن را برای فروش به خانه خانوادههای مرفه میبردند.
یکی از کارهای ضروری سالانه که تابستانها انجام میگرفت شستن تمام قالیها و گلیمها بود. خدمتکاران یا اعضای خانواده قالیها و گلیمها را سر چشمهای در بیرون شهر میبردند. بعد آنها را در آب سرد خیس میکردند و با پای برهنه آنها را لگد میکردند و میساییدند تا تمیز شوند. سپس آنها را روی سنگها پهن میکردند تا خشک شوند تا بتوانند آنها را به خانه برگردانند؛ این کار معمولا یک روز کامل وقت میگرفت.لباس یکی دیگر از اقلام مهم مصرفی بود. لباس، هم بازار مخصوص به خود را داشت و هم آن را برای فروش به خانه خانوادههای مرفه میبردند. لباس مردان طبقات بالا در دوران قاجار را قطعات متعدد تشکیل میشد. این لباس شامل یک پیراهن بلند یقه گرد از کتان یا ابریشم نازک سفید یا رنگی بود و در طرف راست یقه چاکی با حاشیه مشکی داشت که با دگمه بسته میشد. این پیراهن را روی شلوار گشادی میپوشیدند که دم پایآن تنگ بود. جورابها کوتاه و ظریف بود و روی آنها کفشهای آزادی به پا میکردند که به راحتی میشد، همانطور که رسم بود، آنها را موقع ورود به اتاق درآورند. کت یا لباسبلندی که به زانو میرسید و آرخالق نامیده میشد روی پیراهن میپوشیدند. آرخالق ثروتمندان میتوانست با هنر و ظرافت بسیار دوخته شود. اغلب آن را از پارچه کشمیر میدوختند و همیشه پیشسینه و سردست آن گلدوزیهایی با طرحهای ظریف و زیبا داشت. بهترین آرخالقها (واراناسی) را از بنارس هند میآوردند. قبایی هم روی آرخالق میپوشیدند. قبا لباسی تمام قد و جلو باز بود از پارچهای به رنگ ساده که روی آنزردوزی میشد. روی قبا کمر یا شال یا حمایل میبستند. قلاب کمربند میتوانست جواهر نشان باشد. شال میتوانست کشمیر باشد و حمایل، ابریشم یا اطلس. در هوای سرد، نیمتنهای پشمی به نام کلیجه که پنبهدوزی میشد یا آستر خز داشت روی قبا میپوشیدند که بلندی آن سه چارک بود. پوشش سر، کلاه بود که مهمترین قسمت لباس بود: گذشته از تفاوت کلاه زن و مرد، نوع کلاهی که هرکس به سر میگذاشت، مشخصکننده آن بود که فرد به کدام گروه اجتماعی، سیاسی، و مذهبی تعلق داشت. علما و تجار قبا نمیپوشیدند، به جای آن بر رویآرخالق سادهترشان عبا میپوشیدند. بر سر خود نیز به جای کلاه عمامه میگذاشتند، رنگعمامه را حرفه فرد یا مناسبتهای خاص تعیین میکرد. افراد مرفه نیز در مواقع غیررسمی و هنگام استراحت در خانه میتوانستند عبا بپوشند.در نیمه دوم قرن، بعد از آنکه مردم شروع به پوشیدن لباسهای غربی کردند، موارد استفاده از این لباس تغییر کرد. مردان شروع به پوشیدن نوعی فراک اروپایی (سرداری) کردند که معمولا رنگهای تیره و برشی نظامی داشت. سرداری را بر روی شلوارهایی گشاد و راسته میپوشیدند. تفاوت سرداری با فراک در این بود که کمر سرداری چینداشت و آستین آن نیز گشادتر بود و افراد برجسته اجتماع که این لباس را برای پوششخود انتخاب کرده بودند، کلاه آستراخان نیز بر سر میگذاشتند که به شکل استوانهای کوتاه بود. البته مذهبیون و مردم طبقات پایین همچنان لباس سنتی بر تن میکردند.
زنان قاجار دو نوع لباس داشتند. یکی برای وقتی که از خانه خارج میشدند، لباس بیرون و یکی لباس خانه. هر دو این لباسها براساس جداسازی زنان از جامعه شکل یافته بود. لباس خانه شامل کتی تنگ و کوتاه (یل) بود که کمرش تنک بود و آن را رویپیراهنی نازک که گلدوزی داشت و تا کمر میرسید، میپوشیدند. اینها را یا با دامنیچیندار و بلند که تا قوزک پا میرسید میپوشیدند یا با شلواری گشاد. پوشش پای زنانجورابهای نخی سفید یا سیاه بود و دمپاییهای اطلس و پوشش سرشان چارقد، نخینازک سفید مربع شکل [که آن را طوری تا میکردند که به شکل مثلثی دولا دربیاید] و غالبا به آن آهار میزدند. چارقد گوشها را هم میپوشاند و تا روی شانه میرسید و تنها گردیصورت را باز میگذاشت.
لباس بیرون طوری طراحی شده بود که زنان حتی وقتی از اندرونی خارج میشدند از اجتماع جدا بمانند. این لباس شامل چادر، چاقچور و روبنده بود. چادر پارچهای به اندازه تقریبی پنج متر بود که آن را به سر میانداختند به طوری که تمام بدن را میپوشاند. جنسآن بستگی داشت به سطح منزلت اجتماعی زن. زنان طبقات بالا چادر سیاه کرپ دوشینسر میکردند. چاقچور عبارت بود از شلوار بسیار گشادی که در مچ پا تنگ و جمع میشد و میرفت زیر لبه جوراب کوتاهی که چسب پا بود. روبنده پارچهای نخی و نازک بود کهصورت را کاملا میپوشاند؛ عرض آن حدود چهل و پنج سانتیمتر و طولش حدود صد و سی سانتیمتر بود و راحت تا زیر زانو میرسید. جایی از روبنده که مقابل چشمها قرار میگرفت، مشبک بود، پهنای قسمت مشبک ده سانتیمتر بود، و آن را با کشیدن نخهای این قسمت از پارچه و فیلهدوزی آن درست میکردند و زن میتوانست از پشت آن دنیای بیرون را بنگرد ظاهر زنان، بیرون از خانه، عینا مثل هم بود، تنها از روی جنس چادرشان میشد به تمایز طبقاتی آنهاپی برد. زنان خدمتکار در خانه شلوار سیاه با پیراهن میپوشیدند و روی آنها چادر نماز سر میکردند که چادری بود سبکتر از چادر بیرون.
لباس مردان و زنان طبقات مرفه را به خیاطهایی سفارش میدادند که به خانه میآمدند. بسیاری از اوقات زنی خیاط مدتی را نزد خانوادههای مرفه سر میکرد. کار او دوختن لباس خدمتکاران بود و دوخت و دوزهای ساده دیگری که لازم بود. لباسهای دمدستی را از بازارهای خاصی مثل بازار دوختهفروشان تهیه میکردند که در آنجا لباسهای حاضر و آماده میفروختند یا بازار عبافروشان که عباهای حاضر و آماده داشت و بازار خیاطها که خیاطهای پیش پا افتاده آنجا کار میکردند. دو بازار هم وجود داشت که همه مشتری آن بودند: بازار اورسیفروشها که در آن کفش میفروختند و بازار بزازها که در آن انواع و اقسام پارچه لباسی و اجناسی را که در دوخت لباس بهکار میرفت میفروختند. این دو بازار احتمالا تنها بازارهایی بودند که زنان برای خرید به آنها میرفتند. هرچند مغازهداران خوشحال میشدند که کالاهای خود را برای عرضه به خانوادههای مرفه، به خانه آنان ببرند.
ارسال نظر