بخش آخر تحلیل دکتر مسعود کارشناس را از سال‌های رونق اقتصاد شاه می‌خوانید.کازرونی و گلابی در مقاله‌ای که در سال ۱۳۵۸ در مجله «کتاب جمعه» انتشار دادند، ریشه‌های اجتماعی حدود ۸۰درصد حاشیه‌نشینان را روستایی، ۲۰درصد بقیه را از فرزندان آنان که در شهر متولد شده‌اند، می‌دانند.

شاه در برنامه‌های شتاب‌زده خود برای مدرن‌سازی ایران، توجهی به نتایج گریزناپذیر و ناخواسته سیل مهاجرت نداشت. برای مثال، در دهه ۱۳۵۰ بخش عمده سرمایه‌گذاری‌های دولتی و غیردولتی در بخش خانه‌سازی و عمران شهری، به جای آنکه در مناطق پرجمعیت و محروم شهرها که از مشکل فقدان محل مناسب زندگی رنج می‌بردند، مصرف شود، به مسکن‌سازی و سایر پروژه‌های ساختمانی و رفاهی در مناطق مرفه شهرها اختصاص داده شد. از طرف دیگر، سرمایه‌گذاری‌های صنعتی از سال ۱۳۵۱-۱۳۴۲ از ۱/۱۷میلیارد ریال به ۹۹میلیارد ریال افزایش یافت. همزمان سرمایه‌‌گذاری در بخش ساختمانی رشد چندانی نداشته و فقط از ۲/۱۲میلیارد ریال به ۲۳میلیارد ریال افزایش یافت. در نتیجه کمبود خانه‌های مسکونی و آپارتمان در شهرهای بزرگ، اجاره‌ها به طور قابل‌ملاحظه‌ای افزایش یافت؛ به طوری که بسیاری از مهاجران فقیر که قدرت پرداخت اجاره نداشتند، مجبور به نقل مکان به محله‌های خارج از محدوده شهری شدند. به طور همزمان، مهاجرت روزافزون روستاییان به شهرهای بزرگ و سکونتشان در محله‌های خارج از محدوده شهری، به رشد حاشیه‌نشینی و ایجاد حلبی آبادهای فراوانی در حاشیه شهرهای بزرگ منجر شد.

مهاجرت روستاییان به شهرها در حالی صورت می‌گرفت که کارخانه‌های تازه‌تاسیس شده و ادارات و سازمان‌های بوروکراتیک دولتی بیشتر به نیروی کار متخصص نیاز داشتند. به همین دلیل، مهاجران روستایی که عمدتا بی‌سواد بوده و تخصصی به جز کشت و زرع نداشتند، نه می‌توانستند در بخش صنعتی و بوروکراتیک و نه در بخش خدماتی جذب شوند. بسیاری از آنها مجبور می‌شدند برای تامین معاش روزمره به دست‌فروشی‌، دوره‌گردی، حمالی، کارگری ساختمانی و جاده‌سازی، کار در میدان تره‌بار و غیره روی آورند.

بنابر تحقیقاتی که در شش شهر بزرگ کشور به عمل آمد، حدود سی درصد نان‌آوران خانواده‌های حاشیه‌نشین در تمام مدت سال بیکار و بسیاری از آنان برای معاش روزمره خود مجبور به قرض گرفتن از بانک‌ها و مراکز خصوصی بودند. این امر باعث شده بود که حدود ۵۶درصد اهالی حاشیه‌ ‌نشین در شش شهر مورد مطالعه به بانک‌ها مقروض باشند.

حاشیه‌‌نشینان به علت نداشتن جایگاهی در محدوده شهری و فقدان کانال‌های ارتباطی با حوزه‌های اجتماعی - اقتصادی سنتی و مدرن به «توده‌ای بی‌شکل» تبدیل شده بودند. شرایط سخت زندگی در شهرها و درگیری روزمره آنان با ماموران شهرداری که گاه و بی‌گاه آلونک‌هایشان را تخریب کرده و به ضرب‌و‌شتم آنها می‌پرداختند، تمام آرزوی آنها را برای یک زندگی بهتر در شهرها بر باد داده بود. زندگی آنها در جهنمی بدون چشم‌اندازی به آینده، به نبردی نابرابر برای تنازع بقا بدل شده بود.

حاشیه‌نشینان گروهی بودند که هیچ نفعی در حفظ نظام موجود نداشته و با یک تغییر انقلابی رژیم شاه «چیزی به جز زنجیرهایشان را از دست نمی‌دادند.»

به عبارت دیگر شرایط زندگی این گروه نمی‌توانست بدتر از چیزی که بود، بشود. همان طور که قبلا ذکر شد، یکی از خصوصیات انقلاب‌های مدرن، «ژاکوبینیسم» این جنبش‌ها است. به این معنا که رهبریت انقلاب‌های مدرن موضع قاطعی به نفع توده‌های فقیر اجتماع گرفته و خود را نمایندگان این اقشار می‌خوانند. به نوشته اخوی: «آیت‌ا... خمینی به طور واضحی از این قشر (فقرا) دفاع کرده و دائما از آنها به عنوان «مظلوم» و «بی‌گناه» نام می‌برد. وی راه‌حل آماده‌ای برای بهبود وضعیت اقتصادی - اجتماعی این گروه نداشت؛ ولی سیاست شتاب‌زده رژیم (شاه) را در گسترش شهریت، صنعتی کردن کشور و وابستگی به سرمایه‌گذاران خارجی محکوم می‌کرد.»

در نتیجه ادامه رشد ناموزون اقتصادی - اجتماعی ایران و هجوم روستاییان به شهرها، حاشیه‌نشینان و مهاجرین به یکی از مهم‌ترین گروه‌های شهری بدل شده و به تدریج مشکل بزرگی برای برنامه‌های عمرانی و شهرسازی رژیم شاه ایجاد کردند. ارقام ارائه‌شده توسط «موسسه تحقیقات اجتماعی ایران» گواهی بر وضعیت این گروه به حاشیه رانده شده جامعه شهری ایران می‌باشد. بنابر آمار این موسسه از کل جمعیت حاشیه‌نشین شهرهای تهران، بندرعباس، اهواز، کرمانشاه، بوشهر و همدان، تنها ۳۳درصد صاحب شغل رسمی بودند. حدود ۵۶درصد فاقد هر نوع مهارت شغلی و حدود ۱۴درصد آنان صاحب مغازه‌های کوچک و فروشنده دوره‌گرد بودند. کازرونی و گلابی وضعیت حاشیه‌نشینان را چنین تصویر می‌کنند: «آنها نه شهری‌اند و نه روستایی؛ یعنی شهر نه آنان را در خود جلب کرده است و نه از خود رانده است و این حالت فقط مربوط به نوع مسکن یا موقعیت مکانی سکونت این افراد نیست، بلکه آنان در همه جنبه‌های اقتصادی - فرهنگی و اجتماعی زندگی خود با این حالت «نه شهری و نه روستایی» دست به گریبانند.»

حاشیه‌نشینان در زندگی روزمره خود الگوهای زندگی شهری و روستایی را در هم آمیخته و الگوی رفتاری ترکیبی خاصی را آفریده بودند. این نوع الگوی رفتاری،‌ در زندگی روزمره حاشیه‌نشینان به خوبی قابل‌مشاهده بود. آنها از یک طرف، لباس‌های مدرن شهری می‌پوشیدند، به سینما می‌رفتند و تلویزیون تماشا می‌کردند و از طرف دیگر، عادت‌های رفتاری و اعتقادی روستایی خود را که در فعالیت‌های مذهبی، شیوه تربیت فرزندان و سایر فعالیت‌های اجتماعی - اقتصادی‌شان تجسم می‌یافت، حفظ کرده بودند.

پس از قیام خرداد ۱۳۴۲، شاه رفرم‌های اقتصادی - اجتماعی خود را برای مدرن‌سازی ایران شدت بخشید. همان طور که قبلا گفته شد، درآمد هنگفت نفتی توسط برنامه‌های اقتصادی سوم، چهارم و پنجم به بخش‌های موردنظر هدایت شد. برنامه‌های سوم و چهارم اقتصادی درآمد خالص ملی را از ۸درصد در سال‌های ۱۳۴۹-۱۳۴۱ به ۱۴درصد در بین سال‌های ۱۳۵۲-۱۳۵۱ و به ۳۰درصد در بین سال‌های ۱۳۵۳-۱۳۵۲ افزایش داد. در نتیجه مصرف بیش از ۹/۳میلیارد دلار در صنایع و تاسیسات زیربنایی و ایجاد بیش از ۵۰۰ میل راه‌آهن و ۱۳هزار میل راه تجاری بین شهرها، ارتباط بسیاری از شهرهای کوچک و روستاهای نزدیک شهرها با شهرهای بزرگ افزایش یافته و به مهاجرت هرچه بیشتر روستاییان به شهرها انجامید. به طور خلاصه باید گفت که یکی از نتایج برنامه‌های شتاب‌زده و ناموزون شاه، آفرینش گروه حاشیه‌نشینان شهری بود که با حمایت عملی‌شان از مذهبی‌های رادیکال، نقش تعیین‌کننده‌ای در انقلاب اسلامی ایران بازی کردند.