مقاومت مالکان در برابر سدسازی

عبدالرضا انصاری در بخش آخر خاطرات خود از عمران خوزستان به مقاومت مالکان خوزستانی در برابر سدسازی و عمران خوزستان می‌گوید و اینکه آنها به دلیل رفتار قرون وسطایی که با کشاورزان داشتند، تمایلی به نوسازی کشاورزی با استفاده از آبرسانی مدرن نداشتند. در آخرین بخش از خاطرات وی می‌خوانیم که او چگونه توانسته است با برگزاری نشست‌های پی‌در‌پی با وزیرانی که هر کدام به نوعی با مسائل عمرانی خوزستان سر و کار داشتند، آنها را متقاعد کند که فلسفه این عمران چیست و در آخر به موضوع تفاهم با روحانی، وزیر آب و برق اشاره می‌کند و اینکه فعالیت‌های وی در این بخش موجب شد که از طرف دولت به وزارت کشور برود و وزیر کشور شود.برای من روشن بود که افرادی که دراثر اجرای برنامه‌های عمران خوزستان منافع شان به خطر افتاده، از آن جمله منتقدین محلی، مالکینی که هنوز با کشاورزان مانند قرون وسطی رفتار می‌کردند، صاحبان کارخانه‌های کهنه برق محلی که برق را به قیمت‌های گزاف به مردم می‌فروختند، اشخاص غیر‌واجد شرایطی که می‌خواستند خودشان یا بستگانشان را به عنوان کارمند به سازمان تحمیل کنند، فروشندگانی که درصدد بودند اجناس بنجل خود را به سازمان بفروشند و و...، به محض این که متوجه شوند مقامی وجود دارد که می‌توانند از طریق او به سازمان فشار بیاورند، از فرصت استفاده خواهند کرد و خواهند کوشید که این سازمان را به سرنوشت سازمان‌های دولتی دیگری دچار کنند که دراین گرداب بی‌انتهای اداری افتاده و غرق شده‌اند. توفیق این افراد باعث می‌شد که برنامه‌های اجرایی سازمان به خطر بیفتد، جوانان و کارکنان تحصیل‌کرده و لایقی که با جان و دل برای انجام کار مملکت شب و روز کار می‌کردند، پراکنده شوند و میلیاردها ریال ثروت مملکت که طی مدت هفت سال در خوزستان خرج شده و آثار مفید آن در حال نمایان شدن بود، تباه گردد. تجربه نشان می‌داد که برنامه ویران‌سازی سازمان‌های دولتی از شکایات و نامه‌های بی‌امضا شروع می‌شود، بعد، به ترتیب با اعزام بازرس‌های بی‌سواد و مغرض، تهیه گزارشات غرض آلود و اتهام زننده، رسیدگی در کمیسیون‌های اداری و پاک کردن حساب خرده‌های گذشته، دادن خبرهای هیجان انگیز به جراید جنجالی ادامه می‌یابد و عاقبت‌الامر به دلسرد کردن افراد متخصص زحمت‌کش، لنگ کردن کارها و بالاخره متضرر شدن مملکت می‌انجامد. متاسفانه، این کارها غالبا به نام دلسوزی برای مردم، حفظ منافع مملکت و برقراری نظم صحیح در دستگاه‌ها و ... انجام می‌شود.

با توجه به مراتب بالا تصمیم گرفتم که در این زمان که سازمان از پشتیبانی شخص اول مملکت برخوردار بود، از پیش آمدن چنین سناریویی جلوگیری و تا آخرین لحظه مقاومت کنم. به همین جهت، پس از رسیدن اولین نامه وزارت آب و برق و خواستن توضیحات از سازمان، با همان جوهر سبزی که همیشه از آن استفاده می‌کردم (چون کاملا دستورات را مشخص می‌کرد و به چشم می‌خورد) به مهندس روحانی نوشتم که هر اطلاعی را که مورد نیاز شخص جناب عالی است، مستقیما به اینجانب بفرمایید تا در اختیارتان بگذارم و خواهشمندم به مامورین وزارتخانه دستور فرمایید از این نوع مکاتبات با سازمان خودداری کنند. ضمنا به دفتر سازمان نیز دستور دادم از ثبت نامه‌هایی که از وزارت آب و برق می‌رسد، خودداری کنند و اگر مطلبی پیش آمد مستقیما به من مراجعه نمایند. برگرداندن نامه به وزارت آب و برق، که به طور عادی ارسال شد، کار خود را کرد و دیگر کسی از مدیران وزارت خانه مزبور چیزی به سازمان ننوشت.

از آن روز با یکایک آقایان وزرا و مقامات موثر ملاقات کردم و برای هر یک اصول و فلسفه ایجاد سازمان‌های عمران منطقه‌ای را توضیح دادم و اشکالات مربوط به اجرای کارهای بزرگ عمرانی از طریق سازمان‌های عادی دولتی را که طبق قوانین مصوبه ناچار به رعایت مقررات و سنت‌های دیرینه اداری هستند، برایشان روشن کردم. عده‌ای وزرای جدید که سوابق زیادی در دستگاه‌های دولتی نداشتند، گفتند که تا آن زمان متوجه مشکلات مربوطه نبوده‌اند و قول دادند که در حفظ تشکیلاتی که برای عمران خوزستان به وجود آمده فعالانه کمک و همکاری کنند. در این جریان، صرف‌نظر از تقویت و حمایت شاه، تایید و پشتیبانی مهندس اصفیا از سازمان آب و برق خوزستان بزرگترین اثر را داشت، زیرا همه مسوولان امر به صحت نظر و بی‌طرفی ایشان معتقد بودند و حرف مهندس اصفیا برای همه حجت بود و وقتی می‌دیدند که او در تمام مراحل سازمان آب و برق خوزستان را تقویت می‌کند، آنها نیز با سازمان همکاری می‌کردند. به همین جهت بود که در قانون تشکیل وزارت آب و برق، که در ابتدا قرار بود به طور صریح نوشته شود که سازمان‌های آب و برق منطقه‌ای جزو تشکیلات وزارت آب و برق هستند، به این بسنده شد که دولت می‌تواند با صدور تصویبنامه سازمان‌های لازم را در اختیار وزارت آب و برق قرار دهد. پس از این برخوردهای اولیه با وزارت آب و برق، مدت چهار ماه کارها جریان عادی خود را طی کرد و مانند گذشته اعتبارات لازم از طرف سازمان برنامه تامین می‌گردید. ناگهان، در اواسط تیر ماه، اطلاع یافتیم که در شبی که فردای آن روز پادشاه به مسافرت می‌رفتند، تصویب نامه‌ای به طور محرمانه از هیات دولت گذشته است که برطبق آن سازمان‌های آب و برق خوزستان، آب و برق سفید رود، آب و برق کرج و آب و برق رضاییه ضمیمه وزارت آب و برق شده‌اند.

پس از وصول این خبر فورا به دفتر نخست‌وزیر رفتم و تقاضای ملاقات کردم. آقای حسنعلی منصور بلافاصله مرا پذیرفت. قبل از این که شروع به صحبت کنم گفت می‌دانم برای چه آمده‌ای، ولی ما ترتیبی داده‌ایم که تمام نظرات شما در مورد مجموعه برنامه عمران خوزستان رعایت خواهد شد و اشکالی در کارها پیش نخواهد آمد، به این معنا که یکپارچگی برنامه‌ها و استقلال کامل سازمان آب و برق خوزستان حفظ خواهد گردید. وزارت آب و برق کوچکترین دخالتی در کار سازمان شما نخواهد کرد. شما به عنوان نماینده اعلیحضرت، یعنی استاندار خوزستان، سرپرستی کلیه امور عمرانی خوزستان را به‌عهده خواهید داشت تا تشکیلات دیگری نتواند مزاحم کارتان شود. فقط بودجه سازمان آب و برق خوزستان که مورد قبول سازمان برنامه باشد، در زیر فصل مربوط به وزارت آب و برق، به‌صورت یک رقم، در بودجه کلی کشور منظور و تقدیم مجلس خواهد شد. علاوه براین، طبق امر شاه، چنانچه اختلافی بین شما و وزارت آب و برق پیش بیاید، آقای مهندس اصفیا دخالت کرده و رفع اختلاف خواهد نمود. (این فرمولی بود که از طرف هویدا پیشنهاد شده بود). پس از شنیدن صحبت نخست‌وزیر و با توجه به سوابق دوستی و همکاری که سالیان طولانی با ایشان داشتم، گفتم که من برای تقدیم استعفا آماده بودم، ولی اینک شما مرا در موقعیتی قرار دادید که ناچارم این پیشنهاد را قبول کنم و در تحت شرایطی که فرمودید به کار ادامه دهم. ضمنا، منصور اضافه کرد که در میان سازمان‌هایی که به نام آب و برق خوانده می‌شوند، تنها سازمان آب و برق خوزستان است که تشکیلات عظیمی برای عمران منطقه دارد و سازمان‌های دیگر تقریبا کارشان محدود به تنظیم و تقسیم آب و توزیع برق می‌باشد که طبعا باید با ضوابط خاص جزو تشکیلات وزارت آب و برق باشند و از این جهت است که دولت تصویبنامه مربوطه را گذرانده است.

پس از این جریان، در جلسه‌ای که در دفتر مهندس اصفیا با حضور مهندس روحانی تشکیل شد، اصول و نحوه رابطه بین سازمان آب و برق خوزستان و وزارت آب و برق مورد توافق قرار گرفت. در این جلسه مجددا فلسفه تشکیل سازمان آب و برق خوزستان (که بر پایه اساسنامه قانونی آن دولت می‌توانست درصورت لزوم در سایر استان‌ها نیز سازمان‌های مشابهی دائر نماید) برای مهندس روحانی تشریح گردید و توضیح داده شد که منظور از تاسیس این سازمان‌ها به‌وجود آوردن یک تشکیلات قانونی در منطقه موردنظر دولت می‌باشد که با اختیارات کامل بتواند بدون محذورات سنتی اداری برنامه‌های عمرانی مورد احتیاج منطقه را به‌صورت یک مجموعه برنامه‌های به‌هم پیوسته زمان‌بندی شده به طور سریع اجرا کرده و به‌مرحله بهره‌برداری برساند و در مرحله نهایی، طبق تصمیم دولت واحدهای مربوطه را تحت اختیار سازمان‌های تخصصی دولتی یا نیمه دولتی و شهرداری‌ها یا بخش خصوصی قرار دهد. اما شرط اصلی این است که تا رسیدن به مرحله نهایی، سازمان‌های مختلف دولتی حق دخالت در کارهای جاری طرح‌ها را نداشته باشند. به عنوان مثال، تشکیلات برق شهر تا شروع بهره‌برداری توسط سازمان طرح‌ریزی، تاسیس و اجرا می‌شود، ولی وقتی این تشکیلات به مرحله بهره‌برداری رسید و توانست سرپای خود بایستد، تمام تشکیلات مربوطه در اختیار شهرداری محل قرار می‌گیرد و از آن به بعد رابطه سازمان با شهرداری رابطه یک دستگاه فروشنده برق در نقطه شروع محدوده شهر خواهد بود و دیگر دخالتی در امر اداره برق شهر نخواهد داشت و همین طور مثلا در مورد طرح‌های کشاورزی تا زمانی که شبکه آبیاری ایجاد نشده و اراضی اطراف دزفول زیر کشت قرار نگرفته، کلیه امور مربوطه توسط سازمان اجرا خواهد شد، ولی زمانی که این طرح به مرحله بهره‌برداری رسید، بنا به تصمیم دولت ممکن است در اختیار وزارت کشاورزی قرار گیرد.

از این جلسه به بعد روابط فی‌مابین براساس همکاری و احترام متقابل ادامه پیدا کرد. پس از مدتی، از مهندس روحانی دعوت کردم برای دیدن طرح‌های عمرانی به خوزستان بیاید و در این مسافرت که چند روزی طول کشید، مهندس روحانی با شیوه کار و نحوه مدیریت سازمان آب و برق خوزستان از نزدیک آشنا شد.

در سازمان آب و برق خوزستان معمولا از کاغذ بازی پرهیز می‌شد. سرپرستان واحدها به یکدیگر اعتماد داشتند. دستورها ابتدا شفاها ابلاغ و سپس کتبا تایید می‌شد و این خود به سرعت عمل می‌افزود. همه مسوولیت قبول می‌کردند و کارها تا مرحله انجام براساس نظام و روش شناخته شده‌ای پی‌گیری می‌شد. مدیران به آسایش و رفاه کارمندانشان توجه کامل داشتند.

بازدید از سازمان چنان مهندس روحانی را تحت تاثیر قرارداد که خود بلندگوی کارهای سازمان شد. گاهی، در جلسات ماهانه‌ای که با کلیه مسوولان واحدهای مختلف وزارت آب و برق داشت، از من دعوت می‌کرد که در جلساتشان شرکت کنم و هرگاه موضوع جدیدی پیش می‌آمد نحوه کار را در سازمان جویا می‌شد و از دستورالعمل‌ها و آیین نامه‌های سازمان به عنوان یکی از مآخذ اصلی برای تهیه دستورالعمل‌های وزارت آب و برق استفاده می‌کرد. علاوه براین در بعضی موارد کارمندان وزارت آب و برق را برای کارآموزی به سازمان آب و برق خوزستان اعزام می‌کرد. این همکاری تا مدت یک سال ادامه داشت. در این مدت، باز گاه به گاه شنیده می‌شد که بعضی از اطرافیان مهندس روحانی که خواستار افزایش قدرت و گسترش حیطه عمل وزارت آب و برق بودند مشغول تحریک و منتظر فرصتی هستند که ضرب شستی به سازمان نشان دهند. البته در ظاهر چیزی نمی‌گفتند، ولی اطلاعات موثقی می‌رسید که این عوامل در صددند که اگر بتوانند پرونده‌هایی نیز علیه مدیرعامل و کارکنان سازمان بسازند. بالاخره در دوم اردیبهشت ۱۳۴۴ نامه آمرانه‌ای از وزیر آب و برق به سازمان رسید که دستور می‌داد دفتر نمایندگی سازمان در تهران تعطیل شده و وظایف آن به دفتری که در وزارت آب و برق برای انجام کارهای سازمان‌های آب و برق منطقه‌ای تشکیل شده است، تحویل گردد. به عبارت دیگر تشکیلات عظیم سازمان آب و برق خوزستان که در آن زمان بزرگترین سازمان عمرانی ایران بود و برای انجام امور مختلف خود ناچاربود هر روزه به دستگاه‌های دولتی در تهران مراجعه نماید، در ردیف سازمان آب و برق کرمان یا امثالهم قرار می‌گرفت که تمام تشکیلات آنها به ‌اندازه یک واحد کوچک یکی از طرح‌های عمران خوزستان هم نبود.

لازم است توضیح بدهم که دفتر نمایندگی سازمان درتهران دارای وظایف متعددی بود که انجام هریک از آنها در امر پیشرفت برنامه‌ها اثرکلی داشت. از جمله این وظایف دنبال کردن روزانه مراحل تصویب طرح‌های اجرایی در قسمت‌های مختلف سازمان برنامه بود، برای تامین اعتبار و تسویه حساب‌های گذشته و گرفتن پول در سر رسیدهای معین؛ گرفتن اجازه ورود ماشین‌آلات و کالاهایی که بر طبق تصویب نامه‌های مختلف در اختیار وزارت بازرگانی و وزارت گمرکات بودند؛ گرفتن اجازه ورود بذر و نهال و کود شیمیایی و غیره از وزارت کشاورزی؛ گرفتن اجازه اقامت و کار اتباع خارجی از وزارت کار وزارت کشور و شهربانی کل؛ اخذ ویزاهای مسافرت کارکنان ایرانی و خارجی به ممالک مختلف برای امور مربوط به طرح‌ها و به طور خلاصه جلب همکاری و رفع مزاحمت تشکیلات دولتی که هر کدام به نحوی از انحا در پیشرفت کار طرح‌های عمرانی موثر بودند. با توجه به وظایف دفتر تهران کاملا روشن بود که با بسته شدن این دفتر و انتقال وظایف آن به وزارت آب و برق باید هر روز برای انجام کوچک‌ترین کاری منتظر رسیدن دستور از مقامات عالیه وزارت آب و برق بود و این آسان‌ترین راهی بود که کارکنان وزارت آب و برق می‌توانستند به راحتی پیشرفت کارهای سازمان را به تاخیر اندازند. من، به جای جواب به وزارت آب و برق، گزارش شرف عرضی به حضور شاه تهیه و تقاضا کردم که دستور فرمایید از دخالت‌ها و اظهارنظرهایی که اصول تشکیلات سازمان آب و برق خوزستان را متزلزل می‌کند خودداری شود، این استدعا مورد قبول قرار گرفت و از آن تاریخ به بعد دیگر مزاحمتی از طرف وزارت آب و برق در کار سازمان به عمل نیامد.

مهندس روحانی نیز که متوجه شد اشتباهی انجام گرفته موضوع را دنبال نکرد و جریان کار به حالت سابق باقی ماند و تا وقتی که من به وزارت کشور منصوب شدم، روابط بسیار منطقی و دوستانه‌ای میان مقامات وزارت آب و برق و سازمان آب و برق خوزستان برقرار بود، به طوری که بعد از رفتن من از سازمان و انتصاب

آقای دکتر ایرج وحیدی، معاون وزارت آب و برق که فرد بسیار شایسته‌ای بود، به سمت مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان، با اصرار مهندس روحانی و دکتر وحیدی، احمدعلی احمدی، معاون فنی سازمان، به عنوان قائم مقام مدیرعامل به خدمت خود در سازمان ادامه داد. با تغییر مدیریت، نه تنها در شیوه کار سازمان تغییری داده نشد، بلکه با پیدا شدن امکانات جدید مالی برای دولت نسبت به گسترش شبکه‌های آبیاری و دنبال کردن ساختمان سد کارون که مقدمات آن فراهم شده و کارها آغاز گردیده بود، اقدام گردید و طرح‌های جدیدی نیز برای گسترش تولید نیشکر درسی هزار هکتار در نزدیکی شوشتر برای تولید ۲۵۰هزار تن شکر در سال به مرحله اجرا درآمد.

مالکین، اصلاحات ارضی و عمران خوزستان

یکی از شرایط اصلی اخذ وام ازبانک جهانی این بود که مصرف‌کنندگان آب در منطقه آبیاری دز تعهد کنند که بهای آبی را که از شبکه آبیاری دز مصرف می‌کنند به طور مرتب بپردازند.

چنان چه این تعهد صورت نمی‌گرفت، یکی از ارکان اقتصادی طرح که براساس آن میزان وام مصوب بانک تعیین شده بود، متزلزل می‌شد و در نتیجه بانک نمی‌توانست پرداخت چنین وامی را توجیه کند. در سال ۱۳۳۹ قانون اصلاحات ارضی هنوز در مراحل اولیه بود. بعضی از مالکین امیدوار بودند بتوانند اجرای آن را از راه‌های مختلف دچار وقفه سازند و به همین جهت هر روز در نقاط مختلف کشور فعالیت‌هایی از طرف مالکین برای ایجاد مزاحمت در اجرای قانون به‌عمل می‌آمد. در منطقه آبیاری سد دز نیز که قسمت مهمی از آن به یک خانواده تعلق داشت وضع مالکین و کشاورزان بحرانی شده و مالکین سعی می‌کردند تا آنجا که بتوانند نگذارند پای مامور دولت به محوطه آنها باز شود. درچنین شرایطی مذاکره با مالکین و کشاورزان مشکل شده بود. مع‌ذلک، ما در حد امکان و به شیوه‌های گوناگون کوشش می‌کردیم برای آنها توضیح دهیم که با ساخته شدن سددز و ایجاد کانال‌های آبیاری که از داخل مزارع آنها خواهد گذشت درآینده خواهند توانست در تمام مدت سال آب مورد نیاز خود را به هر میزانی که لازم باشد، با پرداخت بهای معقولی، در اختیار داشته باشند و دیگر از سیل‌های سالانه و خشکسالی ترسی نداشته باشند و علاوه براین، در تمام مدت سال از زمین‌های خود استفاده کنند. منتها می‌بایستی از هم اکنون تعهد کنند که اولا در اجرای طرح با سازمان آب و برق خوزستان همکاری کامل داشته باشند تا برنامه پیشنهادی به‌سرعت و به نحو احسن پیش برود و ثانیا بهای آب مصرفی را طبق تعرفه سازمان بپردازند. برای مالکین و کشاورزان، همان طورکه قبلا ذکر شد، اولا قبول این که دولت قولی بدهد و به انجام برساند، مشکل بود. دوم این که نگران بودند که مقداری از زمین‌های آنها برای جاده‌کشی و کانال‌سازی از بین برود. سوم این که فکر می‌کردند که در حال حاضر از رودخانه دز براساس سنت گذشته حق استفاده از آب را دارند، پس چرا برای آب پول بدهند. تعهد سازمان نیز در مورد این که حقوق گذشته آنها کاملا رعایت و تامین خواهدشد، تاثیری در رفع مخالفت آنها نداشت. از طرف دیگر گزارش‌هایی می‌رسید که مالکین و کشاورزان، با هدایت مالک بزرگ منطقه، مرتبا جلساتی دارند و مشغول دسیسه و ایجاد مزاحمت‌هایی از نظر اجرای طرح آبیاری دز می‌باشند.