تاریخ عمران خوزستان -۹
ارسنجانی: ساخت سد دز خیانت است
آیا عبدالرضا انصاری در نقل خاطرات خود از عمران خوزستان و ساخت سد دز درست میگوید که حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی در روز مراسم افتتاحیه سد و در حضور شاه گفته است، ساخت این سد به معنای هدر دادن ثروت ملی است؟ این حرف را عبدالرضا انصاری در خاطرات خود نقل کرده و میگوید، ساخت این سد موجب شد که بعدها برای ساخت سد لتیان در تهران نیز از او دعوت به کار شود. خاطرات او را از شرایط شروع به کار وزارت آب و برق خوزستان و اینکه روحانی وزیر این وزارتخانه تازه تاسیس قصد دخالت در سازمان آب و برق خوزستان را دارد، در این شماره میخوانید:
سد دز
شاه، به همراهی آقای علم، نخست وزیر و آقای حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی، در ساعت مقرر به محل وارد شد. (قرار بود بعد ازظهر آن روز تعدادی از کشاورزانی که در اثر اجرای قانون اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند، اسناد خود را از دست شاه دریافت کنند).
مهندس اصفیا، مدیرعامل سازمان برنامه، گزارش کوتاهی درباره سابقه امر بهعرض رسانید و من با رعایت اختصار شرحی درباره اصول طرح و نتایجی که از اجرای آن حاصل خواهد شد، بهعرض رساندم و توضیح دادم که در شروع کار، با نصب دو ژنراتور هر یک به میزان ۶۵ هزار کیلووات، ۱۳۰ هزار کیلووات برق برای مصرف خوزستان تولید خواهد شد و به تدریج، با توسعه شبکه توزیع و اضافه کردن ژنراتورهای جدید، تولید برق به ۵۲۰ هزار کیلووات خواهد رسید.
با فشار دادن دگمهای دریچههای تونلی که آب را به طرف توربینها هدایت میکرد باز شد و با حرکت توربینها تمام چراغها روشن شد و در همین لحظه درتمام شهرهایی که در مسیر شبکه برق بودند، چراغهای خیابانها و میادین روشن گردید و مردم خوزستان به رایالعین شاهد بهرهبرداری از سد شدند. این اولین باری بود که در ایران قسمتهای مختلف یک طرح جامع سدسازی، برق، آب و کشاورزی، در آن واحد، قابل بهرهبرداری میشد.
در طی جریان این مراسم دو موضوع پیش آمد که قابل ذکر است. اول این که پس از خاتمه مراسم شاه به اتفاق آقایان نخستوزیر، تیمسار یزدان پناه، ژنرال آجودان، ارسنجانی وزیر کشاورزی و اتابای، معاون وزارت دربار، برای صرف چای به منزل یکی از کارکنان سد تشریف فرما شدند و غرق در خوشحالی بیاناتی درباره لزوم ادامه این نوع طرحها به منظور آبادانی کشور ایراد میکردند. در این بین آقای ارسنجانی، بدون مقدمه و بدون این که طرف سوال قرار گرفته باشد، گفت که تمام این کارها خیانت به کشور است و باعث هدر رفتن منابع اقتصادی مملکت میشود. شنیدن این مطلب چنان همه را بهتزده کرد که برای چند ثانیه کسی نمیدانست چه بگوید. شاه نیز رنگشان دگرگون شد و با حالت ناراحت بلند شدند و بی آنکه چیزی بگویند به طرف اتومبیل که آماده حرکت به محل استراحت و صرف نهار بود، رفتند.
موضوع دوم این که چون درمحل برگزاری مراسم در بالای سد فضای زیادی نبود، ناچار کلیه شرکتکنندگان، از جمله آقایان لیلیانتال و کلاپ و دیگر مدیران شرکت عمران و منابع، در محلهایی که پیشبینی شده بود ایستاده بودند. در نظم صفوف کاملا رعایت نشد و در نتیجه آمریکاییها در عقب گروههای شرکتکننده قرار گرفتند. این موضوع باعث شد که بعدا وزیر مختار آمریکا، که او هم در مراسم شرکت داشت، به لیلیانتال اظهار کند که جا داشت محل بهتری برای او تعیین شده باشد. این مرد بزرگوار به نحو شایستهای پاسخ وزیر مختار را داده بود و هیچ وقت در این باره گلهای نکرد. ما سالها بعد که خاطراتش منتشر شد از این گفت و شنود آگاه شدیم.
یکی از روزنامهنویسان نیز که هرچند یکبار چند صفحهای منتشر میکرد شماره خاصی انتشار داد و نوشت که این سد را خائنین به کشور برای این ساختهاند که روزی آن را بترکانند و تمام شهرهای خوزستان را زیر آب ببرند و نابود سازند.
مهم این بود که بالاخره پس از مبارزات چندین ساله سد بزرگ دز که به نام سد محمد رضا شاه نامیده شد و در آن زمان ششمین سد بلند قوسی دنیا بود، ساخته شد و آثار اجرای این طرح مهم روزبهروز نمایانتر شد.
تاسیس وزارت آب و برق و آغاز مشکلات جدید برای عمران خوزستان
اواخر آبان ماه ۱۳۴۲ حدود ظهر بود که دوستم آقای حسنعلی منصور تلفن کرد و گفت من در دفتر هویدا هستم و مطلب مهمی در پیش است، خواهش میکنم اگر میتوانی فورا بیا اینجا. نیم ساعت بعد وقتی وارد دفتر آقای هویدا، که در آن زمان از مدیران شرکت نفت بود، شدم، او از اتاق خودش به اتاق منشی آمد. پس از سلام و علیک پرسیدم چه خبر است؟ جواب داد علی در اتاق من است و خودش موضوع را خواهد گفت. در اتاق هویدا منصور تنها بود. گفت من امروز شرفیاب بودم و قرار شد مسوول تشکیل کابینه شوم و چون تو در وزارت دارایی سوابق زیادی داری، میخواهم پست وزارت دارایی را قبول کنی. البته باید این مطلب فعلا محرمانه باشد چون ممکن است چند ماهی طول بکشد و مایلم در این مدت مطالعات لازم را برای اداره صحیح وزارت دارایی انجام بدهی. به او تبریک گفتم و اظهار داشتم با کمال میل قبول میکنم و از همین امروز مطالعاتم را شروع خواهم کرد. از این جریان حدود چهار ماه گذشت و در طی این مدت چندین بار هر وقت با هم برخورد میکردیم، راجع به پیشرفت بررسیهایم در وزارت دارایی سوال میکرد و حتی یک بار در یک میهمانی رسمی نهار در بانک ملی که سر میز پهلوی هم نشسته بودیم، آهسته از من سوال کرد که آیا آقای علم با شما تماس گرفته است؟ جواب دادم خیر. گفت از این جهت سوال میکنم که صحبت شده است حالا که وزارت دارایی وزیر ندارد، ایشان شما را بهعنوان وزیر معرفی کنند که بعدا دیگر پس از آمدن من احتیاج به تغییر مجدد نباشد (در آن زمان آقای برزگر که از افسران قدیمی وزارت دارایی بود، به طور موقت بعنوان کفیل وزارت دارایی انجام وظیفه میکرد). مدتی گذشت و خبری نشد. تا این که یک روز در شهر شایع شد که دولت استعفا میدهد و حسنعلی منصور نخست وزیر بعدی است. در شب آن روز بهمن عطایی، نماینده مجلس، مرا به شامی دعوت کرده بود که به افتخار حسنعلی منصور بود. طبیعی است، با شایعاتی که در اذهان وجود داشت، حدس میزدم دعوت از من بنا به توصیه منصور است و ارتباطی با تشکیل کابینه دارد. در آن شب همه خوشحال و خندان بودند و منتظر بودند که از طرف نخستوزیر جدید، سمتی به آنها پیشنهاد شود. تعداد میهمانان حدود بیست نفر بود و میشد حدس زد که عدهای از آنان وزرای آینده خواهند بود. منصور پس از ورود و صرف آشامیدنی مرا به گوشهای کشید و با حالت تاثر به من گفت بسیار ناراحتم که به تو بگویم که با کمال تاسف وقتی صورت نهایی وزرای کابینه را مطرح میکردم به اسم تو که رسیدم و اظهار داشتم که برای وزارت دارایی در نظر گرفته شدهای، شاه هیچ اظهاری نفرمودند و حس کردم رضایت ندارند و بنابراین مساله فعلا منتفی است. من اظهار کردم همین قدر که به من توجه داشتهاید، متشکرم و مانعی ندارد. آن شب مدتی بیدار بودم و میخواستم بفهمم چه شده که شاه مرا رد کردهاند ولی هیچ دلیلی پیدا نکردم. اما این موضوع برایم مطرح بود که اگر شاه از کار من رضایت نداشته باشند، یا به هر دلیلی مورد مرحمت ایشان نباشم، دیگر ماندنم در خدمت دولت فایده نخواهد داشت و معلوم نخواهد بود با مسائلی که هر روز در جریان اجرای برنامه عمران خوزستان با آن مواجه هستم و میبایستی در جبهههای مختلف برای پیشرفت کار مبارزه کنم چه سرنوشتی در انتظارم خواهد بود. بنابراین تصمیم گرفتم که اول وقت شرفیاب شوم و اجازه بگیرم از کار دولت استعفا دهم.
ساعت نه صبح در کاخ مرمر در سرسرای ورودی منتظر تشریففرمایی شدم. آن روز هم مطابق معمول به محض دیدن من اشاره کردند که به دنبالشان به دفتر بروم. سوال فرمودند کاری دارید. عرض کردم برای عرض دستبوسی و اجازه استعفا از خدمت دولتی شرفیاب شدهام. پرسیدند چه اتفاقی افتاده؟ ماجرای ملاقات با منصور و دفتر هویدا و ملاقاتهای بعدی را حضورشان عرض کردم و اضافه کردم چون دیشب نخستوزیر اظهار داشت که مورد مرحمت نیستم، ادامه خدمتم را در دستگاه دولت بی ثمر میدانم و بدین جهت استدعای مرخصی دارم.
قیافه شاه درهم رفت و با صدای آرام فرمودند «اشخاص ضعیف وقتی نمیتوانند نظر خودشان را صریح بگویند آن را به دیگری نسبت میدهند. شما مورد اعتماد من هستید. با قدرت کامل به کارتان ادامه دهید و چنان چه اشکالی داشتید مرا در جریان بگذارید.» دستشان را بوسیدم و با اطمینان کامل به دفترم رفتم. هیات دولت معرفی شد و مهندس منصور روحانی به عنوان وزیر وزارتخانه جدیدالتاسیس آب و برق به حضور شاه معرفی شد. با اعلام تشکیل وزارت جدید فصل تازهای نیز در جریان اجرای برنامه عمران خوزستان گشوده شد.
مهندس روحانی را از زمانی که خزانهدار کل بودم میشناختم. مردی بود لایق، زحمتکش، کاردان و اهل مطالعه. اولین بار که با او برخورد کردم، به اتفاق آقای غلامحسین میکده، رییس سازمان آب تهران، برای دفاع از بودجه سازمان آب تهران به دفتر من آمده بودند و از همان جلسه اول روابط دوستانهای میان ما برقرار شد. مهندس روحانی، که پس از مهندس میکده به ریاست سازمان آب تهران منصوب شده بود، روزی به دفتر من آمد و اظهار داشت سازمان آب تهران در صدد ساختن سد لتیان میباشد و حالا که ساختمان سددز به پایان رسیده آیا امکان دارد که تعداد محدودی ماشین آلات سدسازی برای مدت کوتاهی به طور وام در اختیار سازمان آب تهران گذاشته شود؟ (سد لتیان در مقابل سددز سدکوچکی بود که به منظور تامین قسمتی از آب مورد نیاز تهران در شمال شرقی تهران در دست ساختمان بود). جواب دادم ما همه برای یک مملکت کار میکنیم و از هر وسیلهای که در اختیار باشد باید برای پیشرفت کارهای مملکت استفاده کرد. بنابراین یک نفر را تعیین کنید که از انبارهای سد دز بازدید کند و هرچه را که مورد نیاز باشد انتخاب کند و در مقابل رسید به سد لتیان حمل کند.
این گفته من برای مهندس روحانی تعجبآور بود و در ابتدا تصورکرد شوخی میکنم و این یک تعارف معمولی است. گفت من در تمام طول خدمت اداریام به چنین حالتی برخورد نکردهام. در جواب گفتم شاید علت این است که تابه حال چنین وضعی در مملکت وجود نداشته است. در حال حاضر تمام کشور در حال پیشرفت است و وظیفه هر یک از افراد این است که از امکانات موجود برای پیشرفت برنامه کلی مملکت حداکثر استفاده را بکنند و هریک از ما مهرهای در این ماشین عظیمی هستیم که به راه افتاده و باید به سهم خود در این راه کمک کنیم و اگر نکنیم اشتباه است. اضافه کردم که هر دو طرح عمران خوزستان و سد لتیان جزو طرحهای مصوب سازمان برنامه هستند و مدیرعامل سازمان برنامه فرد کم نظیری مانند مهندس اصفیا است که مسلما به اجرای هر دوی این برنامهها علاقهمند است و برای او فرقی ندارد که یک بولدوزر در خوزستان کارکند یا در سد لتیان و اگر اشکال اداری داشته باشد خود او رفع خواهد کرد. بلافاصله با مهندس اصفیا تلفنا صحبت کردم و موافقت شفاهی ایشان را گرفتم و تلفنا به خوزستان دستوردادم که منتظر ورود نماینده سازمان آب تهران باشند و هر وسیلهای که مورد لزوم فوری طرحهای عمران خوزستان نباشد در مقابل اخذ رسید تحویل بدهند. این سرعت عمل رشته دوستی بین روحانی و من را محکمتر کرد.
پس از اعلام تشکیل وزارت آب و برق باتوجه به سوابق دوستی فی مابین به دفتر مهندس روحانی رفتم و از صمیم قلب به او تبریک گفتم که مسوولیت این امر مهم درکشور به او واگذار شده و اضافه کردم که ممکن است عدهای تصور کنند که تشکیل وزارت آب و برق اشکالاتی در کار سازمان آب و برق خوزستان به وجود آورد، ولی امیدوارم این طور نباشد زیرا وظایف سازمان آب و برق خوزستان منحصر به موضوع آب و برق نیست، بلکه مجموعهای است از امور مختلف، از قبیل کشاورزی، فرهنگ، راه، صنایع، بهداری، خانه سازی و سایر امور عمرانی که به صورت یک برنامه به هم پیوسته در منطقه خوزستان تحت نظر یک سازمان قانونی اجرا میشود. برنامهریزی این طرح عظیم نیز در سازمان برنامه با رعایت سایر برنامههای مملکتی مورد رسیدگی و تصویب قرار میگیرد. چنانچه روزی دولت تصمیم بگیرد که این وظیفه را از سازمان برنامه جدا کند، شایسته خواهد بود که یک شورای عالی با شرکت وزرای وزارتخانههایی که در این مجموعه برنامههای به هم پیوسته صاحب نظر هستند، تشکیل شود و سازمان آب و برق خوزستان مجری تصمیمات آن شورای عالی باشد. اضافه کردم در هرحال انتصاب شخصی مانند ایشان با سوابق دوستی و همکاری که بین ما وجود دارد باعث خوشوقتی است و چنانچه اشکالاتی هم در آینده پیش بیاید با حسن تفاهمی که بین ما برقرار است منتفی خواهدشد. سازمان آب و برق خوزستان نیز آمادگی دارد که تمام تجربیات و وسایل خود را برای پاگرفتن وزارتخانه جدید در اختیار ایشان قرار دهد.
مهندس روحانی که دفتر خود را در سازمان آب تهران (که تا قبل از انتصاب به سمت جدید مدیریت عامل آن را به عهده داشت) دایر کرده بود و هنوز تشکیلاتی نداشت، از پیشنهاد همکاری من استقبال کرد و گفت بودن شما در سازمان آب و برق خوزستان بزرگترین کمک برای من است که بتوانم وظایفی را که به من محول شده بهنحو شایستهای انجام دهم و امیدوارم از هر کمکی که میتوانید به من بکنید، کوتاهی نکنید.
پس از این جریان، در هفتههای بعد، من، با سابقه پشتیبانی پادشاه از برنامه عمران خوزستان و سوابق دوستی با مهندس روحانی، به شایعات و اخباری که جسته و گریخته در بعضی روزنامهها درباره ادغام سازمان در وزارت آب و برق منتشر میشد، اهمیتی نمیدادم. اما پس از این که مهندس روحانی چند نفری را به عنوان معاون و مشاور وزارت آب و برق تعیین کرد، خبرهای موثقی رسید که بین مدیران جدید وزارتخانه مذاکراتی درباره اختیارات قانونی وزارت آب و برق برای مداخله در امور اجرایی سازمان آب و برق خوزستان انجام گرفته و اقداماتی در جریان است. پس از چند روز، نامهای از وزارت آب و برق با امضای شخصی که از طرف وزیر نامه را امضا کرده بود به سازمان رسید به این مضمون که چون فردی درباره موضوعی که مربوط به سازمان است به وزارت آب و برق مراجعه کرده، پرونده مربوطه برای رسیدگی به وزارت آب و برق ارسال شود. این نامه ظاهرا ساده و عادی پیام آور فصل تازهای در سازمان آب و برق خوزستان بود، زیرا لحن نامه طوری بود که انگار یک وزارتخانه به یک اداره تحت نظارت خود نوشته است. البته این کاملا خلاف اصل تشکیل سازمان مستقل آب و برق خوزستان و قانون خاص آن بود، زیرا اگر این نوع ارتباط اداری مورد قبول قرار میگرفت، دیگر موضوع تشکیل یک سازمان مستقل برای اجرای مجموعه برنامههای به هم پیوسته منطقهای عملا منتفی بود و سازمان آب و برق خوزستان، در حقیقت جزو یکی از ادارات تابعه وزارتخانه جدید قرار میگرفت و تمام مبارزاتی که طی چندین سال در سازمان برنامه و در دولتهای مختلف برای به وجود آوردن این تشکیلات صورت گرفته بود نقش بر آب میشد و هدف اصلی که سرعت در کار و اجرای برنامههای عمران خوزستان در خارج از محدوده فعالیتهای عادی و جاری دولت از طریق روشهای جدید مدیریت بود، به کلی از بین میرفت.
ارسال نظر