پهلوی اول -ثروت خاندان شاه از نظر برادر هویدا- ۲
عقبنشینی از شعار همه ثروتمند شوید
عکس : هوشنگ انصاری در کنار رژیسکاردستن
او میگفت همین که فردی موقعیت مناسبی برای سود بردن از معاملهای به دستش میآید، شاهزادگان پهلوی بلافاصله وارد کار میشوند و منافع او را از چنگش بیرون میآورند. این تاجر هندی اقدامهای دربار ایران را با داد و ستدها و زد و بندهای سنجای گاندی (فرزند ایندیرا گاندی) در هند شبیه میدانست.
تلخیص: لیلا باقری
عکس : هوشنگ انصاری در کنار رژیسکاردستن
او میگفت همین که فردی موقعیت مناسبی برای سود بردن از معاملهای به دستش میآید، شاهزادگان پهلوی بلافاصله وارد کار میشوند و منافع او را از چنگش بیرون میآورند. این تاجر هندی اقدامهای دربار ایران را با داد و ستدها و زد و بندهای سنجای گاندی (فرزند ایندیرا گاندی) در هند شبیه میدانست. کاخ نیاوران و شاه سرمست
فریدون هویدا در نقل خاطرات خود به رفتار شاه در کاخ نیاوران در آذر ۱۳۵۲ اشاره کرده و مینویسد: «... شاه در حالی که برای شروع مصاحبه مطبوعاتی شگفتیآفرین خود با نمایندگان مطبوعات خارجی انتظار میکشید، از خوشحالی دستهایش را به هم میمالید.
شاه قصد داشت در این مصاحبه ۴ برابر شدن درآمد حاصل از نفت ایران را به اطلاع عموم برساند. به زعم شاه با این اقدام، وی پول هنگفتی از بابت فروش نفت به داخل کشور سرازیر میکرد و با میلیاردها دلاری که به دست میآورد، میتوانست چنان سرعتی به رشد و توسعه دهد که در زمان حیاتش شاهد تبدیل ایران به پنجمین قدرت صنعتی و نظامی جهان باشد. تصورش این بود که با این اقدام همه او را سیاستمداری بزرگ خواهند شناخت که توانسته هفت خواهران نفتی را به زانو درآورد و خواست خود را بر کمپانیهای بزرگ تحمیل کند.
برادرم امیرعباس، هوشنگ انصاری و عبدالمجید مجیدی کوشش بیهودهای کردند تا شاه را از تزریق ناگهانی درآمد اضافی نفت به بازار کشور بازدارند و پیشنهاد کردند بهتر است فقط ۵۰درصد این پول وارد بازار شود.
شاه این پیشنهاد را نپذیرفت و چند روز بعد در جلسه شورای عالی اقتصاد دستور داد در برنامه پنجم تجدیدنظر شود و خرید صنایع سنگین در اولویت قرار گیرد... شاه در آن زمان چنان تحت تاثیر رشد ناگهانی اقتصاد قرار گرفته بود که بیش از هر وقت دیگری به فضیلت انباشتگی نقدینه و افزایش قدرت خرید ایمان داشت و تمام گرفتاریهایی که به سراغش آمد، صرفا از این باور او سرچشمه میگرفت که هر کاری را میتوان با پول انجام داد .... مخارج برنامههای بلندپروازانه و هزینه خرید تسلیحات به حدی افزایش یافته بود که تمام ثروت ناشی از اضافه درآمد نفت را یکجا میبلعید، بنابراین برای تامین هزینه سایر برنامههای مملکتی، شاه درصدد افزایش درآمد صادرات نفت برآمد، اما در بازار تقاضای موثر وجود نداشت و شاه برای بار دوم دستور داد در برنامه ۵ ساله کشور تجدید نظر به عمل آید. در ۱۳۵۴ ضمن ملاقاتی که با شاه داشتم او گفت، ما دیگر جزو کشورهای توسعهنیافته به حساب نمیآییم .... اما رویای شاه به حقیقت نپیوست.
وی در اواخر ۱۹۷۶ ناچار شد دیدگاه خود را تغییر دهد و مجبور شد از شعار «همه ثروتمند شوید» دست بر دارد....
افراط آموزگار
با توجه به این که امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت با همه کسانی که به نوعی رقیب او بودند ناسازگاری داشت و فریدون هویدا نیز آموزگار را دشمن برادرش میدانست، دیدگاهش درباره وی حتما با کینهورزی همراه است. با این همه فریدون هویدا مینویسد: «جمشید آموزگار پس از تظاهرات ۱۹ دی ۱۳۵۶ در حزب دستاخیز سخنرانی کرد و خواستار برخی اقدامهای افراطی شد که شاه از او خواسته بود.
به طور مثال شاه به آموزگار دستور داده بود که تورم حتما باید به صفر برسد. آموزگار برای جلوگیری از رشد تورم میزان اعتبارات را محدود کرد و بسیاری از هزینههای عمومی را کاهش داد.
اقدامهای آموزگار اثرات منفی در بین صاحبان صنایع کوچک و تجار خرده پا به ویژه بازاریان که با قطع اعتبارت کم بهره مواجه شدهاند بر جای گذاشت. مقررات وضع شده از سوی دولت برای کاهش اجباری میزان اجاره خانه اثری از خود بر جای نگذاشت و تنها بر زندگی طبقه متوسط اثر منفی بر جای گذاشت.
شاه و کشت و صنعتها
اکثر طرحهای اقتصادی که شاه ارائه میکرد الهام گرفته از مذاکراتی بود که با اتباع و شخصیتهای خارجی به عمل میآورد. به طور مثال یک بار که یکی از ایرانیهای تبعه آمریکا به ملاقاتش رفت و مزیتهای تاسیس سازمانهای کشت و صنعت را برایش برشمرد، بلافاصله تصمیم گرفت نظر او را اجرا کند تا بتواند ایران را جزو صادرکنندگان مواد غذایی در آورد و به دنبال این تصمیم دستور داد اراضی اطراف سد بزرگ جنوب کشور را به امر کشت و صنعت اختصاص دهند. کشاورزانی که در آن منطقه به زراعت اشتغال داشتند و به تازگی قبالهای به دست آورده و خود را مالک زمینهایشان میدانستند ناگهان با وضعیتی رو به رو شدند که قباله را از دست آنها میگرفت و به جایش سهم کشت و صنعت میداد. این مرد هاشم نراقی نام داشت که از تجار ایرانی تبعه آمریکا بود و قبل از این که خوزستان را تبدیل به کالیفرنیا کند از ایران رفت.... در بخش صنعت نیز وضعیتی مشابه جریان داشت و به خاطر ناشکیبایی شاه و برنامههای جاهطلبانهاش مسائل فراوانی یکی پس از دیگری ظهور میکرد. احداث مراکز مربوط به صنایع سنگین، پتروشیمی و نیروگاه اتمی نیاز به متخصصانی داشت که در ایران وجود نداشت .....
ادامه دارد
ارسال نظر