دعوای شاه و امینی بر سر اصلاحات ارضی

اصلاحات ارضی دهه ۱۳۴۰ در ایران هنوز موضوع پژوهش گروهی از اقتصاددانان و علاقمندان به اقتصاد سیاسی ایران است. انگیزه‌های انجام اصلاحات ارضی، پیامدها و آثار آن موضوع تحقیقات پرشماری شده است که از این پس تا چند روز درباره آن مطالبی چاپ خواهد شد. نوشته حاضر از موسسه مطالعات‌ تاریخی است که عموما البته نگاهی سیاسی و تیره به مسائل دارد.

اصلاحات ارضی

یکی از رویدادهای عمده‌ای که در تاریخ حیات سیاسی حکومت پهلوی تحت فشار آمریکا صورت گرفت و نطفه‌‌ای برای شکل‌گیری انقلاب اسلامی و سقوط رژیم شاه گردید، «انقلاب سفید» نام داشت. مهمترین فراز این رویداد، که در منشوری ۶ ماده‌‌ای اعلام شده بود، «اصلاحات ارضی» لقب گرفته بود. تمامی اجزای این منشور که بعدا به ۱۲ ماده افزایش یافت بخصوص موضوع «اصلاحات ارضی» از نسخه‌هایی بود که هیات حاکمه جدید آمریکا به سرکردگی «جان کندی» رییس‌جمهور آن کشور برای شاه پیچیده بود.

در پاییز ۱۳۳۹، عباراتی چون «نجات آزادی»، «اتحاد برای پیشرفت» و «مرزهای نو» از جمله شعارهای تبلیغاتی دموکرات‌های آمریکا در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود. اتحاد و آزادی واژه‌هایی بودند که زمامداران ایران از آن وحشت داشتند به همین جهت در جریان مبارزات انتخاباتی آمریکا، شاه مبالغ هنگفتی از طریق اردشیر زاهدی سفیرش در واشنگتن برای تامین هزینه‌های انتخاباتی ریچارد نیکسون رقیب کندی پرداخته بود. اما کندی پیروز شد و اولین کارش این بود که عذر اردشیر زاهدی را از واشنگتن خواست. کندی پس از پیروزی در انتخابات شعارهای «آزادی فعالیت‌های سیاسی» و «آزادی انتخابات» را نیز به وعده‌های انتخاباتی خود افزود و طرحی را مطرح کرد که بعدها به عنوان «دکترین کندی» معروف شد. این طرح که کندی خود آن را «نجات آزادی» نام نهاد بر لزوم «فضای باز سیاسی و اقتصادی» در کشورهای جهان تاکید داشت. کندی خواهان ایجاد اصلاحات اقتصادی و سیاسی مورد نظر کاخ سفید در کشورها بود. وی تمامی تاکید خود را متوجه کشورهای ثروتمند و نفت‌خیز جهان سوم کرده بود. این نظریه تحت عنوان «انقلاب سفید» درایران و با عناوین دیگر در بسیاری از کشورهای ثروتمند خاورمیانه و آمریکای لاتین به اجرا گذارده شد. ایجاد رفرم درنظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشورها و حتی اجازه فعالیت‌ به نیروهای ملی غیرکمونیست و تقویت نظام پارلمانتاریستی به منظور جلوگیری از قیام‌های مردمی و تضمین دوام و بقای سیاسی دولت‌ها، خمیرمایه دکترین کندی محسوب می‌شد.

شاه که احساس می‌کرد برای بقا و دوام حکومت خود چاره‌ای جز اجرای این طرح ندارد، ترجیح می‌داد که این برنامه توسط دولتی در ایران به اجرا در آید که کاملا مطیع و فرمانبردار وی باشد.

دکتر امینی نخست‌وزیر وقت که در اردیبهشت ۱۳۴۰ به قدرت رسیده بود بیش از آنکه مورد تایید شاه باشد از حمایت همه جانبه آمریکا برخوردار بود.

شاه از اواسط دهه ۱۳۲۰ که امینی در مقام معاونت احمد قوام، روابط ویژه‌‌ای را با آمریکایی‌ها برقرارکرده بود، نسبت به وی نگرانی داشت. این نگرانی بیشتر از آن جهت بود که مبادا روزی آمریکایی‌ها او را برای اداره کشور به وی ترجیح دهند. امینی در سال‌های صدارت قوام چنان مورد توجه خاص دیپلمات‌های آمریکا قرار گرفت که به عنوان مهره وابسته به سفارت آمریکا شهرت یافت. انعقاد قرارداد کنسرسیوم در ۱۳۳۳ که نفت ایران را از سلطه انحصاری انگلیس خارج ساخت و کمپانی‌های آمریکایی را نیز در غارت منابع نفتی ایران سهیم ساخت، رویداد دیگری بود که امینی را به شدت نزد آمریکایی‌ها محبوب ساخته بود. در آن زمان امینی در مقام وزیر اقتصاد امضاکننده پیمان کنسرسیوم بود. او در سال‌های ۱۳۳۴ تا پایان ۱۳۳۶ نیز که سفیر ایران در واشنگتن شد، گام‌های بلندتری در نزدیک‌تر شدن به آمریکایی‌ها برداشت. حتی نخست‌وزیر شدن او در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ نیز تحت فشار آمریکایی‌ها بود. نکته دیگری که شاه را به امینی بی‌اعتماد ساخته بود، وابستگی خانوادگی امینی به قاجار بود. این دلیل نیز سبب شده بود امینی تا حدودی استقلال عمل خود را در برابر شاه حفظ کند. حتی بعضی محافل آمریکایی‌ در سال‌های ۴۰ ـ ۱۳۳۹ از امینی به عنوان آلترناتیوشاه یاد می‌کردند. شاه در این سال‌ها چنان به امینی بدبین شده بود که او را از سوی آمریکایی‌ها جانشین خود می‌دانست.

از این رو شاه ترجیح می‌‌داد اصلاحات لازم‌‌الاجرای آمریکایی در کشور به وسیله کسی انجام گیرد که تابع وی باشد.

روز ششم دی ۱۳۴۰ قانون اصلاحات ارضی به تصویب هیات وزیران و به امضای شاه رسید. در ۲۰ بهمن همان سال سفر «چسترپاولز» مشاور کندی به تهران برای نظارت بر اجرای این مصوبه نگرانی شاه را افزایش داد. مشاور کندی برای تامین مخارج «اصلاحات ارضی» خواستار افزایش تولید نفت ایران شد. این امر ایران را به سومین صادر کننده نفت جهان رساند.

محدود کردن فروش سلاح به ایران نیز توصیه دیگری بود که آمریکایی‌ها برای فراهم ساختن زمینه‌ صرفه‌جویی مالی جهت تامین هزینه اصلاحات ارضی پیشنهاد کردند. چند ماه بعد شاه در تیر ۱۳۴۱ با سفر به آمریکا تلاش کرد تا دولت آن کشور را به قطع حمایت‌هایش از امینی متقاعد سازد. شاه با تعهداتی که به دولت کندی داد توانست آمریکا را به عزم خود برای اجرای «اصلاحات» موردنظر آن کشور متقاعد سازد. او توانست با این سفر زمینه کنار نهادن امینی از نخست‌وزیری و جایگزین ساختن امیراسدالله علم را به وجود آورد. از این رو پروژه‌ای که با نام «اصلاحات ارضی» توسط دولت امینی مطرح شده بود، در دوران علم پیگیری گردید. در این پروژه املاک و اراضی عمده‌‌ای که خان‌ها، فئودال‌ها و زمینداران بزرگ به خاطر نوع خاص ارتباط‌های خود با حکومت‌ها از عصر قاجار به بعد به چنگ آورده و نسل به نسل حفظ کرده یا توسعه داده بودند، توسط دولت از آنان خریداری شده و به روستائیان فروخته می‌شد.