یادداشت - نگاهی به سبکهای تاریخنگاری در جهان
تاریخنگاری توانگران و تهیدستان
تاریخ مانند دیگر رشتههای دانش مورد نزاع اهل نظر است. با این تفاوت که نزاع مورخان برخلاف سیاستمدران، اقتصاددانان و جامعهشناسان، کمتر جنبه نظری و فکری دارد و عمدتا بر داوریهای ایدئولوژیک در باب نیک و بد رفتارهای گذشتگان متمرکز است. همین تفاوت باعث شده است، تاریخ به عنوان رشتهای علمی و دانشگاهی، حاوی بنیانهای روشن مفارقتی نباشد و به درستی نتوان مورخان جهان را ذیل «مکاتب تاریخی» دستهبندی کرد.
محمود صدری
تاریخ مانند دیگر رشتههای دانش مورد نزاع اهل نظر است. با این تفاوت که نزاع مورخان برخلاف سیاستمدران، اقتصاددانان و جامعهشناسان، کمتر جنبه نظری و فکری دارد و عمدتا بر داوریهای ایدئولوژیک در باب نیک و بد رفتارهای گذشتگان متمرکز است. همین تفاوت باعث شده است، تاریخ به عنوان رشتهای علمی و دانشگاهی، حاوی بنیانهای روشن مفارقتی نباشد و به درستی نتوان مورخان جهان را ذیل «مکاتب تاریخی» دستهبندی کرد. برای نمونه، نظریهپردازان سیاسی را میتوان ذیل عناوین متمایزی مانند لیبرال، محافظهکار، سوسیالیست، رفتارگرا، ساختارگرا و نظایر اینها جای داد. اقتصاددانان هم با دقت و ظرافت بیشتری قابل تقسیمبندی هستند. به طوری که هر یک از عناوین کلی سوسیالیسم، محافظهکاری و لیبرالیسم قابل تفکیک به چند زیرشاخه با مختصات روشن است. با وجود این ناروشنی و عدم تعیین، پژوهشگران تاریخ نیز متاثر از تفکیک مکاتب فلسفی، سیاسی و اقتصادی تا حدودی قابل تفکیک هستند؛ گو این که این تفکیک هم نه در ماهیت واقعهنگاری بلکه تابعی از تعهد تاریخنگاران به مکاتب سیاسی، اقتصادی و فلسفی است. از این منظر میتوان مورخان دوران جدید را به دو گروه و با قدری تسامح و چشمپوشی بر همپوشانیها و مشابهتها به سه گروه تقسیم کرد.
گروه اول مورخان جهان، رویدادهای گذشته را در چارچوب سنتهای انگلیسی و در پرتو اندیشه شرقی تحلیل میکنند. این مورخان، تلاشهای سیاسی - اجتماعی گذشتگان برای رسیدن به آزادی بیشتر را محور کار قرار میدهند و دیگر فعالیتها را به عنوان رنگآمیزی تاریخ تلقی میکنند. شاخه پرقدرتی از این سبک تاریخنگاری به علت انتساب مورخان آن به شاخهای از جریان محافظهکاری در آمریکا سبک ویگ (WHIG) نامیده میشود. ویگ شاخهای از جریان محافظهکاری انگلستان است که در کنار شاخه دیگر یعنی توری (Tory) فعالیت میکنند. اصطلاح تاریخنگاری سبک ویگ، ابداع هربرت باترفیلد مورخ انگلیسی است که در سال ۱۹۳۱ میلادی با نوشتن کتاب کوچک، اما تاثیرگذار «تفسیر تاریخ با شیوه ویگ» وارد ادبیات تاریخنگاری جهان شد. شاخه ویگ در حزب محافظهکار طرفدار افزایش قدرت پارلمان و حاکمیت قانون است. جناح رقیب یعنی توری، بیشتر طرفدار افزایش قدرت پادشاه در برابر نهادهای انتخابی است. به همین علت مورخان پیرو سبک ویگ، جدال پارلمان انگلستان با شاه برای کسب قدرت بیشتر را در کانون توجه قرار میدهند. این سبک وقتی وارد کشورهای دیگر شد، تعمیم یافت و در واقع به جنبش دموکراسیخواهی تبدیل شد.
گروه دوم مورخان، پیرو تفسیر مارکسیستی از رویدادهای گذشتهاند. این گروه که خاستگاه اولیه آنها آلمان است از تفکرات کمونیستی پیش از مارکس و تفسیرهای مارکس به جنبش کمونیستی تاثیر بسیار پذیرفتهاند. مورخان پیرو تفسیر مارکسیستی از تاریخ، در بررسی رویدادهای گذشته، نقش طبقات اجتماعی را در تحولات کشورها، مهمتر از سایر رویدادها میدانند. به اعتقاد این دسته از مورخان که سلسله جنبان آنها خود کارل مارکس و یار غار او فردریش انگلس هستند. تاریخ جهان تاکنون سه مرحله زندگی اشتراکی اولیه، نظام بردهداری و نظام فئودالیسم را پشت سر گذاشته و در دوران سرمایهداری سیر میکند. پس از این دوران هم بشر وارد عصر سوسیالیسم و حکومت کارگران میشود و با تحقق جامعه سوسیالیستی کامل، نظام ایدهآل جهانی شکل میگیرد و با تحقق رویای کمونیسم، تاریخ به پایان میرسد. نخستین و جدیترین کتابی که با این شیوه تاریخنگاری نگاشته شد، کتاب «جنگهای دهقانی آلمان» به قلم انگلس بود.
همه تحلیلهای مارکس و انگلس در کتابهای مشهورتری مانند کاپیتال و جنگهای داخلی فرانسه هم به همین شیوه نوشته شد. کمونیستهای پس از مارکس و انگلس، بهویژه مورخان رسمی اتحاد شوروی سابق نیز همه رویدادهای جهان را در همین قالب نگاشتند، اما شماری از کمونیستها به ویژه روشنفکران اروپای شرقی و مورخان کمونیست غربی از دهه ۱۹۴۰ به بعد به تدریج در گزارههای جزمی مارکس و انگلس در باب تاریخ، تردید کردند و اشکال منعطفتر تاریخنگاری پدید آمد.
گروه سوم تاریخنگاران از درون این جنبش اصلاحی بیرون آمدند. این دسته از مورخان که عمدتا فرانسوی بودند به علت اینکه دیدگاههای خود را در سالنامهای تاریخی به نام آنال (annales) مینوشتند به تدریج به مورخان آنال معروف شدند.
برخلاف مورخان سبک ویگ که بر رفتارهای سیاسی تاکید داشتند و مورخان مارکسیست که سیر قطور اقتصادی - اجتماعی را سنگ بنای تحلیل تاریخی میانگاشتند، مورخان پیرو سبک آنال، تحلیل مناسبات اجتماعی را در اولویت قرار دادند. بزرگترین و مشهورترین مورخ پیرو این سبک که شاید بتوان او را بنیانگذار سبک آنال به شمار آورد، مارک بلوخ فرانسوی است.
بلوخ از کمونیستهای فرانسوی بود که در جریان جنگ جهانی دوم به نیروهای مقاومت پیوست و در جریان اشغال فرانسه به دست ارتش آلمان، کشته شد. بلوخ، تئوریهای سبک تاریخنگاری آنال را در کتاب جامعی به نام «جامعه فئودالی» به کار بست. این کتاب شرح زندگی اجتماعی و تا حدودی اقتصادی، اروپاییان در سدههای میانه است. گرایش بلوخ به تحلیل عوامپسندانه از تاریخ، او را از همه تعهدات ملی به فرانسویان و تعهد قارهای به اروپائیان رها میکنند و در سراسر کتاب، هر جا که لازم دیده، احساسات مثبت اروپائیان را به دشمنان تاریخی آنها یعنی مجارها و مسلمانان، با صراحت به قلم میآورد. امروزه تفکیک قائل شدن بین تحلیل مارکسیستی از تاریخ با تحلیل سبک آنال قدری مشکل شده است. زیرا با انعطافی که در پژوهش مارکسیستی ایجاد شده و فاصلهای که مارکسیستها از دیدگاههای ارتدوکسی سابق گرفتهاند، در واقع از امتزاج سبکهای مارکسیستی و آنال شکل جدیدی از تاریخنگاری پدید آمده که میتوان آن را در برابر سبک «ویگ» قرار داد. در واقع پیروان سبک ویگ بدون احساس تعلق ایدئولوژیک به تودهها، به اصول موضوعه (AXIOM) منتهی به آزادی تاکید میورزند و رقیبان آنها در اردوگاه مشترک مارکسیستی - آنال، به تقدیس جنبشهای اجتماعی به ویژه طغیان تهیدستان، بیشتر توجه نشان میدهند. از این جهت شاید بتوان با قدری تقلیلگرایی (reduction nism) جریانهای اصلی تاریخنگاری در جهان امروز را منحصر به دو مکتب کرد: سبک ویگ تاریخنگاری از منظر توانگران و طبقه متوسط مایل به کسب آزادی و مکتب تلفیقی مارکسیسی- آنال که از منظر آرمان رهایی تهیدستان تاریخ را مینگارند.
ارسال نظر